رفتارگرایی و شناختیروانشناسی شخصیتمکاتب روانشناسی
نوروسایکولوژی
معرفی، تاریخچه و روشهای سنجش نوروسایکولوژیک
![نوروسایکولوژی Neuropsychology](https://behdashtravan.com/wp-content/uploads/2018/02/نوروسایکولوژی-Neuropsychology-780x405.jpg)
نورو به معنای عصب و سایکولوژی به معنای روانشناسی است؛ بنابراین ترکیب نوروسایکولوژی را میتوان بهصورت عصبروانشناسی ترجمه کرد. در برخی متون به آن روانشناسی عصبنگر نیز گفته شده است. از ترکیب دو کلمه نورو و سایکولوژی میتوان حدس زد که رشته نوروسایکولوژی تمرکز عمدهاش بر مغز و رفتار است. ازاینرو نوروسایکولوژی را میتوان بهعنوان مطالعه رابطه مغز و رفتار تعریف کرد. درواقع هدف نوروسایکولوژی فهم ارتباط و تأثیر مغز بر روی رفتار است. اگرچه انسان همیشه به رابطه مغز و رفتار علاقه داشته است اما علم نوروسایکولوژی علم نسبتاً جدید و جوانی است. رویکردهای قدیمی در نوروسایکولوژی بررسی رابطه بین آسیب موضعی یک منطقهی مغز و نقایص روانشناختی بود اما امروزه، نوروسایکولوژی در حال تغییر چارچوبهای روششناختی و نظری است بهمنظور فهمیدن نحوه کار مغز و روان است.
نوروسایکولوژی یکی از تخصصهای روانشناسی است که رابطه بین مغز و رفتار را مطالعه میکند. نوروسایکولوژی، رشتهی گستردهای است با زیرشاخههای مختلف که عبارتاند از:
نوروسایکولوژی آزمایشی (مطالعه روابط بین مغز و رفتار در غیر انسانها)، نوروسایکولوژی شناختی (مطالعه شناخت (تفکر) بهنجار در انسانها)، نوروسایکولوژی رفتاری (ترکیبی از نظریههای رفتاری و اصول نوروسایکولوژیکال)، و نوروسایکولوژی بالینی (مطالعه روابط بین مغز و رفتار در انسانها). زمانی که یک پزشک درخواست تستهای نوروسایکولوژی میدهد معمولاً یک نوروسایکولوژیست بالینی این ارزیابی را انجام میدهد.
در اکثر موارد، نوروسایکولوژیستهای بالینی، هم در روانشناسی بالینی و هم در نوروسایکولوژی آموزش دیدهاند. نقش اصلی نوروسایکولوژیست بالینی ارزیابی عملکرد شناختی در افرادی است که صدمه مغزی دیدهاند یا به آن مشکوک هستند. عملکردهای شناختی آنهایی هستند که فرد برای پردازش محرکهای دریافتی بیرونی و درونی استفاده میکند. درواقع آنها رفتارهای آشکار را ارزیابی میکنند و معتقدند که این رفتارها اطلاعاتی درباره عملکرد یکپارچه سیستم عصبی مرکزی فراهم میکنند.
در اکثر اختلالهای روانشناختی آسیب موضعی مغز بهندرت مشاهده میشود. ازاینرو چالش اصلی این حوزه فهم رفتار نابهنجار در قالب ناکارآمدی پردازش اطلاعات است. به نظر میرسد فرآیند ناکارآمد پردازش اطلاعات نسبت به آسیبهای مغزی موضعی ارتباط بیشتری با رفتارهای نابهنجار دارد. بهصورت تاریخی، نقش نوروسایکولوژیستها تلاش برای تشخیص افتراقی بین روانپریشیهای ارگانیک (عضوی) و کارکردی بوده است.
تاریخچه نوروسایکولوژی
تحول و شکلگیری این حوزه با کارهای گال، بروکا، جیمز، واتسن، لشلی، گلدشتاین، هالستید و لوریا شناخته میشود. تئوریهای اولیه درباره رابطه مغز و رفتار توسط گال ارائه شده است. او یک فرنولوژیست بود. بر اساس نظریه فرنولوژی گال، مناطق مغزی معینی که در فرورفتگیها و برجستگیهای جمجمه قابل مشاهده است با رفتارهای خاصی ارتباط دارند. با پیشرفت مکانیابی عملکرد، پل بروکا، فهم ما از زبان، بهویژه عملکردهای زبان بیانی را افزایش داد.
جیمز و واتسن با در نظر گرفتن اصول روانشناسی بهطورکلی، و اصول نوروسایکولوژی بهطور اختصاصی، زمینهساز احساس نیاز به دادههای تجربه در حمایت از نظریههای عملکرد شناختی شدند. همچنین آنها مطرح کردند که برای انجام مطالعات روانشناسی نیازمند روشهای علمی هستیم. کارهای لشلی و گلدشتاین منجر به فهم بهتر از رابطه مکانیابی مغز و رفتار در افراد بهنجار (از نظر نورولوژیکی) و افرادی که آسیب نورولوژیکی داشتند شد. هالستید و ریتان، از طریق روشهای مختلف بهطور آشکاری اثبات کردند که ارزیابی رفتارهای آشکار میتواند در جهت استفاده برای شناسایی دقیق آسیبهای مغزی به کار روند.
![نوروسایکولوژی Neuropsychology](http://behdashtravan.com/wp-content/uploads/2018/02/Neuropsychology-f1.jpg)
باوجوداینکه پیشرفت فعلی در زمینه رابطه ساختارهای نوروآناتومیکی و رفتار نظریه فرنولوژی را رد کرده است اما کشف لایههای نوروآناتومیکی عملکرد شناختی بهعنوان هدف اصلی نوروسایکولوژی باقی مانده است. این فرضیه مطرح است که عملکرد شناختی هم به مکان مغزی خاص آن عملکرد و هم به روابط بین نواحی چندگانه مغز بستگی دارد.
در طول دهه گذشته، رشته عصبروانشناسی سببساز پیشرفتهای قابلملاحظهای در مطالعه اختلالهای روانشناختی است تا حدی که در حال حاضر نوروسایکولوژی به یک رشته ضروری برای مطالعه اختلالهای روانشناختی تبدیل شده است. این پیشرفت از طریق کمیسازی دقیق و پایا از مؤلفههای عملکرد شناختی و رفتار در رابطه با وضعیت روانی بهنجار و نابهنجار، و توسعه مدلهای نوروسایکولوژی از اختلالهای روانی است.
تعیین روابط بین شناخت- مغز موضوع سادهای در آسیبشناسی روانی نیست. بسیاری از مطالعات نوروسایکولوژی در مورد اختلالهای روانشناختی روی بیمارانی انجام شده است که داروهای روانی مصرف میکنند و این داروها ممکن است اثرات عمیقی بر اندازهگیری عملکرد شناختی داشته باشند. بسیاری از اختلالهای روانشناختی شامل تغییرات خلقی است و بنابراین خلق و انگیزه میتواند روی عملکرد افراد در تستهای نوروسایکولوژیک تأثیر داشته باشند. در سالهای اخیر توجه بیشتری به اکتشاف سندرمها و نشانههای خاص شده است نه خود بیماری. بهعنوانمثال بیشتر از اینکه تلاش شود تا اسکیزوفرنی (بهعنوان یک بیماری) تبیین شود، تلاشها در جهت تبیین نوروسایکولوژیکی ویژگیهای خاص آن مانند هذیانهای پارانوئیدی بوده است.
سنجش نوروسایکولوژیک
عصبروانشناسی بالینی نقش مهمی در ارزیابی آسیبشناختی در کارهای بالینی دارد. ایجاد مقیاسهای نوروسایکولوژیکی اجازه میدهد که ارزیابی پایا و معتبری از کارآمدی درمان داشته باشیم. نقش نوروسایکولوژی بالینی روشن ساختن اثرات آسیب مغزی بر رفتار است. برای رسیدن به هدف نوروسایکولوژیستهای بالینی عملکرد شناختی بیمار را از طریق تستهای رفتاری میسنجند. دو رویکرد اصلی در سنجش نوروسایکولوژیک، رویکردهای کمی و کیفی است. در رویکرد کمی از مقیاسهای استانداردی برای سنجش عملکرد شناختی افراد در مقایسه با آنچه از لحاظ آماری بهنجار است استفاده میشود. در رویکرد کیفی اما یک تحلیل عمیق توسط مقیاسهای استاندارد انجام میشود تا نشانههای شاخص بیماری پیدا شوند. اگرچه این دو رویکرد مستقل از هم رشد کردهاند اما در حال حاضر روشهای موجود از جنبههایی از هر دو رویکرد استفاده میکنند.
نوروسایکولوژیستها در حال حاضر نهتنها از این دو رویکرد استفاده میکنند بلکه از روشهای چندبعدی دیگری استفاده میکنند. بهعنوانمثال برای سنجش حافظه کلامی، ممکن است از بیماران بخواهند که فهرستی از لغات را حفظ کنند. باوجوداین، این رویکرد خیلی ساده است زیرا حافظه کلامی فقط در حفظ کردن واژهها خلاصه نمیشود و پیچیدهتر است؛ بنابراین، ارزیابی کامل حافظه کلامی شامل به خاطر سپردن فهرستی از واژهها، واژههای دوتایی، جملهها، داستانهای کوتاه، یادآوری فوری، یادآوری با تأخیر، و شناسایی پارادایمهاست. اینگونه ارزیابی بهاندازهی کافی دادههای خوبی برای تحلیل کامل نقایص خاص در تواناییهای شناختی فراهم میکند و زمینه تشخیص فرآیندهای مشترک و افتراق ظریفتر بین تواناییها و آسیبها را فراهم میکند.