ارتقاء سلامت روانبهداشت روانرفتارگرایی و شناختیمکاتب روانشناسی
طرحواره درمانی
چطور تلههای زندگی سرنوشت ما را رقم میزنند

طرحواره درمانی
بر اساس متون رشد شناختی و طرحواره درمانی ، طرحواره قالبی است که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل میگیرد تا به افراد کمک کند تجربه را تبیین نمایند. در بافت روانشناسی و رواندرمانی( طرحواره درمانی ) طرحواره بهطورکلی، عنوان هر اصل سازمان بخش کلی در نظر گرفته میشود که برای درک تجارب زندگی ضروری است (کلوسکو، ویشار و یانگ، ۲۰۰۳).
جفری یانگ
یانگ ا(۱۹۹۴) (ایجاد کننده طرحواره درمانی)طرحواره را تلههای زندگی نامیده است، از نظر یانگ تله زندگی، الگویی است که از دوران کودکی آغاز میشود و در سراسر زندگی ما ادامه مییابد. طرحوارهها با آنچه خانوادهها یا افراد دیگر با ما انجام دادهاند، آغاز میشود. تلههای زندگی شیوه احساس، فکر و عمل و شیوه پیوند با دیگران را تعیین میکنند. آنان احساسات نیرومندی نظیر خشم، اندوه و اضطراب را در افراد برمیانگیزند. از نظر یانگ اصطلاح علمی «تله زندگی» طرحواره است.
مفهوم طرحوارهها از نظر یانگ، باورهای عمیق و مستحکمی در مورد خود و جهان هستند که در اوایل زندگی آنها را آموختهایم. طرحوارهها در احساسی که ما از خودمان داریم، نقش محوری دارند. ما به این طرحوارهها پیوند داریم حتی زمانی که آنها به ما آسیب وارد میکنند. این باورها به ما قابلیت پیشبینی و قطعیت میدهد و آشنا و آرامبخش هستند. ما نمیتوانیم بهراحتی آنها را رها کنیم، چرا که آنها دانش ما در مورد خود و جهان هستند، اینکه ما کی هستیم و جهان چگونه است. به همین علت روانشناسان شناختی معتقدند که طرحوارهها بهسختی تغییر میکند.
الگوی وسیع و نافذ که شامل خاطرات، هیجانات، شناختوارهها، و حسیات بدنی است که مرتبط با فرد و روابط وی با دیگران بوده و از دوران کودکی و نوجوانی وی شکل گرفته و در تمام طول زندگی فرد گسترش یافته است. طرحوارههای غیرانطباقی اولیه، طرحوارههایی هستند که به میزان زیادی ناکارآمد میباشند. به عبارتی دیگر، الگوهای هیجانی و شناختی که در اوایل زندگی فرد شکل میگیرند و در سراسر طول زندگی تکرار میگردند (یانگ، کلوسکو و ویشار، ۲۰۰۳).
طرحواره ها و شناخت
طرحواره بالاترین سطح تعمیمیافته شناخت است، که به تغییر مقاوم است، و تأثیر عمیق و قدرتمندی در شناختوارهها و هیجانهای فردی دارد. افکار خود آیند منفی و مفروضههای بنیادین بینابینی بهطور شدیدی تحت تأثیر طرحوارهها قرار میگیرند، و این تأثیر بهخصوص زمانی قدرتمند است که طرحوارهها فعال شوند (ریزو و همکاران، ۲۰۰۷).
همپوشانی و ارتباط متقابل بین طرحواره درمانی (که برای مسائل و مشکلات پایدار کاربرد پیدا میکند، مانند اختلالات شخصیت) و سایر درمانهای شناختی–رفتاری که بر اساس گزارش مطالعات صورت گرفته استوار است (که بیشتر علائم و اختلالات محور یک را شامل میشود). {رافائلی و همکاران ۲۰۱۱, ترجمه خوانساری و همکاران ۱۳۹۱}
در طرحواره درمانی سبکهای کنار آمدن و طرحواره های خود درمانگر میتوانند با سبکهای کنار آمدن و طرحوارهها و حالتها و نیازهای بیمار با هم تداخل ایجاد کنند. یکی از ویژگیهایی که طرحواره درمانی را از سایر رویکردهایی که به درمان اختلالات شخصیت و مشکلات ارتباطی پایدار میپردازند، متمایز میکند روش انسانگرایانه و شفقتی است که در طرحواره درمانی ، نسبت به بیماران بکار میبندد (رافائلی و همکاران ۲۰۱۱, ترجمه خوانساری و همکاران ۱۳۹۱).
طرحوارههای غیر انطباقی اولیه در طرحواره درمانی
بهمنظور یک تعریف جامع از این طرحوارهها، وی تأکید کرد که طرحوارههای غیر انطباقی اولیه:
- یک الگو یا تم گسترده و نافذ است؛
- متشکل از خاطرات، هیجانات، شناختوارهها و حسهای بدنی هستند؛
- در ارتباط با فرد و روابط بین فردی او با دیگران است؛
- در طی دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرد؛
- در طول زندگی فرد گسترش مییابد؛
- بهطور قابلملاحظهای ناکارآمد است.
طرحوارههای غیرانطباقی اولیه در طرحواره درمانی ویژگیهای خاصی دارند.
این طرحوارهها بهعنوان:
- واقعیتهای پذیرفتهشده، در مورد خود یا محیط تجربه میشوند.
- خود- تخریبکننده و مقاوم به تغییر هستند.
- مختل و ناکارآمد هستند.
- اغلب توسط برخی تغییرات در محیط از جمله فقدان یا از دست دادن شغل، فعال میشوند.
- هنگامیکه فعال میشوند با سطوح بالای هیجان درهمآمیخته هستند.
- معمولاً ناشی از تعامل سرشت کودک با تجارب مختلف دوره تحولی با اعضاء یا مراقبین در خانواده هستند (بارلو، ۲۰۰۲).
منشأ طرحوارهها از دیدگاه طرحواره درمانی
نیازهای هیجانی بنیادین
۵ نیاز هیجانی بنیادین در انسان وجود دارد که باید ارضاء شوند، و عدم ارضاء و ناکامی در برآورده شدن این نیازها در فرد، موجب شکلگیری طرحوارههای مختل میشوند. این نیازها عبارتاند از:
- دلبستگیهای ایمن به دیگران (شامل: امنیت، ثبات، پرورش و تربیت، پذیرش).
- استقلال، کارآمدی و تجربه ذهنی هویت.
- بیان آزادانه نیازها و هیجانهای پذیرفتنی.
- خودانگیختگی.
- محدودیتهای واقعگرایانه و خود- بازداری (خود – کنترلی).
تجربههای اولیه زندگی
چهار نوع تجربه اولیه زندگی موجب به وجود آمدن طرحوارههای غیر انطباقی اولیه میشوند که عبارتاند از:
- ناکام شدن دردناک نیازها؛
- مورد ضربه (تروما) واقعشدن یا قربانی شدن؛
- ارضای بیشازحد برخی از نیازها؛
- درونی سازی انتخابی یا همانندسازی با افراد مهم (یانگ، کلوسکو و ویشار، ۲۰۰۳).
سرشت هیجانی
طیق طرحواره درمانی هر کودکی سرشت هیجانی خاص خود را دارد و والدین بهزودی این مسئله را درمییابند. تحقیقات بسیاری وجود دارد که تائید کننده عوامل بیولوژیک زیر بنایی شخصیت هستند. سرشت هیجانی با رویدادهای دردناک کودک در شکلگیری طرحوارهها با یکدیگر در تعامل هستند. سرشت هیجانی مختلف بهطور انتخابی کودک را در معرض شرایط مختلف زندگی قرار میدهند و این خود موجب شکلگیری طرحوارههای مختلف در هر فرد میشوند. برخی از حیطههای سرشت هیجانی که به نظر میرسد ذاتی هستند و نسبت به رواندرمانی( طرحواره درمانی ) نسبتاً مقاوم هستند، عبارتاند از:
بدون واکنش ↔ بیثبات
خوشبین ↔ منفی نگر
آرام ↔ مضطرب
حواسپرت ↔ وسواسی
پرخاشگر ↔ منفعل
خوشحال ↔ تحریکپذیر
اجتماعی ↔ خجالتی
سرشتهای هیجانی مختلف بهطور انتخابی کودک را در معرض شرایط متفاوت زندگی قرار میدهند. بهطور مثال، یک کودک پرخاشگر بیشتر احتمال دارد که مورد آزار جسمی قرار گیرد. بهعلاوه، سرشتهای مختلف موجب میشود که کودکان در مقابل شرایط زندگی یکسان، بهطور متفاوتی آسیبپذیر گردند. بهعبارتدیگر، یک رفتار والدینی، ممکن است موجب دو واکنش مختلف در دو کودک گردد. محیط اولیه ناخوشایند یا بیشازحد ارضاء کننده، میتواند موجب مشکلات قابلملاحظهای در سرشت هیجانی کودک گردد. بهعلاوه، سرشت هیجانی شکل دار میتواند یک محیط طبیعی را مختل سازد و موجب بروز آسیب روانی در غیاب تاریخچهی واضحی از اختلال در فرد گردد (یانگ، کلوسکو و ویشار، ۲۰۰۳).
حیطههای طرحوارههای غیر انطباقی اولیه طرحواره درمانی
یانگ ۱۸ طرحواره را در قالب پنج حیطه اصلی طبقهبندی کرده است و آنها را بهعنوان حیطههای طرحواره معرفی میکند.
حیطه یک: انفصال و طرد
بیمارانی که در این حیطه قرار میگیرند قادر نیستند دلبستگیهای ارضاکننده و ایمن با دیگران شکل بدهند. خانوادههای این افراد که ریشهی شکلگیری این حیطه در کودکی هستند، معمولاً ناپایدار، آزاردهنده، سرد، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود میباشند. در این افراد نیازهای بنیادین امنیت، آرامش خاطر، پذیرش، حمایت، ثبات، همدلی و راهنمایی به سبک قابل پیشبینی برآورده نشده است.
طرحوارههایی که در این حیطه قرار میگیرند، عبارتاند از:
ترک شدن – بیثباتی
درک ناپایداری و غیرواقعی بودن حمایت و ارتباطات فرد با دیگران در این نوع طرحواره میگنجد. بیماران دارای این نوع طرحواره بر این باورند که افراد مهم در زندگی آنها ارتباطات خود را با آنها ادامه نمیدهند و انتظار ترک شدن از جانب دیگران را دارند. این بیماران معتقدند که افراد مهم زندگیشان قادر نخواهند بود که به حمایت هیجانی و ارتباط قوی و مستمر با آنها ادامه دهند، چون باور دارند که این افراد، بیثبات و غیرقابلپیشبینی هستند و آنها را به خاطر فرد دیگری طرد خواهند کرد.
محرومیت هیجانی
افراد دارای این طرحواره انتظار دارند که نیازهای هیجانی طبیعی آنها توسط افراد مهم زندگیشان، بهطور کافی برآورده نخواهد شد. سه شکل محرومیت هیجانی وجود دارد: الف) محرومیت از مراقبت: فقدان توجه، عاطفه، گرمی یا محبت ب) محرومیت از همدلی: فقدان درک، خود افشاگری، تبادل دو طرفه احساسات، شنونده؛ ج) محرومیت از حمایت: فقدان هدایت و راهنمایی دیگران
بیاعتمادی – آزار دیدن
این طرحواره عبارت است از اینکه دیگران آزاردهنده، صدمه رساننده، متقلب، دروغگو، بیصداقت هستند. این بیماران معتقدند که اگر دیگران فرصت پیدا کنند، حتماً آنها را استثمار خواهند کرد.
نقص داشتن- شرم
افراد دارای این طرحواره معتقدند که افرادی حقیر، پست، بیارزش و بد هستند و دیگران آنها را دوست ندارند. به همین دلیل در درون خود احساس پرخاشگری و بیارزشی دارند و احساساتی همچون دوستنداشتنی بودن را تجربه میکنند. این بیماران ممکن است نسبت به سرزنش، و مقایسهشدن با دیگران بهطور افراطی حساس باشند، و از بودن با دیگران احساس عدم امنیت داشته باشند و درعینحال، در حضور دیگران احساس شرم و خجالت کنند.
انزوای اجتماعی – بیگانگی
در این طرحواره، فرد این تجربه ذهنی را دارد که بهنوعی از دیگران متفاوت است و متعلق به گروه یا دستهای نیست و با دیگران فرق دارد. حس ازخودبیگانگی در این افراد دیده میشود.
حیطه دو: خودگردانی و عملکرد مختل
خودمختاری، و توانایی مجزا ساختن فرد از خانواده و عملکرد مستقل مناسب متناسب با سن است افراد داری این حیطه از طرحواره در مجزا کردن خود از خانواده و نمادهای والدینی و عملکرد مستقل مشکل دارند. به عبارت دیگر، در طول دوره کودکی خانوادهی این افراد در کارهای کودک بسیار دخالت میکردند و بهطور افراطی، حمایت کننده بودند. این بیماران در شکل دادن یک هویت مستقل دچار اشکال هستند.
وابستگی – بیکفایتی
افراد دارای این طرحواره، در پذیرفتن مسئولیتهای روزانه بدون کمک دیگران احساس ناتوانی میکنند. این طرحواره اغلب بهعنوان احساس درماندگی یا منفعل بودن خود را نشان میدهد.
آسیبپذیری در برابر صدمه یا بیماری
محتوای این طرحواره حاوی ترس اغراقآمیز و فاجعهآمیز کردن هر نوع ضربه، و ناتوانی در کنار آمدن با صدمه یا بیماری است، سه قسمت است: ۱-فاجعهآمیزی کردن طبی ۲-فاجعهآمیز کردن هیجانی
۳-فاجعهآمیز کردن
بههمریختگی– خود تحول نیافته
این طرحواره، غالب اوقات شامل درگیر شدن هیجانی افراطی و نزدیکی بیشازحد فرد با دیگران است این بیماران باور دارند که فردیت بههمریختهای دارند و در نتیجه، بدون حمایت مستمر دیگران قادر نخواهند بود که عملکرد مناسبی داشته باشند و به زندگی خود ادامه دهند. همچنین، احساس همجوشی مستمر با دیگران و هویت فردی بیکفایت از دیگر مشکلاتی است که این افراد دارند. در نتیجه، احساس پوچی مزمن، بیهدفی و پوچگرایی میکنند.
شکست
در این طرحواره، باور بر این است که فرد بهطور غیرقابل اجتنابی در زمینههای مختلف شکست خواهد خورد، و نمیتواند به سبک با کفایتی به حد همتایان خود برسد.
حیطه سه: حد و مرزهای مختل
نقص در حدومرزهای درونی، بیمسئولیتی در قبال دیگران و یا فقدان هدفگزینی طولانیمدت از مشخصههای این حیطه است. این مشکلات منجر به عدم رعایت حقوق دیگران، عدم همکاری با دیگران، احترام بهکارهای غیرقانونی و عدم برنامهریزی شخصی واقعگرایانه میشود. خانوادههای این افراد، اغلب خانوادههای بسیار دخالت کننده، سهل گیر و القای حس برتر بودن در فرد میباشند. در برخی موارد، کودک ممکن است به دلیل عدم رعایت قانون مورد تنبیه قرار نگیرد و یا مراقبت، راهنمایی و هدایت کافی را دریافت نکند. طرحوارههای این حیطه عبارتاند از:
محق بودن – بزرگمنشی
در این طرحواره، فرد معتقد است که از دیگران بالاتر و ارجحتر است و بنابراین، مستحق دریافت حقوق ویژه است. احترام به قانون و حقوق دیگران در این افراد مشاهده نمیشود. معمولاً، این بیماران هر کاری را در هر زمانی که دوست داشته باشند، بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود و ضرر به دیگران، انجام میدهند و بهمنظور کسب قدرت یا کنترل، تأکید اغراقآمیزی بر برتر بودن خود دارند. سعی بسیاری میکنند که بر دیگران غالب شوند، نقطهنظرهای خود را بر دیگران تحمیل میکنند و رفتارهای دیگران را در جهتی که تمایل داشته باشند، هدایت میکنند؛ بدون اینکه با آنها همدلی داشته باشند و یا احساسات آنها را در نظر بگیرند.
خودکنترلی بیکفایت – خود قانونمندی ناکارآمد
افراد دارای این طرحواره نمیتوانند بهطور کارآمدی خود را کنترل کنند، تحمل ناکامی در کسب اهداف فردی در آنها بسیار ناکارآمد و مختل است و در صورت ناکامی، بهصورت بسیار افراطی هیجانهای خود را بیان میکنند و تکانشی رفتار میکنند
حیطه چهار: هدایت شدن توسط دیگران
بیمارانی که در این حیطه قرار میگیرند تأکید زیادی بر ارضای نیازهای دیگران در مقایسه با نیازهای خودشان دارند و این کار را برای کسب تائید، حفظ ارتباط عاطفی و اجتناب از تنبیه انجام میدهند. خانوادهای که این بیماران در آن رشد یافتهاند، خانوادههایی بودند که پذیرش شرطی را برای کودکان فراهم کرده بودند. به این معنا که کودک باید جنبههای مهمی از خودش را سرکوب کند تا بتواند عشق، توجه و تائید کسب کند. در چنین محیطی، نیازها و خواستههای گروه به نیازها و احساسهای کودک ارجحاند.
فدا کردن
در این طرحواره، فرد خود را در کنترل اغراقآمیز از جانب دیگران احساس میکند که به دو شکل ظاهر میشود:
- فدا کردن نیازها؛
- فدا کردن هیجانها.
این بیماران بر این باورند که آرزوها، نقطه نظرات و احساسهای آنها بیارزش هستند یا برای دیگران مهم نیستند. این افراد بهطور مکرر شاکی هستند و نسبت به عدم ارضای نیازهای خود بسیار حساس هستند. معمولاً این وضعیت منجر به خشم، که خود را با علائم غیر انطباقی مثل رفتارهای پرخاشگر- منفعل یا برونریزی نشان میدهد، میگردد.
خود قربانی کردن
در این طرحواره، فرد بهطور داوطلبانه به دنبال ارضای نیازهای دیگران است، حتی اگر نیازهای خودش برآورده نشود. دلایل عمده این افراد عبارتاند از پیشگیری از ایجاد هر نوع ناراحتی و درد در دیگران، اجتناب از احساس گناه ناشی از خودخواه بودن، و تداوم ارتباط با دیگران و اغلب منجر به یک حساسیت حاد به درد در دیگران میگردد.
تائید جویی – جلبتوجه
افراد دارای این طرحواره، تأکید افراطی بر کسب تائید، بازشناسی یا توجه از جانب دیگران دارند، تا به این وسیله بتوانند یک تجربه ذهنی ایمن از خود به دست آورند. تجربه ذهنی فرد از اعتماد به نفس خودش، به طور بنیادین به واکنشهای دیگران بستگی دارد. گاهی اوقات این طرح واره در این بیماران، موجب تأکید اغراقآمیز به ظاهر، توجه و احترام میشود.
حیطه پنج: گوشبهزنگی بیشازحد و بازداری
در این حیطه، تأکید افراطی بر سرکوبی احساسهای خودانگیخته، تکانهها و انتخابها و پیروی از قوانین غیرقابل انعطاف و تدوین شده است، حتی اگر به قیمت از دست دادن شادی، بیان خود، آرامش، روابط بین فردی نزدیک و سلامتی باشد. خانوادهای که این افراد در آن پرورش یافتهاند معمولاً تنبیهکننده و تقاضاکننده، کمالگرا، پیرو قوانین، سرکوبکننده هیجانها و اجتناب از خطا، شادی و آرامش بوده است.
منفی گرایی – بدبینی
در این طرحواره، تمرکز مستمر و نافذی بر جنبههای منفی زندگی، از جمله مرگ، فقدان، گناه، تعارض، خیانت و غیره وجود دارد و درعینحال، جنبههای مثبت زندگی کوچک شمرده میشوند یا نادیده گرفته میشود. معمولاً شامل یک ترس غیرطبیعی از خطا کردن است، که ممکن است به مشکلاتی مثل مشکلات مالی و فقدان منجر شود. چون این افراد نتایج منفی را بهطور اغراقآمیزی ادراک میکنند، لذا بهطور مکرر دچار نگرانی مزمن، گوشبهزنگی و بلا تصمیمی هستند.
بازداری هیجانی
در این طرحواره، فرد احساسات، ارتباطات و رفتارهای خودانگیخته خود را محدود میسازد. معمولاً از عدم تائید توسط دیگران، احساس شرم یا از دست دادن کنترل اجتناب میکند. شایعترین جنبههای این بازداری شامل موارد زیر است:
- بازداری از خشم؛
- بازداری از تکانههای مثبت؛
- مشکل در بیان آسیبپذیری یا ارتباط آزادانه با احساسها، نیازها و غیره؛
- تأکید افراطی بر سرکوبی هیجانها.
معیارهای ناعادلانه/عیبجویی افراطی
باور زیر بنایی در این طرحواره این است که فرد باید تمامی تلاش خود را انجام دهد تا بتواند به استانداردهای درونی شده بسیار سخت مورد رفتار و عملکرد را، به منظور اجتناب از سرزنش، برسد. این افراد، غالب اوقات احساس در فشار بودن دارند و اختلال واضحی در کسب لذت، آرامش، اعتمادبهنفس و رضایت در روابط بین فردی دارند. این طرحواره خود را بهصورت کمالگرایی، قوانین غیرقابل انعطاف و اشتغال ذهنی با زمان و کارآمدی، نشان میدهند.
تنبیه
در این طرحواره اعتقاد بر این است که فرد هنگامیکه خطایی مرتکب شده، باید شدیداً تنبیه شود و در قبال افرادی که استانداردها را رعایت نمیکنند، شدیداً پرخاشگر، بیتحمل، تنبیهکننده و خشمگین است. معمولاً، این طرحواره خود را بهصورت دشواری در بخشیدن خود یا دیگران در هنگام ارتکاب خطا نشان میدهد.