جان بی. واتسون
«یک دوجین بچه سالم و دنیایی با مشخصاتی که من میگویم را به من بدهید، تضمین میکنم هر کدام از آنها را که انتخاب کنید، صرفنظر از استعداد، علاقه، گرایش، توانایی و نژادش، هر جور متخصصی که بخواهید، پزشک، حقوقدان، هنرمند، بازرگان و حتی گدا و دزد، بار آورم.»
واتسون
جان واتسون ۱۹۳۰
جانبیواتسون در کارولینای جنوبی بزرگ شد. در ۱۶ سالگی وارد دانشگاه فورمن شد و پنج سال بعد، پس از خاتمه دوره کارشناسی ارشد، به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی در دانشگاه شیکاگو پرداخت. او در سال ۱۹۰۳ موفق به اخذ دکتری روانشناسی شد.
واتسون در سال ۱۹۰۸ تدریس روانشناسی را در دانشگاه جان هاپکینز آغاز کرد. او در سال ۱۹۱۳ طی یک سخنرانی در دانشگاه کلمبیا با عنوان «روانشناسی از دیدگاه رفتارگرایی»، به تفصیل به بیان این دیدگاه پرداخت. به نظر واتسون، روانشناسی علم رفتارهای قابل مشاهده است. «روانشناسی از دیدگاه رفتارگرایی، یک شاخه کاملاً تجربی و عینی از علوم طبیعی است. هدف نظری این رشته، پیشبینی و کنترل رفتار است و در روشهای آن، دروننگری و تفسیر فعالیتهای ناخودآگاه، جایگاه چندانی ندارند.» (واتسون، ۱۹۱۳)
آزمایش «آلبرت کوچولو»
واتسون به همراه یکی از دانشجویانش به نام روزالی راینر، در یک آزمایش بحثانگیز و بسیار معروف، یک کودک خردسال را نسبت به ترسیدن از یک موش سفید، شرطی کردند. آنها این کار را با همراه ساختن مکرّر موش سفید با یک صدای بسیار بلند و ترسناک، انجام دادند. آنها توانستند نشان دهند که این ترس، میتواند به سایر اشیاء سفید پشمالو هم تعمیم یابد. امروزه این آزمایش از نظر اخلاقی مورد انتقاد قرار میگیرد زیرا ترس کودک هرگز از بین نرفت و غیرشرطی نشد.
ترک دانشگاه
واتسون تا سال ۱۹۲۰ در جان هاپکینز ماند. او با راینر روابط عاشقانه پیدا کرد و همسر اولش را طلاق داد. بدین خاطر، دانشگاه او را مجبور به استعفا کرد. واتسون بعداً با راینر ازدواج کرد و تا پایان عمر او یعنی سال ۱۹۳۵ با او زندگی کرد. واتسون پس از ترک دانشگاه، برای یک بنگاه تبلیغاتی به کار پرداخت و تا سال ۱۹۴۵ که بازنشسته شد به کارش ادامه داد.
واتسون در سالهای پایانی زندگیش، روابط بسیار بدی با فرزندانش داشت و در حالت انزوا در مزرعهای در کانتیکات به سر میبرد. او کوته زمانی قبل از مرگش، بسیاری از کاغذها و نامههای شخصی منتشر نشدهاش را سوزاند.
سهم واتسون در روانشناسی
واتسون، صحنه را برای رفتارگرایی آماده کرد و این شاخه به سرعت به صورت شاخه غالب در روانشناسی در آمد. با وجودی که پس از ۱۹۵۰، از اهمیت رفتارگرایی به تدریج کاسته شد امّا بسیاری از مفاهیم و اصول آن امروز نیز به نحو گستردهای مورد استفاده قرار دارد. شرطیسازی و اصلاح رفتار هنوز در درمان و آموزش رفتاری بیماران برای تغییر رفتارهای مشکلزا و فراگیری مهارتهای جدید، به طور گستردهای به کار گرفته میشود.
دستاوردها و جوایز
جان بیواتسون که از او به عنوان «پدر رفتارگرایی» نام برده میشود در دوران زندگیاش، دستاوردهای علمی و حرفهای زیادی کسب کرد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱۹۱۵- انتخاب به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا
۱۹۱۹- انتشار کتاب «روانشناسی از دیدگاه رفتارگرایی»
۱۹۲۵- انتشار کتاب «رفتارگرایی»
۱۹۲۸- انتشار کتاب «مراقبت روانشناسانه از کودک»
۱۹۵۷- دریافت جایزه ویژه انجمن روانشناسی آمریکا به خاطر مشارکت ارزشمند در روانشناسی