رواندرمانیمتفکران بزرگمعرفی کتابوجودی یا اگزیستانسیالیسم
معرفی و خلاصه کتاب دژخیم عشق اروین یالوم
توضیح نکات آموزشی ده داستان رواندرمانی توسط بهروز هاشمی
مقدمه کتاب دژخیم عشق (جلاد عشق) اروین یالوم
مانند همیشه اروین یالوم درمانگر محبوب، در کتاب دژخیم عشق (جلاد عشق) داستانهایی از تجارب شخصیاش تعریف میکند. مانند روال همیشگی با دست گذاشتن روی دردهای وجودی افراد سعی میکند گره درمان آنها را باز کند. در هر داستان دست به ابتکارهای جالبی میزند، به عبارت خود اروین یالوم برای هر مراجع یک درمان جدید اختراع میکند. همانطور که شعبدهبازهای حرفهای از مخاطبین خودشان میخواهند که “این کار را در خانه انجام ندهید”، لازم است درمانگران جوان نیز در استفاده از تکنیکهای اروین یالوم محتاط باشند. در کتاب دژخیم عشق مانند دیگر اثار او بر چهار رنج جهان شمول مانور داده میشود.
مرگ
رنج اجتنابناپذیر اولی که یالوم با آن همیشه در حال کشتی گرفتن است، اضطراب مرگ است. او معتقد است که ما در کودکی از دو روش از خودمان در برابر مرگ دفاع میکنیم، نجاتدهندهی غایی و باور به استثنا بودن. شاید این دفاعها در کودکی ما را از شر اضطراب خلاص کنند، اما در بزرگسالی منجر به زندگی نزیسته میشوند و زندگی نزیسته اضطراب مرگ را افزایش میدهد: یک حلقه باطل. به طور کلی بهترین راهکار برای کنار آمدن با مرگ از نگاه اروین یالوم بهرهی حداکثری از زندگی است، این که سعی کنیم هیچ زندگی نزیستهای نداشته باشم.
“برای مرگ چیزی جز قلعهای ویران به جا نگذارید” زوربای یونان
آزادی
پذیرش آزادی یعنی ما خالق زندگی خود هستیم. اگر ما خالق زندگی خود باشیم، پس مسئول کاستیها و زندگی نزیسته خود هستیم. دیگر حکومت، خانواده و اجتماع مسئول ناکامیهای ما نیستند! چه فکر ترسناکی. به هر حال تا وقتی که فرد اعتقاد داشته باشد که مشکلاتش از بیرون خودش ناشی میشوند رواندرمانی یک شکست مفتضحانه خواهد بود.
از این رو تصمیمگیری فرایند سختی است. یالوم اشاره میکند که ریشه کلمه تصمیم در انگلیسی Decide از کلمه قتل میآید (مانند homocide وsuicide ) .ما با هر تصمیمی که در یک دوراهی میگیرم جلوی مسیرهای دیگر را میگیرم و آنها را نابود میکنیم. این هم دلیل دیگری است که مراجع سعی میکند از پذیرش موقعیت فرار کند. شاید به همین دلیل است که سارتر انسان را محکوم به آزادی میداند. تنها راهکار برای درمان این رنج چیزی نیست جز مسئولیتپذیری.
تنهایی
این تنهایی به شکاف برطرفنشدنی بین خود و دیگران اشاره دارد. ما تنها به دنیا میآییم، زندگی میکنیم و در اخر جدا جدا به آغوش مرگ میرویم. یالوم معتقد است هیچ راهکار مطلقی برای تنهایی وجودی یا انزوای اگزیستانسیال وجود ندارد اما همجوشی را برای کنار امدن با این مشکل مطرح میکند. همجوشی یعنی نرم کردن مرزهای فرد و ذوب شدن در فردی دیگر.
پوچی
اگر مرگ چنان نزدیک است و منظومه شمسی در اخر نابود میشود و زندگی حادث است (یعنی هر اتفاق دیگری جز واقعیت فعلی نیز ممکن بود) پس معنای زندگی ما چیست؟ به نظر میرسد این زندگی از بیرون هیچ معنایی ندارد و ما نمیدانیم چرا داریم زندگی میکنیم. انسان سخت به دنبال معنا و قطعیت میگردد و گویی دنیا هیچ کدام را در خود ندارد. در این وضعیت راهکار یالوم این است که معنا باید توسط فرد خلق شود، معنایی بیرون از فرد وجود ندارد. هر یک از ما مجبوریم برای خود معنایی مستقل ابداع کنیم و به آن تعهد داشته باشیم.
داستان اول: خلاصه دژخیم عشق
تلما مراجع هفتاد ساله اروین یالوم دچار عشقی عجیبی شده است و با ناامیدی نزد یالوم میآید. او ۱۰ سال قبل با درمانگر جوانی شروع به کار کرده بود و بعد از گذشت درمانشان ۲۷ روز رابطهای عاشقانه برقرار کرده بودند. بعد از مدتی درمانگر جوان تلمای ۶۰ ساله را به حال خود رها میکند و از او جدا میشود. حال تلما میماند با عشقی وسواسگونه به نوعی ۸ سال است که تقریبا کل روزهایش را به درمانگر سابق خود فکر میکند. در این داستان میبینیم که یالوم چطور از پس وظیفه درمان این مراجع بر میآید.
آموزههای داستان دژخیم عشق
در این داستان یالوم به ما آموزش میدهد که چطور ممکن است فرضیههای ما به عنوان درمانگر به کل اشتباه در آید و درمانگر نباید در مورد فرضیههایش تعصب داشته باشد. فرضیههای یالوم در این داستان درباره درمانگر قبلی کاملا اشتباه از آب در میآیند و او پذیرای این مطلب است.
آموزه بعدی ابتکار است. گاهی مجبوریم برای پیشرفت درمان روشهای جدیدی به کار ببریم. در این داستان یالوم با استفاده از یک رویارویی نامتعارف تقریبا تمام دفاعهای مراجع را از بین میبرد که نتیجهی جالبی در بر دارد. این مواجهه سفت و سخت باعث میشود تلما مسئولیت وضعیت نابسمان خود را بپذیرد. نکته بعدی این است که درمانگر باید مواظب باشد که دفاعی را بر ندارد مگر این که چیزی بهتر برای پیشکش داشته باشد. ابتکار در سرتاسر کتاب دژخیم عشق مشهود است.
در این داستان همچنین به غرور درمانگر اشاره میشود و نشان میدهد درمانگر نباید توانمندی شخصی و حرفهای خود را بیش برآورد کند وگرنه ممکن است نتایج خوبی به بار نیاورد. درس بعدی درمانگر غصهگو این است که گاهی در حرفه رواندرمانی نه تنها هیچ پاداشی وجود ندارد، بلکه ممکن است در نهایت دچار لعن و نفرین نیز شویم. رواندرمانگر باید در برابر این آسیب مقاوم شود و تنها پاداش خود را بهداشت روان مراجع بداند.
نکته جالبی که در این داستان نهفته است به وسواس فکری بر میگردد. وسواس فکری شدید زندگی فرد را شبیه به مرده متحرک میکند. به عبارتی وسواس میتواند به نوعی فرار از مرگ باشد. یک مرده متحرک دیگر ترسی از مردن ندارد. به قول نیچه، پاداش نهایی مرده، این است که دیگر نمیمیرد. نکته مهم دیگر باج ندادن درمانگر است، گاهی روش ما خوشایند مراجع نیست ولی به سلامت روان او کمک میکند. در این موارد باید به خاطر داشته باشیم که هدف سلامتی بیمار است نه جلب تایید او.
داستان دوم: خلاصه داستان متشکرم که زندگیام را نجات دادید
در این بخش یالوم به درمان مردی به نام کارلوس میپردازد که به خاطر سرطان رو به موت است. او افکار ضداجتماعی زیادی دارد و توان برقراری ارتباط سالمی با زنها ندارد. یالوم او را به گروهدرمانی ارجاع میدهد که در انجا نیز باعث رنجش زنهای گروه میشود. او از دار دنیا فقط دو دختر دارد که آنها را بسیار دوست دارد. درمان این فرد برای یالوم به شدت دشوار به نظر میرسد. رفتار ضداجتماعی کارلوس او را از اضطراب مرگ دور نگه داشته بود.
آموزههای درمانی داستان متشکرم که زندگیام را نجات دادید
مهمترین نکته از نظر من نحوه مواجهه دادن به افراد ضداجتماعی است. بهترین روش استدلال اخلاقی است. وقتی آنها رفتار ضداجتماعی دارند و زیر بار آن نمیروند باید این عمل ناخوشایندشان را به خودشان بازگردانیم. در این داستان یالوم از کارلوس میخواهد دنیایی را تجسم کند که در آن تعرض به همه دختران آزاد بود، از جمله دخترهای خودش. این رویارویی تا حدی کارلوس را به خودش میاورد.
نکته آموزشی بعدی این است که اگر درمانگر با نوع خاصی از جهانبینی مشکل دارد، لازم نیست حتما با آن چالش کند، میتواند گاهی با کمک همان جهانبینی به روانرنجوریهای مراجع رسیدگی کرد. در این داستان یالوم با کمک گرفتن از کارما (اعتقاد شخصی کارلوس) سعی میکند بر علیه اختلال او اقدام کند.
نکته جالب کلی این داستان این است که درمانگر راهی ندارد جز این که گاهی معلم فلسفه و اخلاق شود. در بسیاری از مکاتب روانشناسی با این موضوع اختلاف دارند اما این داستان نشان داد که گاهی اوقات بهرهی زیادی دارد. یالوم نمونه خوبی از این موضوع است که ” برای درمان و مواجهه با واقعیت باید از هر ابزاری که میتوانیم استفاده کنیم”. آموزهای که در تمام کتابهای یالوم از جمله کتاب دژخیم عشق دیده میشود تحلیل رویاست. او همیشه سعی میکند در رویا به دنبال عناصر اضطراب مرگ بگردد. این داستان نیز استثنا نیست.
داستان سوم: خلاصه داستان بهترین فرزندم ناعادلانه مرد
پنی زنی ۳۸ ساله است که دو پسر دارد و از همسرش جدا شده است. او چهار سال قبل دختر ۱۰ سالهاش، کریسی را از دست داده است. او نتوانسته مرگ دخترش را بپذیرد. به قدری فکرش مشغول دختر از دست رفتهاش شده که دو پسرش را به کل فراموش کرده است. او احساس گناه شدیدی داشت. روزهای اخر سعی کرده بود به خاطر خودش مرگ دخترش را انکار کند و این باعث شده بود دخترش را برای مرگ آماده نکند. او به خاطر انکار مرگ اجازه نداده بود کریسی از مرگ سخن بگوید.
او شدیدا تلاش میکرد مرگ کریسی را نپذیرد و عذاب وجدان و اشتغال فکری شدید او را به شدت آزرده بود و زندگی فعلی خودش و پسرانش را نابود کرده بود. او به این فکر کرده بود که ای کاش به جای دختر محبوبش یکی از پسرانش از بین رفته بود و بدنش را در اختیار کریسی گذاشته بود. این موضوع که پسرانش زنده بودند باعث خشم فرو خوردهای در پنی شده بود.
نکته آموزشی رواندرمانی داستان بهترین فرزندم ناعادلانه مرد
برخی افراد در مورد خودشان قاضیهای سختگیر و بیرحمی هستند و خود را به راحتی نمیبخشند. اولین جایی که یالوم در داستان چهارم از کتاب دژخیم عشق، دست میگذارد همین نقطه است. نکته بعدی جالب داستان این بود که کریسی از پس مخارج رواندرمانی بر نمیآمد ولی چون یالوم سعی میکرد در مورد داغدیدگی بیشتر بیاموزد، او را میپذیرد. این روحیه تیمی و نوعدوستانه در درمان یالوم، به نظر من او را به چنین مقام ممتازی در درمانگری رسانده است.
نکته درمانی بعدی که یالوم سعی کرد به پنی آموزش دهد و در درمان سوگ نقش مهمی ایفا میکند این است: برای قرار است زندگی با مردگان را بیاموزیم مجبوریم ابتدا زندگی با زندگان را بیاموزیم. پنی در ابتدا مجبور فکری به حال زندگی پسرانش بکند. نکته مهم بعدی کمبود معنا در زندگی پنی بود. پنی کریسی را رها نمیکرد چون اگر فکر کریسی نبود او دچار یاس و پوچی میشد. در این داستان چون وقت یالوم اندک بود به اضطراب مرگ نهفته در خوابهای پنی اشارهای نمیکند تا بار دیگر به ما یاد دهد اگر چیز بهتری برای پیشکش به مراجع ندارید بیهوده دست روی مسائل دردناکش نگذارید.
آموزهی بعدی مهم دیگر این است که درمانگر نباید به هیچوجه مراجع را دست کم بگیرد. یالوم فقط پنی را راه انداخته بود، بقیه مسیر را پنی طی میکند. “به خاطر داشته باش که تو نمیتوانی تمام کار را انجام دهی. از کمک به بیماری که میفهمد باید چه کاری انجام دهد، خوشحال باش و سپس به آرزویش برای رشد و تغییر اعتماد کن”
خلاصه داستان خانم چاق
در داستان چهارم کتاب دژخیم عشق، بتی با ۱۲۵ کیلو وزن وارد مطب یالوم میشود. مشکل واقعی از همان لحظه اول شروع میشود. اروین به شدت با زنان چاق مشکل دارد و احساسات به شدت منفی و غیرمنصفانهای نثار آنها میکند. بتی از نظر شخصیتی هم برای یالوم کسالتبار توصیف میشود به حدی که درمانگر قبلی در جلسات او خوابش برده بود. یالوم ابتدا سعی در دلش تلاش میکند از این مخمصه فرار کند که ندای وظیفه جلویش را میگیرد. ادامه داستان به این پرداخته میشود که چطور درمانگر و مراجع در یک مسیر به همراه یکدیگر رشد میکنند.
نکات آموزشی داستان خانم چاق
اگر دونده میخواهد در سرعت به کمال برسد و هیچگاه از این راه فارغ نمیشود، درمانگر نیز از انتقال متقابل خلاص نمیشود. یالوم به درمانگران یاد میدهد چطور باید از احساسات مثبت و منفی خود در درمان برای رشد خود و بیمار استفاده کنند.
نکته بعدی چنانچه پیشتر اشاره شد مفهوم همسفر بودن درمانگر و مراجع است. درمانگر ناجی و یا راهنما نیست، درمانگر همسفر مراجع است و ممکن است خودش نیز در این مسیر متحول شود. اگر بیمار و درمانگر را به عنوان تز و آنتیتز در نظر بگیریم، سنتز آن تحول طرفین است. بعد از درمان هیچ کدام دیگر آن آدم سابق نیستند. این نکته برای جلوگیری از توهم خودبزرگبینی در درمانگران بسیار مهم است.
هر وقت دچار درماندگی در رویارویی یا مواجهه شدید اینجا و اکنون را به خاطر آورید. یالوم نمیداند چطور باید به بتی نفوذ کند و رسما درمانده است. به این وضعیت انتقال متقابل یا کانتر ترانسفرنس را هم اضافه کنید. یالوم تصمیم میگیرد از خود اطاق درمان شروع کند و دست بگذارد روی کسالتبار بودن جلسات. یالوم به سختی از پس این کار بر میآید.
یالوم هوشمندانه بتی را جلسات گروهی ارجاع میدهد. این موضوع هم باعث کسب حمایت اجتماعی میشود و این گروهها معمولا به خوبی مراجع را با مشکلات ارتباطیشان مواجه میکند. نکته همیشگی داستانهای یالوم در این داستان نیز مستتر است: آنچه درمان میکند رابطه است، رابطهای مبتنی بر پذیرش بی قضاوت، تعهد، اصالت و درک. بتی به شدت مشکل را از بیرون میدید و نقش خودش در مشکل را انکار میکرد. از نگاه یالوم همیشه باید در ابتدا این مشکل از میان برداشته شود تا درمان پیش رود.
تهی بودن بیماران دچار ناهنجاری خورد و حوزه ناخودآکاه
بتی به شدت احساس تهی بودن میکند. این نکتهای است که در تمام مراجعانی که اختلال خوردن دارند دیده میشود. با کنار رفتن دفاعهای بتی، احساسات منفی دوران کودکیاش سر باز میکنند. او وقتی پدرش را دید که بعد از سرطان به شدت لاغر شده بود، ناخودآگاه به این نتیجه رسیده بود که کمبود وزن باعث مرگ میشود. بتی شروع میکند به وزن کم کردن. به هر وزنی که میرسد یاد خاطراتی میافتد که پیش از این در ان وزن داشت. مثلا قبل وقتی ۱۰۵ کیلو داشت، به یاد دوران ترک تگزاس افتاده بود. حال که وزنش به ۱۰۵ رسیده بود یاد همان خاطرات میافتاد. این دلیل شگفتانگیزی از حوزه ناخودآگاه است.
یالوم به خوبی مکاتب تجربی و غیرتجربی را با هم گره میزند. در ادامه یالوم سعی میکند طبق معمول از افکار مربوط به مرگ برای افزایش خرد و غنای زندگی مراجع استفاده کند. در آخر یالوم میفهمد که بتی از ابتدا متوجه احساسات منفی یالوم شده بود که این هم میتواند برای درمانگر نابودگر باشد. این مساله را در نهایت یالوم به کمک صداقت حل و فصل میکند.
خلاصه هرگز فکر نمیکردم این بلا سر من هم بیاید
الوا پیرزنی است بد عنق که بعد گذشت چند سال هنوز نتوانسته با مرگ همسر مرحومش کنار بیاید. اخلاق او باعث رنجش یالوم میشود. تقریبا هیچکس از نگاه او محترم نیست و از همه بدگویی میکند. داستان از جایی شروع میشود که کیف دستی الوا را در خیابان میدزدند. او که فکر نمیکرد چنین بلایی سر او هم ممکن است بیاید، به شدت آسیب میبیند. حال باید ببینیم یالوم از این اتفاق چطور به نفع درمان استفاده میکند.
نکات هرگز فکر نمیکردم این بلا سر من هم بیاید
همانطور که در مقدمه آورده شد، یکی از دفاعهای نپختهی ما در برابر واقعیت مرگ، باور استثنا بودن است. محور اصلی این داستان همین است. معمولا ما وقتی میبینیم در افریقا افراد زیادی میمیرند ناخودآگاه فکر میکنیم این اتفاق قرار نیست برای ما بیافتد چون ما….(همیشه یک دلیل پیدا میشود). این حالت باور ما به استثنا بودن را نشان میدهد. برخی از تجربههای مرزی این دفاع ما را به شدت متزلزل میکند.
همسر الوا به سدت از او حمایت میکرد و در سایهاش الوا احساس میکرد از واقعیت مرگ و خطر در امان است. اتفاق کیفزنی بنیان این دفاع را میپاشد. حال الوا مجبور است مرگ همسر را بپذیرد.
بعداز این اتفاق یالوم به دنبال جایگزینی برای این دفاع از میان رفته میگرد. او تصمیم میگیرد به الوا صمیمیت را بیاموزد، کجا این امکان بیشتر از همه برای درمانگر فراهم است: اطاق درمان یا همان اینجا و اکنون. یالوم برقراری رابطه صمیمانه اهمیت و ارزش یک رابطه صمیمانه را به الوا میقبولاند. حال الوا چیزی دارد که دیگر مجبور نباشد مردم را از خودبراند.
خلاصه نرو ای مهربان
دیو ۶۹ ساله در گروهدرمانیهای اروین شرکت کرده است. مشکل اساسی او این است که در روابطش به شدت مخفیکاری میکند و نمیتواند رفتار صادقانهای داشته باشد.
در یک جلسه خصوصی از اروین میخواهد که تعدادی نامه را از یک ارتباط قدیمی برای او نگه دارد. اروین این پیشنهاد را سبک و سنگین میکند و در نهایت برای او یک شرط میگذارد. اگر این موضوع را در گروهمطرح کند نامهها را نگه خواهد داشت.
در نهایت این موضوع در گروه مطرح میشود و دیو مجبور میشود کمی مرزهای خود را شلتر کند و دیگران را به درونش راه بدهد. در اینجا اتفاقاتی میافتد که دیو مستقیما با حقایق تلخی روبرو میشود و درمان را رها میکند.
نکات آموزشی نرو ای مهربان
نکته جالب این داستان این آموزه اروین یالوم به درمانگران جوان است: هر جا در مخمصه گیر کردید و دو احساس متناقض داشتید، صادقانه هر دوی آنها را بیان کنید.
از طرفی در این داستان میبینیم که اگر بیموقع و بیجا دفاعهای فرد به لرزه در آید ممکن است نتایج نامطلوبی به بار آید.
خلاصه داستان دو لبخند
ماری مراجعی سختگیر است که به راحتی راضی نمیشود و رابطه سردی با درمانگر در اطاق درمان برقرار میکند. اروین یالوم تصمیم میگیرد بخشی از این سختی را بر دوش هیپنوتراپیستی به نام مایک بگذارد. ماری بعد از کمی مقاومت قبول میکند. حال یالوم میتواند ناظر این جلسه باشد.
در دو قسمت از جلسه مایک و ماری ظاهرا به علامت توافق به هم لبخندی میزنند. کل داستان حول این دو لبخند میچرخد. برداشتی که این سه نفر از آن لبخندها دارند به شکل عجیبی با هم تفاوت دارند.
آموزههای دو لبخند
یالوم به ما یاد میدهد که افراد تا حد زیادی شناخت ناپذیر هستند.
موانع این شناخت به این ترتیب هستند:
۱.ما از طریق تصاویر فکر میکنیم ولی برای بیان خودمان لازم داریم تصاویر را به افکار تبدیل کنیم. در این بین تمام ظرافت خاطرات از بین میروند.
۲. ما برای خودافشایی گزینشی عمل میکنیم.
۳. فرافکنی ذهن گیرنده مکالمه
این موضوع یالوم را به این نتیجه میرساند طبقهبندیهای شخصیتی روانپزشکی و تشخیصها در بسیاری موارد ناقص و ناکارآمد هستند.
سه نامه ناگشوده
آموزههای داستان سه نامه ناگشوده
وفاداری به بیمار
نکات وفاداری به بیمار
در جستجوی خواب بین
نکات در جستجوی خواببین
درباره ترجمه کتاب دژخیم عشق
مطابق سلیقه من ترجمهی کتاب دژخیم عشق جمههای خانم سپیده حبیب نیست اما نقص خاصی در ان نبود. جا دارد از بابت ترجمه خوب آقای سدیر عابدی قدردانی شود.
کتاب دژخیم عشق
نویسنده اروین یالوم
نویسنده متن: بهروز هاشمی