بله آدمی خودخواه است و به معنای زیستشناختی خاصی خودخواه است، اما این معنای زیستشناختی چنان پراهمیت است که بایستی در سایه علوم انسانی و فلسفه و اخلاق و زمینههای مربوط دیگری به آن پرداخت. خودخواه بودن آدمی به معنای ویژهای است که ژنها آن را رقم میزنند. ژنها به نهایت خودخواه هستند زیرا بدون خودخواهی اصلاً نمیتوانستند ماندگار و پایدار مانده باشند. ژنهایی که طی نسلهای فراوان توانستند جان در ببرند همان ژنهایی هستند که بهتر از همه ژنهای دیگر وجود خود را حفظ کردند. این ژنها میبایست در زمینهی ساختن جسم آدمی یا جانوران دیگر، بهتر از هر ژن دیگری عمل میکردند. حفظ و نگهداری از این مجموعه ژن و استمرار آنها فقط از راه رساندن آنها به سن بلوغ و سپس توفیق در رقابت بر سر منابع دوام بقا و تدارک امکان تولیدمثل میسر است.
به این معنا، آدمی ضرورتاً خودخواه است. اما لزومی ندارد تصور شود که هرگز نباید به مفهوم معمول، غیر خودخواه هم بشود. آدمی قادر است به دیگران برای دستیابی به امکانات زیست و پرهیز از خطر و آسیب، یاری برساند و همین کار را هم میکند. برای توجیه زیستشناختی اینچنین رفتاری باید دست به مشاهده اوضاع و احوالی زد که در آن، رفتار نیکخواهی و نیکوکاری ابراز میشود. نمونه بسیار آشکار یاریرسانی، رفتاری است که پدر مادر در قبال فرزندان خویش دارند. تبیین آشکار و بارز چنین رفتاری در اینجاست که در صورت عدم توفیق پدر مادر در حمایت و مراقبت از فرزندان، درواقع ژنهای خودشان امکان پایداری و ماندگاری پیدا نمیکنند: در پستانداران، مادر باید از نوزاد پرستاری کند؛ پرنده باید برای جوجههایش در لانه غذا ببرد؛ گیاه باید در هر تخم و لانه خود مواد غذایی لازم را بر جای گذارد. البته این قبیل تدارکها بههیچوجه همه یاریها و کمکهای بزرگترها به کوچکترها نیست. علاوه بر اینها سازوکارهایی در والدین برای شناسایی فرزندان وجد دارد که مساعدتهای آنها را فقط به فرزندان خودشان منحصر میسازد.
وقتی تولیدمثل از طریق جفتگیری انجام میگیرد و بسیار کمیاب است که بین اقربا باشد، هر فرزند نیمی از ژنهای والد را با خود دارد. از نقطهنظر والدین، هر فرزندی خواه پسر یا دختر از لحاظ انتقال ژنها، نیمهی والدین است و در تولیدمثل و انتقال مرحله بعد نیز، فرزندان نیمی از سهم تولیدمثل را دارند. سهم داشتن در هویت ژنی، منحصر به فرزند نیست و همهی وابستگان نسبی در آن نقش دارند. بنابراین در چارچوب خودخواهی ذاتی و سرشتی، یاریرساندن به افراد همنوع و نه فقط به فرزندان، نیز در راستای خودخواهی ذاتی است. این رفتار شخص را نشأتگرفته از گزینش خویشاوندی میتوان به شمار آورد. یعنی انتخاب طبیعی برای کاربرد سازگارانه و انطباقی نشانههایی که مراتب و میزان احتمال خویشاوندی را میرساند. به همان اندازه که شواهد پیوندهای ژنی بیشتر باشد، بیشتر انتظار میرود که شخص به سود وابستگان در برابر غریبهها، و به سود وابستگان نزدیکتر در برابر وابستگان دورتر عمل کند.
پرندهای که جفتش در لانه تخم میگذارد اگر تخمها را بارور کند و به جوجههایش غذا برساند بیشتر احتمال دارد در جریان تحول و تکامل پایدار بماند. اما اگر پرندهی دیگری تخمها را بارور کند چه؟
آیا پرنده میتواند از این موضوع که همهی تخمها را خودش بارور کرده یا خیر اطمینان حاصل کند؟ در پرندگان ماده جفت شدنهای چندگانه همراه با رضایت یا بدون رضایت در بسیاری از انواع پرندگان روی میدهد. در اینگونه پرندگان، پرنده نر بهشدت مراقب رفتار جفت خود بوده و در بیرون راندن رقبا از قلمرو خود بسیار پرتلاش است. در انواعی از پرندگان که بهطور متوسط ۱۰٪ از تخمها را رقبای پرنده نر بارور میسازند، نسبت به انواعی که بارورسازی تخمها انحصاری است احتمال کماعتنایی پرنده نر به جوجهها میرود.
گزینش خویشاوندی یکی از عوامل زمینهساز در رفتار ظاهراً غیر خودخواهانه است. پیوندهای متقابل بین افراد ناخویشاوند و نامرتبط که برای هر طرف دارای فواید فوری و یا آتی میباشد نمونهی دیگری است. نتیجهی دستکاری یا تحریف خودخواهانهی غرایز همکاری یا نوعدوستی در گزینش خویشاوندی دیگران نیز همین است. به خاطر پدیدهی تخم نهادن یعنی تخمگذاری پرنده در لانهی غریبهای که صاحبش برای غذا خوردن رفته (که در بسیاری از انواع پرندگان دیده میشود) پرندگان ماده نظیر نرها نمیتوانند اطمینان داشته باشند که همهی تخمهای لانه از آن خودشان است. بهاینترتیب پرندهای ماده از راه بهرهکشی از غریزهی والدی پرندهای دیگر، امکان بقا پیدا میکند. یکی از انواع جاندارانی که این قبیل تحریف و دستکاری به نهایت در آن راهیافته، نوع بشر است که به یاری قابلیتهای زبانی دست به این کار میزند. به روایت شکسپیر، شاه هنری پنجم سپاهیانش را (ما گروه برادران) خطاب میکرده است. رهبران فمینیسم نیز از (خواهریت و خواهری) سخن میگویند. بدیهی است که تحریف و دستکاری هیجانات و عواطف دیگران میتواند بنا بر اسباب و عللی ارزشمند یا بیارزش صورت گیرد.