ارتقاء سلامت روانبهداشت روانسبک زندگی
احساس بدبختی من ناشی از چیست؟ چرا بدشانسم؟
بررسی احساس بدبختی همهگیر ناشی از چیست؟
احساس بدبختی و بدشانسی
همین الان یک آزمایش انجام دهید. به سایت گوگل بروید و تایپ کنید چرا من. همین دو کلمه را که تایپ میکنید، خود گوگل بر اساس جستجوهای قبلی به شما پیشنهاد میدهد. میدانید پیشنهادش چیست؟ میگوید چرا من بدبختم! ظاهراً این احساس بدبختی آنقدر همگانی است که تبدیل به یکی از جستجوهای پرطرفدار گوگل شده است!!
راستش را بخواهید آدمهای مختلف از منظرهای متنوع و با تعاریف مختلف از بدبخت و خوشبخت، شاد و افسرده، خوششانس و بدشانسی به این موضوع پرداختهاند؟
مثلاً پروفسور ریچارد وایزمن؛ استاد روانشناسی دانشگاه هرتفورشایر گفته میخواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضیها را میزند و آنها هم در جای درست هستند درحالیکه سایرین از آن محروماند؟! بهعبارتدیگر چرا بعضی از مردم خوششانس و عده دیگر بدشانس هستند؟
یک بار یک آزمایش جالب طراحی کردم. و از دو گروه افرادی که از قبل خود را خوششانس و بدشانس معرفی کرده بودند روزنامهای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگویند چند عکس در آن هست. به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که میگفت: اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که این آگهی را دیدهاید، ۵۰ دلار پاداش خواهید گرفت.
با اینکه آگهی نیمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسیار درشت چاپ شده و افرادی که احساس بدشانسی میکردند عمدتاً آن را ندیدند، درحالیکه اغلب افراد خوششانس متوجه آن شدند! مطالعه وی نشان داد که افراد بدشانس عموماً عصبیتر از افراد خوششانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصتهای غیرمنتظره را مختل میکند. در نتیجه، آنها فرصتهای غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر امور از دست میدهند. افراد خوششانس در واقع آدمهای راحتتر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه در جستجوی آنها هستند را خوب میبینند!
این تمام پاسخ به این مسئله (احساس بدبختی و خوشبختی) نیست، فقط یکی از جوابها میتواند باشد.
تحلیل و تجویز راهبردی
احساس بدبختی و خوش بختی پرسشی است که در طول تاریخ ادامه یافته است و ادامه هم دارد. اما میتوان تا اطلاع ثانوی به دو نکته کلیدی در این زمینه توجه کرد.
۱- اولاً اینکه اصلاً این سؤال اشتباه است. بدبختی یا خوشبختی از نظر واژهشناسی اشتباه به نظر میرسد چون مفروض گرفته که همه چیز به بخت (شانس، اقبال، یا تقدیر) مرتبط است. در طول تاریخ هزاران ساله فرهنگ و ادبیات ایرانی نیز این مسئله را میتوانیم از واژهها بفهمیم. به این واژهها دقت کنید: نیکاختری، نکوطالعی، خوشاقبالی، نیک بختی، نگونبختی، سیاهبختی و شوربختی. هر هفت واژه تلویحاً این فرض را گرفتهاند که ریشه شادکامی/ناکامی انسان وابسته است به بیرون. من از زمانی به بعد عمداً به جای واژه خوشبختی، از کلمه کامیابی استفاده میکنم. کلمهای که در آن فعالیت و عاملیت مطرح است.
۲- یکی از مهمترین دروسی که در زندگی آموختم (و البته ایکاش یکی پیدا میشد و به جای آموزش آمیب و جلبک و یون و الکترون و سینوس و کسینوس اینها را به ما در مدرسه یاد میداد) این است که بین خوشی زندگی و خوبی زندگی تفاوت قائل شوم. در یک زندگی خوش، در جستجوی بیشترین لذت ممکن و کمترین رنج ممکن برای خودم هستم. خوشی زندگی وابسته است به لذتها و رنجها و بسیاری از امور لذتبخش یا رنجآور از حیطه اختیار و قدرت ما خارج است.
اما در خوبی زندگی داستان کاملاً متفاوت است، در خوبی زندگی، لذت و رنج مهم نیست، بلکه وابسته است به آنچه باید و میتوانم انجام دهم و آنچه انجام میدهم. در هر شرایطی (بدترین شرایط زندگی را در نظر بگیرید طاعون و فقر و سیل) هر کسی میتواند کارهایی انجام دهد که اخلاقاً درست است و عملاً امکانپذیر است. اگر بین آنچه میتوانم و باید انجام دهم و آنچه انجام دهم، تطابق وجود داشته باشد، خوبی زندگی رقم خورده است. خوشی زندگی لذت میآورد و خوبی زندگی رضایت میآورد. لذت، واکنشی است گذرا به رخدادهای دوست داشتی بیرونی. اما رضایت از عمق هستی ما برمیخیزد. «خوشی ناشی از لذت» حالی است که زود میآید و زود میرود اما «رضایت» مقامی است که ماندنی است. مقایسه کنید لذت یک شب ماندن در گرانترین هتل دنیا با رضایت ناشی از نجات یک انسان. زندگی ماهاتما گاندی، نلسون ماندلا و مادر ترزا شاید همواره با خوشی همراه نبوده است (که سالها با درد و رنج زیستهاند) اما این ناخوشی زندگی چیزی از خوبی زندگیشان و رضایت عمیق و ماندگارشان کم نکرد. مزیت خوبی زندگی به خوشی زندگی آن است که بخش زیادی از خوشی زندگی دست شما نیست اما خوبی زندگی به تمامی دست شماست. خوشی زندگی مهم است. اما کافی نیست. خوبی زندگی لازم است.
آرزو نمیکنم خوشبخت باشید. امیدوارم که کامیاب باشید. کامیابی ناشی از حضور توأمان خوشی و خوبی زندگی.
مجتبی لشکربلوکی