سرگذشتمتفکران بزرگ

حمکت زندگی : فلسفه دین از نگاه شوپنهاور

فلسفه آرتور شوپنهاور قسمت نهم

فلسفه دین از نگاه شوپنهاور

در قسمت هفتم به فلسفه دین از نگاه شوپنهاور  و ار تباط فلسفه شوپنهاور و دین می‌پردازیم. شوپنهاور هنگام کهولت، دریافت که نظر به او درباره هنر – یعنی رد و انکار هوی و اراده و در جهان کلی و ابدی – درباره مذهب و دین نیز صادق است. وی در جوانی تعلیمات دینی کمی ‌دیده بود و مزاج اوبا اطاعت از تشکیلات روحانی عصر خویش سازش نداشت. از علمای دین متنفر بود و می‌گفت: «دلیل قطعی و نهایی Ultilia ratio آنان در میان اغلب اقوام و ممالک چوبه دار است.» و می‌گفت: «مذهب فلسفه عامیان است.» ولی در سال‌های بعد در برخی از اعمال و اصول دینی معانی عمیقی یافت. «اختلاف شدید روحانیان با پیروان عقل ناشی از این است که ماهیت کنایه‌ای و رمزی ادیان را نشناخته اند.» مثلاً مسیحیت یک فلسفه عمیق بدبینی است؛ «عقیده به معصیت نخستین (تصدیق میل و اراده) و آشتی و صفا (نفی میل و اراده) حقیقت بزرگی است که اساس مسیحیت را تشکیل می‌دهد.»روزه کفاره‌ای است برای ضعیف ساختن هوی و امیالی که هرگز مایه سعادت نیستند بلکه موجب ندامت و یا درخواست میل بیش‌تر می‌گردند.

«آن قدرت اخلاقی که سبب غلبه بر مسیحیت بود و بت‌پرستی یونان و رم گردید، در بدبینی آن است و در این نکته است که طبیعت انسانی کاملاً گناهکار و بدبخت است، در صورتی که مذهب یهود و بت‌پرستی هر دو خوش‌بین بوده‌اند.» اینها مذهب را رشوتی می‌دانستند که به ساکنان آسمان داده می‌شود تا زمینیان را خوشبخت سازند. مسیحیت در میان زینت و قدرت دنیوی، مسیح را نمونه قدس و جنون می‌داند؛ زیرا از مبارزه صرف‌نظر کرد و به طور مطلق بر اراده و هوای نفس غالب گردید.دین بودا از مسیحیت عمیق‌‌تر است؛ زیرا کمال مذهب را در فنای نفس و اراده می‌داند و نیروانا را مقصد و غرض هر گونه کمال نفسانی می‌شناسد. هندوان از متفکران اروپایی عمیق‌‌تر بودند زیرا جهان را امری درونی و شهودی می‌دانستند نه عینی و معلوم؛ علم همه چیز را تقسیم می‌کند ولی شهود همه را وحدت می‌بخشد. هندوان می‌دانستند که «من» سراب و فریبی بیش نیست و تعنیات فقط ظواهرند و حقیقت واحد لایتناهی است. «آنچه هست تویی» هر که توانست این جمله را در مقابله با اشیایی که با او در تماسند بگوید و با دیده بصیرت و روح روشن‌بین همه را اعضای یک کل بداند که همچون امواجی خرد در اقیانوس اراده حرکت می‌کنند، همه را به علم‌الیقین درک می‌کند و بر صراط مستقیم هدایت و نجات است. به عقیده شوپنهاور مسیحیت نخواهد توانست در شرق بر دین بودا غالب آید «همانند آن است که کسی بر صخره صماء گلوله‌ای رها کند.» بلکه فلسفه هند در اروپا رخنه خواهد کرد و بر افکار و علوم ما تاثیر خواهد نمود. «عمق نفوذ ادبیات سانسکریت از نفوذ ادبیات یونانی در قرن پانزدهم کم‌تر نخواهد بود.»

پس نیروانا حکمت مافوق است یعنی برگرداندن نفس به حداقل میل و اراده. اراده جهانی از اراده ما قوی‌تر است؛ پس بگذار تا خود را تسلیم آن کنیم. «هر چه میل و اراده کم‌تر تحریک شود، کم‌تر رنج خواهیم برد.» در شاهکار بزرگ نقاشی قیافه‌هایی می‌بینیم که «بیان کامل‌ترین صورت علم است و متوجه به امور جزئی نیست بلکه آرام‌کننده هر گونه میل و اراده است.» (جلد ۱، XIIIشاید با ظهور تئوزوفی و عقاید نظیر آن، ما شاهد وقوع این پیش‌بینی هستیم.) این صلح مافوق عقول و سکوت کامل روح و استراحت عمیق و ایمان محکم به صفا که در آثار رفائیل و کورجیر دیده می‌شود، یک انجیل حقیقی و کامل است؛ علم پایدار است و اراده فناپذیر.»

منبع

مقاله: فلسفه دین از نگاه شوپنهاور
کتاب: تاریخ فلسفه
نویسنده: ویل دورانت
مترجم: عباس زریاب خویی

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پژوهش