ارتقاء سلامت روانبهداشت روانخودشکوفایی و عزت نفسسبک زندگی
مدیریت زمان
چرا در راه مدیریت زمان شکست میخوریم؟
مدیریت زمان
شاید تا به حال از روشها و تکنیکهای مدیریت زمان زیاد استفاده کرده باشید ولی نتیجهای که دوست داشتید را نگرفتهاید و احساس کردهاید زمانی که از تکنیکها و روشهای مدیریت زمان استفاده میکنید با زمانهایی که عادی کار میکنید تفاوت چندانی ندارد و برایتان سؤال شده باشد که آیا ایراد از تکنیک و روشهای مدیریت زمان است؟ آیا شما خوب انجام ندادهاید؟ روانشناسی مدیریت زمان به این میپردازد که:
نه تکنیکهای افزایش بهرهوری و مدیریتی زمان ایراد دارد و نه شما خوب انجام ندادهاید بلکه یک مورد بسیار مهمی وجود دارد که اگر آن را نادیده بگیرید، بهترین تکنیک و روشهای مدیریت زمان هم نمیتوانند تأثیر چندانی روی کارایی و عملکرد شما داشته باشند. در ادامه به بخشهایی از کتاب مدیریت زمان برایان تریسی میپردازیم که این موضوع را به خوبی عنوان کرده است.
چرا مدیریت زمان اثر نمیکند؟
چرا با اینکه از مدیریت زمان استفاده میکنیم عملکرد ما افزایش پیدا نمیکند؟
روانشناسی مدیریت زمان
تفکر و احساسی که نسبت به خود دارید تا حد زیادی تعیینکننده کیفیت زندگیتان است و هسته احساسی شخصیت شما عزتنفس است، یعنی میزانی که خودتان را دوست دارید. عزتنفس تا حد زیادی با روش استفاده شما از زندگی و زمان برای بهرهبرداری از همه توانتان، تعیین میشود.
روانشناسی به شما میگوید، وقتی به شکلی مؤثر کار میکنید، عزتنفستان افزایش مییابد و برعکس آن نیز صادق است. روی دیگر سکه عزتنفس «خودباوری» است، یعنی میزانی که خود را شایسته، توانمند، بهرهور، قادر به حل مشکلات، انجام کار و دستیابی به اهداف میدانید.
هرچه بیشتر احساس کنید که شایسته، توانمند و بهرهور هستید، عزتنفستان نیز افزایش مییابد. هر چه عزتنفستان بیشتر شود، بهرهورتر و توانمندتر خواهید شد. هر یک از این ویژگیها از دیگری حمایت کرده و آن را تقویت میکند.
قانون کنترل
روانشناسی بر مبنای اصل سادهای بنا شده که قانون کنترل نامیده میشود. بر اساس این قانون هنگامی نسبت به خود احساس خوبی دارید که بدانید کنترل زندگیتان را در دست دارید و هنگامیکه احساس کنید کنترل کار و زندگی از دستتان خارجشده، احساسی منفی نسبت به خود خواهید داشت.
روانشناسان به تفاوت میان کنترل درونی، یعنی وقتی احساس میکنید بر سرنوشت خود تسلط دارید و کنترل بیرونی یعنی وقتی احساس میکنید تحت کنترل شرایط خارجی هستید، اشاره میکنند.
وقتی تحت کنترل عوامل بیرونی هستید، احساس میکنید که رئیس، چکها، فشار کار و مسئولیتها شما را کنترل میکنند، احساس میکنید که در زمانی محدود، کارهای فراوانی برای انجام دادن دارید و اینکه واقعاً مسئولیت زمان و زندگی از دستتان خارج شده است، اغلب کارهایی که ساعات متمادی انجام میدهید، واکنش و پاسخی به رویدادهای بیرونی است.
میان عمل قاطعانه و هدف محور و عکسالعملی که پاسخی سریع به فشار بیرونی است، تفاوت زیادی وجود دارد. در واقع همان تفاوت میان احساس مثبت کنترل داشتن بر زندگی و احساس منفی استرس و تحت فشار بودن است. برای اینکه بهترین عملکرد را داشته باشید، باید عمیقاً احساس کنید که بر حوزههای مهم کسبوکار و زندگی شخصی خود کنترل دارید، مدیریت زمان یعنی اینکه احساس کنید که کنترل کار و زندگیتان را در دست دارید.
افکار و احساسات شما
در اصطلاح روانشناسی هر شخص خودانگاره ای دارد. یک برنامه درونی که رفتار او را در همه حوزههای مهم زندگی تعیین میکند. افرادی که با کمک مدیریت زمان، خودانگاره خوبی دارند، دیدگاه و تفکرشان درباره خود این است که بسیار منظم و بهرهور هستند، آنها مسئولیت کامل زندگی و کارشان را بر عهده دارند.
خودانگاره از همه ایدهها، اَشکال، تصاویر و به خصوص باورهای شما درباره خودتان به ویژه روشی که برای مدیریت زمان دارید، تشکیل میشود، بعضی افراد خود را بسیار منظم و کارا میدانند، دیگران دائم احساس میکنند که در خواستههای سایر افراد و شرایط غرق شدهاند.
باورها به واقعیت تبدیل میشوند
- باور شما درباره خود و تواناییتان برای مدیریت زمان چیست؟
- آیا خود را یک مدیر زمان بسیار کارا و مؤثر میدانید؟
- آیا فکر میکنید که بهرهوری بالا و کنترل کاملی بر زندگی و کارتان دارید؟
باورتان هرچه باشد، مثلاً اگر خود را یک مدیر زمان عالی بدانید، به طور طبیعی همان کارهایی را انجام میدهید که با آن باور سازگارند.
از آنجا که خودانگاره باعث میشود همواره تلاش کنید تا بین دیدی که در درون نسبت به خود دارید و عملکرد بیرونیتان سازگاری ایجاد کنید، اگر باور داشته باشید که زمان خود را به خوبی مدیریت میکنید، مدیر زمان خوبی خواهید بود.
میتوانید در همه کلاسهای مدیریت زمان شرکت کنید، همه کتابهای موجود در حوزه روانشناسی مدیریت زمان را بخوانید و سیستمهای مختلف را امتحان کنید، اما اگر باور داشته باشید که در مدیریت زمان ضعیف هستید، هیچ یک از آنها کمکی به شما نمیکند. اگر عادت داشته باشید که دیر به جلسات و قرار ملاقاتها برسید، یا باور داشته باشید که فرد نامنظمی هستید، آن عادتها به رفتار خودکارتان تبدیل میشود. اگر باورهایتان را درباره میزان اثربخشی و کارایی خود تغییر ندهید، تواناییتان در مدیریت زمان هم تغییر نمیکند.
روانشناسی بهرهوری زمان میگوید که نگرش شما نسبت به خودتان روی عملکرد و مدیریت زمان شما تأثیر مستقیم میگذارد، اگر باور دارید مدیریت زمانتان خوب است، این باور به صورت ناخودآگاه روی مدیریت زمان شما تأثیر و البته عکس این قضیه هم صادق است، بنابراین به جای اینکه فقط روی یادگیری تکنیکها، کار با ابزارها و موارد دیگر مدیریت زمان وقت بگذارید، بهتر است بخشی از آن را به اصلاح باور اشتباه یا به ایجاد باور صحیح در مورد مدیریت زمان اختصاص دهید.
نظرات و سوالات خود را برای بهداشت روان ارسال کنید.
منبع
برگرفته از کتاب مدیریت زمان برایان تریسی