روان پویشی و روانکاویمکاتب روانشناسیهوش هیجانی (روابط میانفردی)
انتخاب همسر در مردان از دیدگاه فروید
فروید ۴ نوع انتخاب همسر را در مردان توصیف میکند
انتخاب همسر در مردان از دیدگاه فروید
انتخاب همسر در مردان از دیدگاه فروید: فروید در روانکاوی، ۴ نوع عشق مردان به زنان را معرفی میکند. در اطراف ما چنین عشقهایی را زیاد میبینیم. مطالعه این ۴ نوع عشق مردانه خالی از لطف نیست
عشق به زن آسیبدیده
در این نوع انتخاب همسر در مردان از دیدگاه فروید ، مردان، هیچ موقع زنی را انتخاب نمیکنند که در ارتباط با دیگری نباشد. آنها، زنی را میخواهند که شوهر، نامزد و یا رابطهای دارد و تنها در این صورت است که آن زن برایشان ارزشمند و خواستنی میشود. هر چه مانع برای رسیدن سختتر، عشق و تمنای مرد، بیشتر میشود. زن باید غیرقابلدسترس باشد و احساسات حاکم بر رابطه، عدم امنیت و اطمینان خاطر باشد.
این نوع انتخاب، نیاز به رقابت و خشونت را تأمین میکند که مرتبط است با دوران کودکی فرد و عقده ادیپ حلنشدهٔ او. چنین مردی در خانوادهای بزرگ شده که عمیقاً حس کرده، مادرش متعلق به مرد دیگری (پدر) است. این نوع انتخاب تکرار موقعیت قدیم در کودکی است. بنابراین، سوم شخص آسیبدیده کسی نیست جز پدر. در واقع دسترسی و تملک مادر آسان نبوده؛ بنابراین او که چنین یاد گرفته، نحوهٔ انتخاب شریک در روانش تنها با گذشتن از موانع بسیار امکانپذیر است.
عشق به روسپی (فاحشه)
در این نوع انتخاب همسر در مردان از دیدگاه فروید ،مردانی قزار دارند که هیچ علاقهای به زن نجیب و پاکدامن ندارند. آنها ترجیح میدهند زنی را انتخاب کنند که به واقع روسپی است و یا دربارهٔ عفیف بودن وی شبهات و شایعاتی وجود دارد. جالب اینجاست که حسادت این مرد متوجه شوهر زن نیست، بلکه متوجه مردانی است که با این زن در ارتباط مشکوک هستند.
این نوع از انتخاب تحت تأثیر تثبیتی است که در کودکی در ارتباط با مادر رخ داده است. در هشیاری مرد، مادرش مقدسترین و پاکترین زن جهان است و بین مادر و فاحشه تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. با رجوع با گذشتهٔ مرد، میتوان لحظاتی را یافت که در روان او این دو مفهوم متضاد “مادر عفیف” و “فاحشه” با هم یکی شدهاند. این زمانی رخ داده است که پسربچه در حال کشف رازهای موجود در روابط زناشویی بین بزرگسالان بوده است. در ابتدا پسربچه احتمال هرگونه رابطهای را بین والدینش انکار میکند. از دیگران چنین چیزی ممکن است ولی والدین او فراتر از اینگونه مسائل هستند. گرچه که دیر یا زود به مستثنا نبودن پدر و مادرش پی میبرد، خصوصاً مادرش دیگر بیگناه به نظر نمیرسد و از این پس بین او و فاحشه، فاصلهٔ بسیار زیادی وجود ندارد.
چنین دریافت و باوری، آرزوهای پنهان کودکی او در مورد میل نزدیکی بیشتر با مادرش، را بیدار میکند، گرچه امکان داشتن او را تمام و کمال نداشته است. این قضیه عقده ادیپ را نیز از نو فعال میکند؛ پسربچه از پدرش متنفر میشود و تمایل به مادرش پیدا میکند؛ گرچه عمل خیانت او را هم نمیتواند ببخشد.
ترکیب دو رانهٔ متضاد – تمایل به مادر و تمایل به انتقام از او – خیانت مادر را در نظر او جذابتر میسازد. پارتنر مادر، همان کسی که مادر با او مرتکب خیانت میشود، ویژگیهای ایگوی پسر یا شخصیت ایده آل وی را پیدا میکند. در این فانتزیها پسر رشد کرده و خود را در سطح پدرش میبیند. بنابراین عشق به روسپی نوعی تثبیت است. این فانتزی را پسر در بلوغ خود شکل داده و در بزرگسالی به چنین روابطی منجر میشود.
نجاتِ زن (غمگین) موردعلاقه
اینگونه مردان معتقدند که پارتنرشان به کمک آنها نیاز دارد و در غیر این صورت جایگاه اجتماعی خود را از دست میدهد و یا بدون آنها کلاً از دست میرود. به همین دلیل است که جذب زنانی میشوند که ناشاد هستند و میخواهند آنها را از خطر یا رنجی نجات دهند.
مفهوم نجات از دل عقدهٔ والدینی ناشی میشود. به محض اینکه پسربچه متوجه میشود زندگیاش را مدیون والدینش است و یا اینکه مادرش به او زندگی بخشیده است، مشتاق میشود که با چیزی با ارزش لطف آنها را جبران کند. او میخواهد با پدرش تسویهحساب کند؛ “من هیچچیز از پدرم نمیخواهم، در عوض، میخواهم هر چه برایم هزینه کرده است را به او پس دهم”.
به این شکل است که پسر فانتزی نجات پدر را شکل میدهد. به همین شکل، میخواهد در عوض اینکه مادر به او حیات بخشیده و برای نیازهای او تلاش کرده، چیزی بدهد. مثلاً به مادر فرزندی بدهد که بیشترین شباهت را به وی دارد. او در فانتزی نجات، تماماً با پدر همانندسازی میکند. تمام غرایز او برای شفقت، قدرشناسی، شهوت و استقلال، تنها در یک آرزو، تبدیل شدن به پدرش، ارضا میشوند. اینگونه است که او با پدر و مادرش که به او زندگی دادهاند، بیحساب میشود.
عشق به باکره
نوعی از عشق است که با متمدن و با فرهنگ شدن بشر، ایجاد شده است. محدودیتی که بر زندگی جنسی به واسطهٔ تمدن اعمال شده، باعث نوعی ریاکاری و اخلاقیت دوگانه شده است. رابطهٔ زن و مرد بایستی ترکیبی از عنصر عاطفی و جنسی باشد. فرد مورد عشق کودک در ابتدا مادرش است ولی این عشق با موانع فرهنگی بازداری میشود و به ناخودآگاه میرود. در واقع پسربچه محتوای جنسی عشقش را باید سرکوب کند و تنها اجازه دارد محتوای عاطفی آن را نشان دهد.
وجود همزمان این فشارها منجر به نوعی از انتخاب پارتنر میشود که میتوان به آن عشق به زن باکره گفت. بین محتوای جنسی و عاطفی، دوپارگی رخ میدهد. در واقع این دو عنصر نمیتوانند با هم یکی شوند. بنابراین مرد تنها میتواند عشقش را به یک زن بیگناه بدهد و از سوی دیگر منبع لذت جنسیاش زنی از لحاظ اخلاقی، فرهنگی و اقتصادی در سطح پایینتر خواهد بود؛ در غیر این صورت توان لذت بردن جنسی را ندارد. اگر اینگونه تثبیت، برطرف و حل نشود، میتواند ریشه ناتوانی جنسی در مردان نیز باشد.
منبع
PSYCHOANALYTIC CONCEPTIONS OF MARRIAGE
انتخاب همسر در مردان از دیدگاه فروید