سبک زندگیسرگذشتمتفکران بزرگ

زندگی افلاطون

آثار، زندگینامه و روش افلاطون

زندگی افلاطون

برخورد با سقراط در مسیر زندگی افلاطون تغییری ایجاد کرد. زندگی افلاطون در آسایش و شاید در میان ثروت و تمول پرورش یافته بود. او جوانی پر زور و زیبا بود. می‌گویند شانه‌های پهن او موجب شد که لقب افلاطونی به وی دادند. مردم به او به نظر یک سرباز و جنگجو نگاه می‌کردند و دو دفعه جایزه بازی‌های Isthmia را ربوده بود. از چنین جوانانی نمی‌توان توقع داشت که فیلسوف بار بیایند. ولی افلاطون ذهنی باریک‌بین داشت و بازی دیالکتیک سقراط برای او سرگرمی جدیدی بود. او از اینکه می‌دید سقراط با نوک تیز سؤالات خود باد اصول و مقبولات پرطمطراق را خالی می‌کند، محظوظ می‌شد. افلاطون به این ورزش تازه گرایید همچنان که به ورزش خشن و معمولی کشتی گراییده بود و تحت رهبری این کنه پیر (سقراط خود را کنه می‌نامید) از مشاجرات ساده و بسیط به تجزیه‌وتحلیل دقیق و مباحثات عمیق منتقل گردید. او عاشق بی‌قرار حکمت شد و دوست صمیمی استاد خود گردید. او همواره می‌گفت: «من خدا را سپاسگزارم از این‌که یونانی هستم نه بربر، آزاد هستم نه بنده، مرد هستم نه زن و مخصوصاً این‌که در عهد سقراط به دنیا آمده‌ام.»

هنگامی که استاد مرد، او بیست و هشت سال داشت و پایان حزن‌انگیز این زندگانی آرام در تمام مراحل نمو فکری او منعکس بود. این امر دموکراسی و مردم عامی را در نظر او چنان خفیف و بی‌مقدار کرد که تربیت خانوادگی و اریستوکراسی او نتوانسته بود چنان اثری را در وی تولید نماید. این امر به وی تلقین کرد که باید دموکراسی از میان برود و حکومت خردمندترین و بهترین مردمان جایگزین آن بشود. روش او در برابر دموکراسی نظیر روش کاتون درباره قرطاجنه بود. مسئله پیدا کردن اعقل و اصلح اشخاص و آماده‌ساختن آنها برای امر حکومت در تمام طول زندگی وی را به خود مشغول داشت.

سعی و کوششی که وی در رهایی سقراط از بند به عمل آورده بود، زعمای دموکراسی را به وی ظنین و بدبین ساخت؛ دوستان او به وی گوشزد کردند که او در آتن در امان نخواهد بود و زمان بی‌اندازه برای سفر و سیر جهان مساعد است. به همین جهت وی در همان سال ۳۹۹ پیش از میلاد آتن را ترک کرد و دقیقاً نمی‌دانیم که به کدام سمت متوجه شد. مورخین درباره سفر او جدال خوشمزه‌ای کرده‌اند. به نظر می‌رسد که افلاطون نخست به مصر رفت و از شنیدن این‌که روحانیان حاکم بر مصر یونان را مملکتی می‌دانند که هنوز در حال طفولیت است و دارای سنن قوی و فرهنگ عمیق نیست و بدین جهت این روحانیان عجیب‌وغریب ساحل نیل مملکت او را به جد نمی‌گیرند، سخت یکه خورد. ولی هیچ‌چیز تعلیم‌دهنده‌تر از تحقیر و استهزاء نیست؛ بدین جهت خاطره این طبقه باسواد که به عقیده خود از جانب خدا بر یک قوم کشاورز حکومت می‌کردند، در روح افلاطون همواره زنده ماند و در نظریات او در جمهوریت ایده‌آل مؤثر افتاد. افلاطون از مصر سوار کشتی شده به‌سوی صقلیه حرکت کرد و از آن جا به ایتالیا رفت و به مکتب یا مذهبی که از طرف فیثاغورس تشکیل یافته بود، سر زد و خاطره این مردانی که خود را وقف دانش و حکومت کرده بودند و در عین اقتدار در نهایت سادگی زندگی می‌نمودند، در روح حساس او تأثیر عمیق بخشید. در طی دوازده سال به مسافرت خود ادامه داد و حکمت را از همه منابع و سرچشمه‌های آن اخذ کرد؛ از همه مذاهب و عقاید مطلع شده و از هر خرمنی خوشه‌ای چید. بعضی‌ها می‌خواهند بگویند که وی به فلسطین رفت تا از سنن پیغمبران آنجا که تقریباً سوسیالیست بودند، بهره‌ای برد و بعد به ساحل رود گنگ رفت و به اندیشه‌های عرفانی هندوان پی برد. ما از آن اطلاعی نداریم.

وقتی‌که به سال ۳۸۷ پیش از مسیح به آتن برگشت، مردی چهل ساله بود و از تجربه اقوام مختلف و حکمت ممالک متعدد به مرحله بلوغ رسیده بود. کمی از حرارت و هیجان جوانی‌اش کاسته بود ولی دورنما و منظر اندیشه او چنان شده بود که در حد اعلائی در برابر آن نیمه حقیقت جلوه می‌کرد و مناظر و جلوات هر مسئله‌ای در ترکیبی از حقایق متعدد که به‌ظاهر با هم ناسازگار می‌نمودند؛ روشن می‌گردید. او هوش و معلومات یک دانشمند را با الهام و تخیل یک هنرمند در خود جمع کرده بود. شاعر و فیلسوف یک بار استثناء در یک روح مجتمع شده بودند. او برای بیان افکار خود وسیله مکالمه را ابداع کرد. وسیله‌ای که هدف زیبائی را با مقتضیات حقیقت آشتی می‌داد. مسلماً تا آن زمان فلسفه در ظواهر بدان درخشندگی و تابناکی جلوه نکرده بود و از آن به بعد نیز به تحقیق کسی ظهور فلسفه را بدان شکوه و جلال ندیده است. تابندگی و نکات برجسته و جوش‌وخروش سبک زندگی افلاطون، حتی در ترجمه به زبان‌های دیگر نیز قابل‌درک است. شلی یکی از ستایشگران افلاطون می‌گوید: «افلاطون اتحاد نادر یک منطق فشرده و دقیق را با هیجان الهام‌انگیز شعر به ما عرضه می‌کند. این دو معنی بر اثر درخشندگی و هماهنگی عصر او در یک جریان مقاومت‌ناپذیری از تأثرات موسیقی به هم می‌آمیزد و به سرعت دونده تیزپا، اثبات و اقناع را همراه می‌آورد.» بیهوده نبود که فیلسوف جوان کار خود را مانند یک نویسنده درام‌نویس آغاز کرده بود.

مسلماً آنچه فهم آثار زندگی افلاطون را مشکل می‌سازد، همانا این آمیزش شورانگیز شعر و فلسفه و دانش و هنر است. ما همیشه نمی‌توانیم بگوییم که کدام بازیگر از قول افلاطون سخن می‌گوید و آیا آنچه می‌گوید حقیقت است یا مجاز، شوخی است یا جدی. غالباً عشق او به شوخی و مسخره و افسانه ما را به حیرت می‌اندازد. تقریباً می‌توانیم بگوییم که تعلیمات او از راه رمز و تمثیل بود. «آیا می‌خواهید که من با شما در لباس افسانه و اساطیر مانند پیری سالخورده که با جوانان سخن می‌راند، گفتگو کنم؟» [پروتاگوراس، ۳۲۰]

می‌گویند که افلاطون این مکالمات را برای توده‌ی مردم زمان خود به شکل گفتگو با استدلالات تند له و علیه نوشته است و بسط و اطناب تدریجی مطالب و تکرار استدلالات مهم از خصوصیات آن است. این مکالمات به نحو صریح و روشن (با آن‌که اکنون مبهم و تاریک به نظر می‌رسد) برای فهم اشخاصی نوشته شده است که از فلسفه مانند یک سرگرمی موقتی لذت می‌برند و ضیق وقت و عمرشان آن‌قدر مجال خواندن و مطالعه می‌دهد که گویا مردی در حال دویدن می‌خواهد نوشته‌ای را بخواند. بنابراین باید منتظر باشیم که در این مکالمات مقدار زیادی مطالب سرگرمی و تمثیل وجود داشته باشد و بااین‌همه مطالب زیادی نیز باشد که جز به دانشمندانی که بر جزئیات حیات اجتماعی و فعالیت ادبی عصر زندگی افلاطون واقف هستند، قابل‌فهم نباشد و همچنین مطالب دیگری باشد که امروز به نظر ما تفننی و خارج از موضوع به نظر می‌رسد ولی به منزله چاشنی و فلفل پیش‌غذای سنگین محسوب می‌شود که برای هضم به اذهان نامأنوس به فلسفه مفید است.

باید اقرار کرد که افلاطون بیشتر صفاتی را که خود مکروه می‌داشت، دارا بود. او به شعرا و اساطیر آنها طعنه می‌زند و او خود یکی از جمله شعرا بود و صدها اسطوره و افسانه به مجموعه‌ی اساطیر بیفزود. او وعاظ را سرزنش می‌کند که به در توانگران می‌روند و آنها را مطمئن می‌سازند که قربانی‌ها و ادعیه‌ی آنان، کارهای ناشایست خودشان و اجدادشان را جبران می‌کند (مقایسه شود با کتاب جمهوریت، ۳۹۶) و خود افلاطون یکی از وعاظ و متکلمین و اخلاقیون سخت‌گیر بود و مانند ساوونارول اظهار هنر می‌کرد و هرگونه تظاهر و هنرنمایی را محکوم به آتش می‌کرد. او مانند شکسپیر می‌گفت که: «قیاس و تشبیه هم‌چون زمین لغزنده است.» (۲۳۱ Sophist) ولی خود او از اینجا به آنجا می‌لغزید و می‌پرید. او مشاجرات لفظی سوفسطائیان را سخت منکر بود ولی خود او گاهی مانند سوفسطائیان استدلال می‌کرد. فاگه [Savonarole – از خطبای ایتالیا. پاپ اسکندر ششم او را تکفیر کرد و دستور داد تا وی را به آتش انداختند. مترجم.] به تقلید او می‌گوید: «آیا کل بزرگ‌تر از جزء هست یا نه؟ -مسلماً- و جزء از کل کوچک‌تر هست یا نه؟ یقیناً- پس واضح شد که زعمای دولت باید فلاسفه باشند؟- یعنی چه؟ ۔ آن بدیهی است؛ ولی استدلال را دوباره از سر بگیریم.»

ولی این همه، بدترین چیزی است که ممکن بود از زندگی افلاطون گفته شود؛ مکالمات افلاطون از گران‌بهاترین گنجینه‌های جهان محسوب می‌شود. [مهم‌ترین مکالمات افلاطون عبارتند از: خطابه داعیه سقراط، اقریطون، فیدون، مهمانی، فدروس، گورگیاس، برمانیدس، سیاست. جالب‌توجه‌ترین قسمت‌های جمهوریت عبارتند از بندهای (۳۲-۳۲۷، ۷۷-۳۳۶، ۵-۳۸۴، ۴۲۶- ۳۹۲، ۵-۴۳۳ ، ۷۶-۴۴۱، ۳-۴۸۱، ۲۰-۵۱۲، ۹۴-۳۷۲) بهترین چاپ آثار افلاطون مال Jowettمی‌باشد و ساده‌ترین آن در Evryman series می‌باشد. مراجعات به جمهوریت است مگر اینکه تعیین شود.]

بهترین آنها جمهوریت است که خود کتاب مستقل کاملی است و همه افلاطون در این کتاب است. در این کتاب نظریات افلاطون درباره ماوراء طبیعت، خداشناسی، اخلاق، روانشناسی، فن تربیت، سیاست و هنر مندرج است. در آنجا مسائلی مطرح می‌شود که رنگ و بوی زمان ما را دارد از قبیل کمونیسم و سوسیالیزم و طرفداری از حقوق زنان و تحدید توالد و تناسل و تزکیه نسل و مسائل نیچه درباره اخلاق و آریستوکراسی و عقاید روسو درباره برگشت به طبیعت و تربیت آزادی عقیده برگسون درباره‌ی Elan vital (نیروی حیاتی) و تحلیل روحی فروید که همه در آنجا پیدا می‌شود.

این کتاب به منزله خوان پهناوری است که میزبانی مسرف و دریادل گسترده باشد. امرسون می‌گوید: «افلاطون مساوی است با فلسفه و فلسفه مساوی است با افلاطون.» امرسون درباره کتاب جمهوریت همان سخنانی را می‌گوید که عمر درباره قرآن گفت: «همه کتابخانه‌ها را بسوزانید. هرچه در آنها هست در این کتاب هست.» پس بر سر کتاب جمهوریت بیاییم و آن را مطالعه کنیم.

منبع

کتاب: تاریخ فلسفه
نویسنده: ویل دورانت
مترجم: عباس زریاب خویی

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پژوهش