انسانگرایی و روانشناسی مثبتدستهبندی نشدهمعرفی کتابمکاتب روانشناسی
معرفی و خلاصه کتاب خوشبینی آموخته شده
چگونه میتوانیم ذهنیت و زندگی خود را تغییر دهیم(بهروز هاشمی)
معرفی و خلاصه کتاب خوشبینی آموخته شده
مارتین سلیگمن که یکی شاید بزرگترین روانشناس زندهی دنیا باشد، در کتاب خوشبینی آموخته شده با ظرافت خاصی مساله خوشبینی را میشکافد. نکته مهم این است که خوشبینی در نگاه سلیگمن با مثبتاندیشی مرسوم کتابهای زرد اختلاف زیادی دارد. او معتقد است افراد بدبین دقیقتر و حتی واقعبینتر هستند، با این وجود آنها بیشتر در خطر ابتلا به افسردگی هستند، شانس موفقیت کمتری دارند، میانگین عمر کمتری دارند و در برابر سرطان مقاومت کمتری نشان میدهند. بله! خوشبین و بدبین بودن یک فرد، تا سطح سلولی زندگی او را تحتالشعاع قرار میدهد.
این کتاب برای عموم نوشته شده است ولی پر است از نتایج پژوهشهای فوقالعاده جذاب علمی که نشان میدهند چطور سلیگمن، روانشناسی را از چنگال رفتارگرایی زمان خود خارج کرد و درنهایت چگونه روانشناسی مثبت متولد شد. در این کتاب شما یاد میگیرید جهانبینی خوشبینانه چه قواعدی دارد، میزان خوشبینی خود را اندازه میگیرید و یاد میگیرید چطور بدبینی خود را تغییر دهید.
آزمایش درماندگی آموخته شده روی سگها
پس از این که مارتین سلیگمن شکهای خود را در مورد پژوهش روی حیوانات برطرف میکند، آزمایش جالبی را طراحی میکند که پایههای رفتارگرایی را تکان داد. به تعدادی سگ در یک قفس از طریق کف قفس، شوک الکتریکی وارد میشد. هر سگ با اولین شوک به بیرون قفس میپرید. به دسته دوم سگها شوک وارد میشد و در قفس بسته میشد و راهی برای فرار آنها گذاشته نمیشد. بعد از چند شوک سگها دیگر تلاش نمیکردند، فقط صبر میکردند تا شوک تمام شود. به عبارت دیگر آنها درماندگی را یاد میگیرند: هر قدر هم دست و پا بزنم، موفق نمیشوم. حال وقتی در قفس هم برداشته شود، باز هم پاسخ سگ به شوک انفعال و بیحرکتی است. سگهای درمانده شده به هیچ وجه تکان نمیخوردند، حتی وقتی در قفس باز میشد.
این آزمایش به شدت خشم رفتارگرایان را برانگیخت. سلیگمن و همکارانش به خوبی از پس منتقدین بر میآیند و تنها در برابر یک سوال خود را عاجز میدیدند: چرا با وجود این که سگهای زیادی درمانده میشوند، چیزی حدود یک سوم آنها در برابر درماندگی مقاومت میکنند؟ برای این سوال سلیگمن سبک تبیین را مطرح میکند.
سبک تبیین
اتفاقات مثبت و منفی برای همه افراد چه خوشبین و چه بدبین، به یک میزان رخ میدهد اما افراد خوشبین این اتفاقات را راحتتر رد میکنند و کمتر دچار درماندگی میشوند. سبک تبیین به نوعی جهانبینی ما را نشان میدهد، این که چطور دنیا و اتفاقات را تفسیر میکنیم. ما به سه روش یک اتفاق را ارزیابی میکنیم.
شخصیسازی: درونی در برابر بیرونی
در نوع اول ما به تعیین عاملیت اتفاق میپردازیم و بررسی میکنیم چه کسی باعث یک اتفاق بوده است. اگر اتفاق را به شخص خودمان نسبت بدهیم، آن را اصطلاحا درونی میکنیم و اگر آن را بیرون از خودمان نسبت دهیم، اصطالاحا ان را بیرونی دانستهایم. به طور مثال وقتی نمره کمی در امتحان میگیریم، اگر علت آن را ضعف خودمان یا تلاش کم خود بدانیم، سبک تبیین ما درونی است و اگر علت نمره کم را سوالات سخت یا بدشانسی بدانیم، آن را بیرونی دانستهایم.
پایداری: موقت در برابر دائمی
نوع دوم به این بر میگردد که ما چقدر اتفاقات را گذرا یا پایدار میدانیم. در مثال قبلی فرد ممکن است نمره کم خود را یک چیز دائمی بداند و بگوید:” من همیشه بی استعداد هستم و نمره کمی میگیرم” یا شاید آن را موقت ارزیابی کند و بگوید ” این بار به قدر کافی تلاش نکردم، دفعه بعد اگر بخوانم نمره بهتری میگیرم”.
فراگیری : اختصاصی در برابر فراگیر
در این روش، ما اتفاق را از نظر فراگیری بررسی میکنیم. در مثال قبلی ممکن است بگوییم من در کلا دانشاموز خوبی نیستم (فراگیر) یا بگوییم من فقط در آن درس ضعیف عمل میکنم (اختصاصی)
سبک تبیین خوشبینانه در برابر بدبینانه
وقتی اتفاق بدی میافتد، افراد خوشبین معمولا آن را بیرونی، موقت و اختصاصی برداشت میکنند و افراد بدبین درونی، دائم و فراگیر میدانند. همین اتفاق در مورد اتفاقات مثبت برعکس رخ میدهد. در ادامه با مثال توضیح میدهیم. فرض کنید دچار تصادف رانندگی میشوید. اگر خوشبین باشید چنین تفسیر میکنید: زمین لغزنده بود و ترمز راننده مقابل به شدت محکم بود و من کاری از دستم بر نمیآمد (بیرونی) دفعه بعد که زمین خشک باشد، دیگر دچار چنین اتفاقی نمیشوم (موقت) و من فقط در روزهای بارانی دچار سانحه میشوم (اختصاصی. حال اگر فردی بدبین دچار سانحه شود: من بیعرضه بازی در آوردم و دیر ترمز کردم (درونی) و هیچوقت راننده خوبی نبودم و نخواهم بود. دربیشتر موارد زندگیام هم من چنین مشکلاتی دارم (دایم و فراگیر). برای اتفاقات مثبت دقیقا همین سناریو بر عکس میشود و افراد خوشبین آن را درونی، دایم و فراگیر برداشت میکنند.
از بدبینی به خوشبینی: چطور خوشبینتر باشیم
خبر خوب سلیگمن و روانشناسی جدید این است که اگر بتوانید افکار خود را تغییر دهید، زندگی خود را تغییر میدهید. سلیگمن به شما در این کتاب یاد میدهد چطور با تکنیکهای رفتاری و شناختی بر بدبینی خود فائق آیید. این تغییر را میتوانید برای خود، سازمان خود و کودک خود به کار گیرید.
با کمک گرفتن از روش ABC میتوان افکار بدبینانه خود را شناسایی کنیم. سه نوع میتوان این افکار را تغییر داد:
رفتاری: مثلا وقتی فکر بدبینانهای میآید آن را یادداشت کنیم تا بعدا به ان رسیدگی کنیم یا محکم به دیوار بکوبید و به خودتان بگویید بس کن. این روشها موقتی هستند ولی سبک تبیین شما را به شکلی دیم عوض نمیکنند.
جداسازی: باید یادتان باشد که این افکار بدبینانه صرفا یک فکر هستند، نه وحی منزل. اگر فکری به شما میگوید شما بیعرضه هستید، معنی آن این نیست که واقعا این گونه است.
شناختی: در این روش، که پایدارترین روش هم هست، این است که با افکار بدبینانه چالش میکنیم:
- چه دلایلی برای این فکر وجود دارد؟
- آیا تفسیر دیگری هم وجود دارد؟
- حال فرض کنیم این فکر درست است آیا واقعا فاجعهای رخ میدهد(فاجعهزدایی)
- سودمندی این فکر چیست؟ اگر نمیتوانیم برای غلط بودن فکری دلیل بیاوریم، باید ببینیم این فکر چه سودی برای ما دارد. مثلا ممکن است واقعا جهان جای ناعادلانهای باشد، اما فکر کردن به آن چه سودی دارد؟
خوشبینی، افسردگی و مساله مسئولیت
سلیگمن دو نظریه افسردگی را مطرح میکند:
- در نظریه روانکاوی افسردگی خشمی است که پیکانش به جای بیرون درون را نشانه رفته است. ” پدر بیانصاف است و من را تنبیه میکند، اما پدر عزیزتر از آن است که او را بیانصاف بدانیم، پس حتما من مشکلی دارم که پدر چنین رفتاری میکند”
- در نظریه زیستی باور بر این است وقتی شیمی مغز بر هم میخورد، افسردگی رخ میدهد.
سلیگمن هرچند نظریه دوم را موجهتر میداند، هر دوی آنها را در بسیاری از موارد ناکارآ تلقی میکند و معتقد است افسردگی اصلا چیز پیچیدهای نیست و با تغییر سبک تبیین تا حد زیادی افسردگی درمان میشود.
در نهایت سلیگمن ابراز نگرانی میکند بیرونی کردن بیش از حد مسایل توسط خوشبین ممکن است منجر به این شود که مسئولیت از سر افراد باز شود که اصلا مطلوب نیست، اما میدانیم افراد افسرده بیش از حد مسئولیت میپذیرند و باید کمی از بار آنها کاهش داده شود و بعدا متذکر میشود که اهمیت شخصیسازی در برابر پایداری و فراگیری به مراتب کمتر است.
جمعبندی کتاب خوشبینی آموخته شده
این کتاب هم یک کتاب محبوب خودآموز است و هم یک کتاب علمی. اگر کسی آن را خوب بخواند و به کار ببندد، میتواند زندگی خودش را عوض کند. همچنین به اندازه یک کتاب علمی پر است از نکات علمی و دقیق. پژوهشهایی که سلیگمن برای ما تعریف میکند جذابیت زیادی دارد و مطلب را برای ما شفاف میکند. او تمام معایب و مزایای بدبینی و خوشبینی را برای ما بر میشمرد و از ما میخواهد بتوانیم از هر دو مهارت فکری به موقع استفاده کنیم.
کتاب خوشبینی آموخته شده
نویسنده کتاب: مارتین سلیگمن
نویسنده متن: بهروز هاشمی