آسیب شناسیارتقاء سلامت روانرفتارگرایی و شناختیسبک زندگیمکانیزمهای دفاعی و خطاهای شناختی
خطای شناختی تمایل به درمان
دیوانههای سرعت رانندههای مطمئنی خواهند شد
خطاهای شناختی اشتباهات فکری و ذهنی ما هستند. معمولاً الگویی از این طرز فکر، در کودکی ما شکل میگیرد و گاهی در طول زندگی ادامه مییابند. به عبارتی شرایط سخت، این خطاها را ایجاد و فعال میکند و این خطاها شرایط سخت را بدتر میکنند و احساس ناخوشایندی در ما ایجاد کرده و سازگاری ما را با محیط تنزل میدهند. در زیر با یک نوع خطای شناختی آشنا میشوید.
خطای شناختی تمایل به درمان
باور کردنش سخت است، اما دیوانههای سرعت نسبت به آنها که رانندگان محتاط نامیده میشوند با احتیاط بیشتری رانندگی میکنند، چرا؟ خب، این مثال را ببین: فاصلهی میامی تا وست پالم بیچ حدود ۱۲۰ کیلومتر است. رانندگانی را که این مسافت را در یک ساعت یا کمتر طی میکنند در گروه «رانندگان بیملاحظه» قرار میدهیم، چون با میانگین سرعت ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت یا بیشتر رانندگی میکنند. بقیه را در گروه رانندگان محتاط میگذاریم. کدام گروه سوانح کمتری را تجربه میکند؟ بیتردید، رانندگان بیملاحظه. همگی این سفر را در کمتر از یک ساعت انجام میدهند و نمیتوانند در هیچ سانحهای دخیل باشند. این مسئله بهطور خودکار تمام رانندگانی را که دچار سانحه میشوند در گروه رانندگان محتاط قرار میدهد. مثال ذکرشده یک خطای فریبآمیز را تشریح میکند که خطای شناختی تمایل به درمان نام دارد و متأسفانه هیچ معادل جذابتری برای آن وجود ندارد.
ممکن است برای تو شبیه خطای بقا باشد، اما با آن تفاوت دارد. در گرایش به بقا، فقط نجاتیافتگان را میبینی، نه پروژههای شکستخورده یا ماشینهایی که دچار سانحه شدهاند. در خطای شناختی تمایل به درمان، پروژههای شکستخورده و ماشینهای سانحه دیده خیلی روشن، اما در گروه اشتباه دیده میشوند.
به تازگی یک بانکدار، پژوهش جالبی را با این نتایج نشانم داد: شرکتهایی که در ترازنامهی خود بدهکارند به شکل چشمگیری سوددهی بیشتری نسبت به شرکتهای بدون بدهی (فقط دارایی خالص) دارند. بانکدار با حرارت زیادی تأکید میکرد که هر شرکتی باید مطابق میلش وام بگیرد و البته بانک او بهترین محل برای انجام این کار است. من این پروژه را با دقت بیشتری بررسی کردم. چطور چنین چیزی ممکن است؟ واقعاً از هزار شرکتی که تصادفی انتخاب شده بودند، آنها که بیشتر قرض گرفته بودند بازگشت سرمایهی بیشتری داشتند؛ نه فقط درزمینهی دارایی خالص، بلکه در مورد سرمایهی کل. از هر نظر موفقتر از شرکتهای مستقل مالی بودند.
ناگهان متوجه قضیهای شدم: شرکتهای غیر سودده نمیتوانند وام شرکتی بگیرند و بنابراین، بخشی از گروه «دارایی خالص» را تشکیل میدهند. شرکتهایی که در این مجموعه هستند پول نقد پنهان بیشتری دارند، مدت بیشتری سرگرداناند و بدون توجه به اینکه تا چه حد وضعشان خراب است به عنوان بخشی از این پژوهش باقی میمانند. از طرف دیگر، شرکتهایی که زیاد وام گرفتهاند سریع ورشکسته میشوند. چون وقتی نتوانند قسط وامها را بپردازند، بانک صاحبشان میشود و آنها را میفروشد. بنابراین، این شرکتها از نمونهی مورد پژوهش محو میشوند. آنهایی که در «گروه بدلکاران» باقی میمانند بدون توجه به اینکه در ترازنامهی خود چقدر بدهی دارند، وضعشان نسبتاً خوب است.
اگر داری به این فکر میکنی که «خب، فهمیدم چی شد»، مراقب باش. تشخیص خطای شناختی تمایل به درمان آسان نیست. یک داستان ساختگی از حوزهی پزشکی: یک شرکت دارویی برای مبارزه با بیماری قلبی داروی جدیدی تولید کرده. پژوهشی «ثابت» کرده این دارو نرخ مرگ را به شکل قابلملاحظهای کم میکند. دادهها خود گویا هستند: نرخ مرگ بین بیمارانی که دارو را به صورت منظم استفاده کردهاند، تا پنج سال آینده پانزده درصد است. این نرخ برای آن دسته از بیمارانی که از قرض شبه دارو استفاده کردهاند هم تقریباً همین قدر است که نشان میدهد قرصها مؤثر نیستند. اما مسئلهی حیاتی این است که نرخ مرگ برای بیمارانی که دارو را در فواصل زمانی نامنظم استفاده کردهاند سی در صد است، دو برابر بیشتر! فاصلهی زیادی بین مصرف منظم و نامنظم وجود دارد. پس، قرص جدید یک موفقیت کامل است. واقعاً اینطور است؟
گیر کار اینجاست: احتمالاً قرص عامل تعیینکننده نیست، بلکه رفتار بیمار است که نقش تعیینکنندهای دارد. شاید بیماران به خاطر عوارض جانبی، مصرف منظم قرص را ادامه ندادهاند و وارد گروه «مصرف نامنظم» شدهاند. شاید آنقدر حالشان بد شده که دیگر امکان مصرف دارو وجود نداشته است. علت، هر کدام از این دو که باشد، در نهایت فقط بیماران نسبتاً سالم در گروه «منظم» باقی میمانند که چنین چیزی دارو را بیشتر از آنچه هست مؤثر نشان می دهد و بیماران واقعاً مریضی که حتماً به همین دلیل نمیتوانند به صورت منظم دارو را مصرف کنند در نهایت گروه «مصرفکنندگان نامنظم» را پُر میکنند.
در تحقیقات معتبر، محققان پزشکی دادههای مربوط به تمام بیمارانی را که در ابتدا مایل به درمان بودند ارزیابی میکنند (عنوان هم از همینجا میآید)؛ اینکه آنها در آزمایش شرکت کنند یا از آن خارج شوند اهمیتی ندارد. متأسفانه تحقیقات زیادی این قاعده را زیر پا میگذارد. مشخص نیست که این رفتار عمدی است یا اتفاقی. بنابراین مراقب باش: همیشه بررسی کن که مبادا موارد مورد آزمایش، از رانندگان دچار سانحه و شرکتهای ورشکسته تا بیماران به شدت مریض، به هر دلیلی از نمونه حذف شده باشد. اگر حذف شده بودند، تحقیق را به همانجایی که به آن تعلق دارد بفرست: سطل آشغال.
منبع
کتاب هنر شفاف اندیشیدن