روان پویشی و روانکاویمکاتب روانشناسی

تاریخ روانکاوی – قسمت دوم

کشمکش‌ها و روش‌های بکار رفته در روانکاوی

مناقشه اغوای دوران کودکی

فروید در اواسط دهه‌ی ۱۸۹۰ بیش از هر زمان دیگر اعتقاد پیدا کرد که میل جنسی در روان‌رنجوری (نوروز) نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. او ملاحظه کرد که بیشتر بیمارانش از تجارب جنسی آسیب‌زای دوره‌ی کودکی خود گزارش می‌دهند که غالباً افراد خانواده خودشان در آن‌ها نقش داشته‌اند. به این باور رسید که اگر کسی از زندگی جنسی بهنجار برخوردار باشد ممکن نیست به روان‌رنجوری مبتلا شود.

فروید در مقاله‌ای که در ۱۸۹۰ به انجمن روان‌پزشکان و متخصصان اعصاب در وین ارائه کرد گزارش داد که بیمارانش از تجاربی پرده برداشته‌اند که به اغوای دوره‌ی کودکی شباهت دارند، که اغواکننده یکی از بستگان مسن‌تر و در اغلب موارد پدر بوده است. فروید معتقد بود که این اغواهای آسیب‌زا، رفتار نوروتیک دوره‌ی بزرگ‌سالی را موجب می‌شوند.

او هم‌چنین گزارش داد هنگامی‌که بیمارانش جزئیات تجربه‌ی اغوا را توصیف می‌کردند مردد بودند و وضعیت به‌نحوی غیرواقعی به‌نظر می‌رسید. بیماران رویدادها را با مکث بازگو می‌کردند که گمان می‌رود کاملاً به خاطر نمی‌آیند، گویی هرگز اتفاق نیفتاده‌اند.

این مقاله تردیدآمیز تلقی شد و رئیس انجمن، کرافت ابینگ چنین اظهارنظر کرد که «به داستان جن و پری که به شیوه‌ی علمی بیان‌شده باشد شباهت دارد»(نقل از جونز، ۱۹۵۳، ص. ۲۶۳). فروید پاسخ داد که همه‌ی منتقدانش افرادی نادان هستند و همگی به جهنم بروند.

تقریباً یک‌سال پس از ارائه این مقاله، فروید دیدگاهش را تغییر داد و ادعا کرد که در بیشتر موار، تجارب اغوای دوران کودکی که بیمارانش توصیف کرده بودند غیرواقعی بوده و در عمل هرگز اتفاق نیفتاده بودند. این کشف نقطه‌ی عطف دیگری در تاریخ روانکاوی به‌شمار می‌رود. در ابتدا آگاهی از این‌که بیمارانش خیال‌پردازی‌های خود را گزارش می‌دادند برای فروید ضربه‌ای محسوب می‌شد، زیرا نظریه‌ی روان‌رنجوری او بر واقعیت آسیب‌های جنسی کودکی که رفتار غیرمعقول در بزرگ‌سالی را موجب می‌شد استوار بود.

اما، فروید با تعمق در این مورد چنین نتیجه گرفت که خیال‌پردازی‌های بیمارانش برایشان کاملاً واقعیت داشت. هم‌چنین، ازآنجاکه خیال‌پردازی‌های آنان به امور جنسی متمرکز بود، مسئله‌ی جنسی به‌عنوان منشأ مشکلاتشان همچنان باقی ماند. بدین ترتیب، نظر بنیادی فروید درباره‌ی مسئله‌ی جنسی به‌عنوان عامل سببی روان‌رنجوری دست‌نخورده حفظ شد.

نزدیک به یک قرن بعد، یعنی در ۱۹۸۴ وقتی‌که جفری ماسون، روانکاوی که برای مدتی کوتاه سرپرست آرشیو فروید شده بود، او را متهم کرد که درباره‌ی واقعیت تجارب جنسی کودکی دروغ گفته است مشاجرات آغاز شد. ماسون ادعا کرد که سوءاستفاده‌های جنسی گزارش‌شده توسط بیماران فروید، در بیشتر موارد، واقعاً رخ‌داده بودند و فروید بر آن‌ها برچسب «خیال‌پردازی» زده است تا نظام او موردپسند همکاران و عامه‌ی مردم باشد ( ماسون، ۱۹۸۴).

بیشتر دانشمندان مشهور ادعاهای ماسون را تکذیب و استدلال کردند که او در دفاع از ادعای خود شواهد قانع‌کننده‌ای ارائه نداده است (مالکولم، ۱۹۸۴، کرول، ۱۹۸۶ و گی، ۱۹۸۸). این مناقشه در روزنامه‌ها و مجله‌های سرتاسر کشور {آمریکا} انعکاس پیدا کرد. در مصاحبه‌ای که در واشنگتن‌پست انتشار یافت، پژوهش‌گران مکتب فروید، پال‌روزن و پیتر گی طرح ماسون را به

خودکاری و تعبیر رؤیاها

قضاوت نهایی درباره‌ی نظریه اغوا هرچه باشد، پیداست فروید، که نقش میل جنسی را در زندگی هیجانی ما با این شدت مورد تأکید قرار داد، شخصاً نسبت به امور جنسی نگرش منفی داشت و خودش مشکلات جنسی را تجربه می‌کرد. او به‌طور مستمر درباره‌ی خطر فعالیت جنسی، حتی برای کسانی که روان‌رنجور نبودند مطلب نوشت و اظهار می‌داشت که ما باید بکوشیم تا خود را از این «نیاز معمول حیوانی» بالاتر بکشیم. او نوشت، عمل جنسی انسان را پست می‌کند، روان و بدن هر دو را آلوده می‌سازد.

مهم‌ترین بیمار برای من شخص خودم بود. زیگموند فروید

در ۱۸۹۷، که ۴۱ ساله بود، گزارش داد که فعالیت‌های جنسی را شخصاً کنار گذاشته است و به دوستی نوشت «شوق جنسی برای شخصی مانند من دیگر بی‌فایده است»(فروید، ۱۹۵۴، ص. ۲۲۷). فروید گاه‌وبیگاه دچار ناتوانی جنسی می‌شد و گاهی به سبب بیزاری از روش‌های پیشگیری از آبستنی معمول در آن زمان تا مدتی از عمل جنسی خودداری می‌کرد (گی، ۱۹۸۸).

فروید در همان وقت که تصمیم گرفت فعالیت جنسی را کنار بگذارد، کار تاریخی خودکاوی یا تحلیل شخصی را آغاز کرد. او شماری از مشکلات روان‌رنجوری را به‌مدت چند سال تجربه کرده بود و وضعیت شخص خود را به‌عنوان نوروز اضطرابی تشخیص داد که آن را به انباشته شدن تنش جنسی نسبت داد. او از سردردهای میگرنی، مشکلات مجاری ادرار و انقباض روده گزارش می‌داد و درباره‌ی مرگ، مسافرت، فضاهای باز و بیماری قلبی احساس نگرانی می‌کرد. این زمان شدیدترین دوره‌ی آشفتگی فروید محسوب می‌شد و درعین‌حال یکی از خلاق‌ترین مراحل زندگی او بود. درواقع، بیشتر نظریه روان‌رنجوری او از مشکلات روان‌رنجوری خودش و روشی که برای تحلیل آن‌ها به کاربرد نشأت گرفت. او در این مورد نوشت «مهم‌ترین بیمار برای من شخص خودم بود»(نقل از گاردنر، ۱۹۹۳، ص.۷۱). او خودکاوی را به‌عنوان وسیله‌ای برای درک بهتر خویش و بیمارانش در پیش گرفت و روشی را که به کاربرد تحلیل رؤیا نام داشت.

فروید ضمن پژوهش‌هایش کشف کرده بود که رؤیاهای بیمار ممکن است یک منبع غنی از امور هیجانی مهم باشند. رؤیاها اغلب حاوی سرنخ‌های باارزشی در مورد علل زمینه‌ساز اختلال بودند. به‌سبب اعتقادش به اثبات‌گرایی که هر چیزی علتی دارد، فکر می‌کرد که رویدادهای موجود در رؤیا نمی‌توانند به‌کلی بی‌معنا باشند، آن‌ها باید نتیجه‌ی چیزی در ناهشیاری شخص باشند.

فروید چون می‌دانست که نمی‌تواند خودش را با روش تداعی آزاد روانکاوی کنند (به‌سبب دشواری ایفای نقش بیمار و درمانگر به‌طور هم‌زمان)، تصمیم گرفت رؤیاهایش را موردبررسی قرار دهد. هر صبح به‌محض بیدار شدن، محتوای رؤیاهای شب قبلش را یادداشت می‌کرد و سپس این مواد را در معرض تداعی آزاد قرار می‌داد.

خودکاوی او تقریباً دو سال به طول انجامید و سرانجام در کتاب تعبیر رؤیاها انتشار یافت (۱۹۰۰). کتابی که امروزه اثر عمده‌ی وی تلقی می‌شود. در این کتاب برای نخستین بار عقده‌ی ادیپ را که عمدتاً از تجارب دوره‌ی کودکی خودش گرفته بود، به‌اختصار مطرح کرد. این کتاب مورد تحسین همگان قرار نگرفت، اما اظهارنظرهای جالب زیادی درباره‌ی آن نوشته شد. از مجله‌های تخصصی گرفته تا مجله‌ها و روزنامه‌های همگانی وین، برلین و دیگر شهرهای عمده‌ی اروپا همه بر آن نقدهایی نوشتند. در زوریخ مرد جوانی به نام کارل یونگ این کتاب را خواند و به‌سرعت هوادار روانکاوی نوین شد.

سرانجام تعبیر رؤیاها به‌اندازه‌ای موفقیت پیدا کرد که در زمان حیات فروید هشت بار تجدید چاپ شد. او تحلیل رؤیا را به‌عنوان یک روش استاندارد برای روانکاوی انتخاب کرد و در بقیه‌ی عمر خود همه‌روزه نیم ساعت آخر روز را به خودکاوی اختصاص داد.

روانکاوی به‌عنوان روشی برای درمان

فروید کشف کرد که روش تداعی آزاد همیشه به‌طور آزاد پیش نمی‌رود. دیر یا زود بیمارانش در نقل داستان‌هایشان به نقطه‌ای می‌رسیدند که نمی‌توانستند یا مایل نبودند آن را ادامه دهند. او معتقد بود این مقاومت‌ها نشان‌گر آن هستند که بیماران به خاطرات و اندیشه‌هایی رسیده‌اند که یادآوری آن‌ها بیش‌ازاندازه وحشتناک، شرم‌آور یا نفرت‌انگیز است. فروید فکر می‌کرد که مقاومت نوعی محافظت در برابر درد هیجانی است و حضور درد خود نشانه‌ی آن است که روانکاوی به منبع مشکل نزدیک می‌شود و روانکاو باید به پیگیری در آن زمینه ادامه دهد.

کشف مقاومت توسط فروید، به تدوین یک اصل روانی بنیادی، یعنی سرکوبی منتهی شد که او آن را به‌عنوان فرآیندی توصیف کرد که بر اساس آن اندیشه‌ها، خاطره‌ها و امیال نامطبوع از هشیاری رانده می‌شوند و فقط می‌توانند در ناهشیاری عمل کنند. فروید سرکوبی را تنها عامل ممکن برای تبیین رویداد مقاومت می‌دانست. اندیشه‌ها یا تکانه‌های نامطبوع از هشیاری رانده‌شده و از ورود آن‌ها به هشیاری به‌شدت جلوگیری می‌شود. درمانگر باید به بیماران کمک کند که این ماده سرکوب‌شده را به هشیاری خود بازگردانند تا بتوانند با آن برخورد نمایند و یاد بگیرند که با آن زندگی کنند.

فروید دریافت که درمان مؤثر بیماران روان‌رنجور به برقراری رابطه‌ی شخصی و صمیمانه‌ی بین بیمار و درمانگر وابسته است. پیش‌ازاین یادآور شدیم انتقالی که آنا اُ. نسبت به بروئر پیدا کرد چگونه او را ناراحت کرد و ناگزیرش ساخت که درمان را قطع کند. به نظر فروید انتقال بخش ضروری فرایند درمان است. یکی از هدف‌های روش درمانی او این بود که بیمار را از وابستگی کودکی رها سازد و به او کمک کند که در زندگی بیشتر نقش بزرگ‌سالی را بر عهده بگیرد.

یکی دیگر از روش‌های درمانی مهم در روانکاوی فروید تحلیل رؤیاست. او معتقد بود که رؤیاها نشان‌گر ارضای امیال و آرزوهای سرکوب‌شده در لباس مبدل هستند و رؤیا در اصل وسیله‌ای برای ارضای آرزوهای ناکام شده است. رؤیاها دارای محتوای آشکار و نهفته هستند. محتوای آشکار رؤیا عملاً همان داستانی است که از رویدادهای رؤیا به یاد می‌آید. اما اهمیت واقعی رؤیا در محتوای نهفته‌ی آن است که معنای پنهان یا رمزی آن به شمار می‌آید.

فروید عقیده داشت هنگامی‌که بیماران رؤیاهایشان را توصیف می‌کنند، امیال منع‌شده‌ی آنان (محتوای نهفته‌ی رؤیا) فقط به‌صورت رمزی یا سمبولیک جلوه‌گر می‌شوند. گرچه بیشتر رمزهایی که در رؤیاها ظاهر می‌شوند تنها با تجارب صاحب رؤیا تناسب یا رابطه دارند، بعضی دیگر بین همه‌ی ما مشترک‌اند (به جدول ۱-۱۳ نگاه کنید). به نظر فروید برخلاف جهانی بودن این رمزهای همگانی، تفسیر رؤیاهای بیمار مستلزم آگاهی از تعارض‌های خاص بیمار است.

به نظر فروید همه‌ی رؤیاها معلول تعارض‌های هیجانی نیستند. بعضی از رؤیاها از محرک‌های ساده مانند درجه‌ی دمای اتاق، تماس بدنی با هم‌بستر شخص و یا پرخوری پیش از خوابیدن ناشی می‌شوند. بنابراین همه رؤیاها مواد رمزی یا محتوای نهفته ندارند.

روابط بین روانکاوی و روان‌شناسی

روانکاوی در خارج‌ازمسیر اصلی روان‌شناسی دانشگاهی به وجود آمد و سال‌ها در همان مسیر باقی ماند. «روان‌شناسی دانشگاهی عمدتاً درها را به روی آیین روانکاوی بست. در ۱۹۲۴ یک سرمقاله‌ی بدون امضا در مجله‌ی روان‌شناسی نابهنجار برای سیل بی‌پایان نوشته‌های روان‌شناسان اروپایی درباره‌ی ذهن ناهشیار اظهار تأسف کرد»(فولر، ۱۹۸۶، ص.۱۲۳). در این سرمقاله آن نوشته‌ها بی‌ارزش قلمداد شدند. به دنبال این اظهارنظر شدید، معدودی از مقاله‌های مربوط به روانکاوی برای چاپ در مجله‌های تخصصی پذیرفته شدند، ممنوعیتی که دست‌کم تا ۲۰ سال ادامه داشت.

بسیاری از روانشناسان دانشگاهی روانکاوی را به‌شدت موردانتقاد قراردادند. در ۱۹۱۶ کریستاین لد فرانکلین نوشت که روانکاوی محصول «ذهن رشد نایافته… آلمانی» است و این قضاوت را زمانی مطرح کرد که آلمان به خاطر پرخاشگری‌اش در جنگ جهانی اول مورد سوءظن جهانیان بود. رابرت وودورث، در دانشگاه کلمبیا، روانکاوی را یک «مذهب مرموز» خواند که «حتی افرادی را که به‌طور آشکار از عقل سالم برخوردارند» در جهت نتیجه‌گیری‌های مهمل سوق می‌دهد. جان بی. واتسون بعضی از عقاید فروید را «جادوگری» نامید (نقل از هورنستین، ۱۹۹۲، صص.۲۵۶- ۲۵۵).

برخلاف این‌ها و دیگر حمله‌های شدید که از سوی رهبران روان‌شناسی بر روانکاوی وارد می‌شد و بی‌اعتنایی‌های بی‌صدا نسبت به آن به‌عنوان یک نظریه عاری از خرد، در نخستین سال‌های دهه‌ی ۱۹۲۰ برخی از اندیشه‌های فروید به‌تدریج در کتاب‌های درسی روان‌شناسی آمریکایی راه یافتند. مکانیزم‌های دفاعی همراه با ناهشیاری و محتوای آشکار و نهفته‌ی رؤیاها به‌گونه‌ی جدی‌تری موردبحث قرار گرفتن (پاپلستون و مک فرسون، ۱۹۹۴). باوجوداین، رفتارگرایی همچنان به‌صورت مکتب فکری مسلط در روان‌شناسی باقی ماند و روی‌هم‌رفته روانکاری عموماً مورد چشم‌پوشی قرار گرفت.

اما در سال‌های دهه‌ی ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، روانکاوی بین عامه‌ی مردم شهرت یافته بود. ترکیب امیال جنسی، خشونت و انگیزه‌های پنهان و وعده‌ای که برای درمان انواع مشکلات هیجانی داده می‌شد. چنان جاذبه‌ای پیدا کرد که تقریباً مقاومت‌ناپذیر بود. روان‌شناسی با نیروی خروشان استقرار می‌یافت زیرا مردم روان‌شناسی را از روانکاوی تمیز نمی‌دادند و هر دو زمینه را یکی می‌پنداشتند. روانشناسان این پیشنهاد را که غریزه‌ی جنسی و رؤیاها و رفتارهای نوروتیک تنها موضوع‌های موردمطالعه‌ی روان‌شناسی هستند دوست نداشتند. «در سال‌های دهه‌ی ۱۹۳۰ برای روانشناسان روشن‌شده بود که روانکاری یک شور زودگذر نیست بلکه رقیبی جدی است که پایه‌های روان‌شناسی علمی را، دست‌کم در اذهان عمومی، تهدید می‌کند»(موراوسکی و هورنستین، ۱۹۹۱،‌ ص. ۱۱۴).

برای مقابله با این تهدید، روان‌شناسان تصمیم گرفتند که روش علمی را به‌کار بندند و روانکاوی را آزمون کنند و مشروعیت علمی آن را تعیین نمایند. آنان به انجام «صدها مطالعه پرداختند که خلاقیت آن‌ها فقط با بی‌نتیجه بودن یافته‌هایشان هم‌خوانی داشت»(هورنستین، ۱۹۹۲، ص.۲۵۸). این انبوه پژوهش‌ها، هرچند بسیاری از آن‌ها ممکن است به‌خوبی درک نشده باشند، برتری اساسی روان‌شناسی آزمایشی را نسبت به روانکاوی -دست‌کم از دیدگاه روانشناسان آزمایشی- مورد تأیید قرار داد. آن‌ها جایگاه خود را به‌عنوان «داوران حقیقت روان‌شناسی» بازیافتند ( موراوسکی و هورنستین، ۱۹۹۱، ص. ۱۱۴). علاوه‌براین، پژوهش نشان داد که روان‌شناسی دانشگاهی نیز می‌تواند علاقه‌ی عامه‌ی مردم را به خود جلب کند، زیرا آن هم همان چیزی را مطالعه می‌کند که موردمطالعه روانکاوی بوده است.

سال‌های دهه‌ی ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شاهد ترجمه‌ی اصطلاح‌های روانکاوی به زبان رفتاری توسط روانشناسان رفتارگرا بود. هنگامی‌که واتسون در تعریف هیجان گفت هیجان چیزی جز مجموعه‌ای از عادت‌ها نیست و روان‌رنجوری را به‌صورت نتایج شرطی شدن معیوب توصیف کرد، این روند را زودتر آغاز نمود. اسکینر مکانیسم‌های دفاعی فرویدی را به زبان شرطی‌سازی کنشگر مطرح کرد.

سرانجام روان‌شناسی بسیاری از مفاهیم فروید را جذب کرد و آن‌ها را به‌عنوان بخشی از مسیر اصلی مطالعه‌ی خود قرار داد. نقش ناهشیاری، اهمیت تجربه کودکی و عمل مکانیسم‌های دفاعی از معدود نمونه‌های اندیشه‌های روانکاوی است که به‌طور گسترده موردپذیرش قرارگرفته است و دیگر خطر چشم‌پوشی آن‌ها را تهدید نمی‌کند.

منبع

کتاب: تاریخ روانشناسی نوین
نویسنده: سیدنی آلن شولتز، دوان پی شولتز
مترجم: پاشا شریفی، علی اکبر سیف، خدیجه علی آبادی

برچسب ها

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پژوهش