رفتارگرایی و شناختیمعرفی کتاب

معرفی کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان

کتاب جدید دکتر هومن نامور و بهروز هاشمی

مقدمۀ کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان

مقدمۀ آلبرت الیس

وقتی برای اولین بار راهنمای کاربردی درمان عقلانی-هیجانی ( کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان ) در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، راهنمایی پیش‌تاز برای کاربران RET، به خصوص کارآموزان بود. در آن زمان، کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان به زیبایی هزاران دانشجو را با RET آشنا کرد و به عنوان یک منبع محوری برای برنامه‌ی اصلی اعطای گواهی و برنامه‌های آموزشی پیشرفته‌ترِ موسسه برای درمان عقلانی هیجانی در امریکا، کانادا، مکزیک و چندین کشور دیگر در اروپا، خاورمیانه، آسیا و استرالیا ایفای نقش کرد. وقتی برای جمعیت زیادی در این برنامه‌ها سخنرانی می‌کردم و یا بر آنها نظارت می‌کردم، شاهد بودم که شرکت‌کنندگان تازه‌کار در درمان، تنها با مطالعه‌ی مصّرانه و پیروی از فرمول‌بندی‌های شفاف و بی‌بدیل چاپ اول این کتاب فوق‌العاده ( کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان ) ، درمان‌های بسیار خوبی را اجرا می‌کردند و من مکررا از این موضوع به شگفت می‌آمدم.
چاپ دوم کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان شامل تمام مزایای نسخه‌ی ۱۹۸۰ می‌شود و نظریه و کاربرد RET را تقریبا به روز می‌کند. وقتی این شکل از درمان را در سال ۱۹۵۵ خلق کردم، عمیقا بر روی مولفه‌های فلسفی و شناختی آن تاکید داشتم، دلیل این موضوع این بود که متاسفانه درمان‌های دهه‌ی ۵۰، به خصوص روانکاوی و درمان فرد‌مدار، جنبه‌‌ای از درمان را نادیده گرفته بودند: کمک به مراجع برای این که آشفتگی هیجانی کمتری داشته باشد. حتی با این وجود، درمان عقلانی هیجانی اولیه نیز بسیار هیجانی و رفتاری بود، چون سال‌ها قبل از این که کار خود را به عنوان یک روانشناس بالینی در سال ۱۹۴۲ شروع کنم، برای غلبه بر کمرویی اجتماعی و ترس شدید خودم از سخنرانی در عموم، از حساسیت‌زدایی (که آن را از جان بی.واتسون به عاریت گرفتم) و تکالیف شرم‌ستیزی (که بخش زیادی از آن را خودم ساختم) استفاده کرده بودم. همچنین از سال‌های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۷ یک درمانگر جنسی رهنمودی-فعال بودم. متاسفانه در این زمان، خودم را با آموزش دیدن در روانکاوی از مسیر منحرف کردم (تا ۱۹۵۳). بنابراین بعد از این که از تحلیل سرخورده شدم، در سال ۱۹۵۵، RET را ساختم و به روش‌های فعال-رهنمودی برگشتم و در استفاده‌ی اولیه‌ام از RET، چند تکنیک هیجانی و رفتاری را با هم ترکیب کردم. خیلی زود متوجه شدم که ترکیب روش‌های فکری، احساسی و رفتاری بهتر از تاکید یک‌طرفه بر بازسازی شناختی عمل می‌کنند.
همانطور که نظریه به عمل منجر می‌شود، اغلب معکوس این اتفاق نیز رخ می‌دهد. هر چه RET را در دهه‌ی ۵۰ (مطابق با روشی که آرنولد لازاروس به زیبایی نام “درمان چندوجهی ” را بر آن نهاد)، بیشتر به کار گرفتم، به ایجاد نظریه‌ی هیجانی-‌تحریکی حال حاضر نزدیک‌تر شدم. می‌دیدم که مراجعانم چیزی را با خود حمل می‌کنند که من نام باور غیرعقلانی را بر آن نهادم (الیس، ۱۹۵۸، ۱۹۶۲) و در نتیجه‌ی این باورها، خود را به لحاظ هیجانی و رفتاری آشفته می‌کردند. همچنین کشف کردم که طرح‌واره‌ یا فلسفه‌های هسته‌ای آنها، مانند یهوه مبتنی بر بایدها و فرامین مطلق بود؛ به نحوی که معمولا این بایدها را با قدرت و استحکام حفظ می‌کردند و به شکلی قانع‌کننده آنها را احساس می‌کردند و آن را در پاسخ‌های روان‌تنی خود بروز می‌دادند؛ آنها آشکارا خود را عادت داده بودند که بر اساس اعتقادات ناکارآمد خود عمل کنند و به شکلی کل‌نگرانه، (هشیارانه و ناهشیارانه) توقعات، فرامین، الزامات و پافشاری‌های خود را تقریبا با هرچیزی که فکر، احساس و عمل می‌کردند، یک‌پارچه کرده بودند.
همچنین در اوایل دهه‌ی ۶۰ متوجه شدم که کودکان، نوجوانان و بزرگ‌سالان حجم زیادی از اهداف، تمایلات، و ارزش‌هایشان را از والدین و فرهنگشان یاد می‌گیرند؛ به این خاطر که آنها زودباور، آموزش‌پذیر و تاثیرپذیر هستند. در نتیجه، چنان‌چه سمپسون (۱۹۸۹) و دیگر روانشناسان اجتماعی اذعان دارند، شخصیت معمولی مردم، با اجتماعی بودن آنها ذاتا گره خورده است. آنها متعقابا هم افرادی منحصر به فرد و هم مخلوقاتی به شدت اجتماعی هستند. به هر حال، همانطور که کلی (۱۹۵۵) نیم قرن پیش فهمید و همان‌طور که متفکرین اجتماعی متعددی اخیرا پی برده‌اند (ماهونی، ۱۹۹۱)، انسان‌ها فعالانه ایده‌ها و رفتارهای خود را می‌سازند و بازسازی می‌کنند و صرفا کورکورانه آنها را از خانواده‌ها و اجتماعشان نمی‌پذیرند.
هر چند RET به اشتباه توسط گویدانو (۱۹۸۸) و ماهونی (۱۹۹۱) متهم به احساس‌گرایی و عقل‌گرایی شده است، در واقع سازه‌نگرتر از تمام درمان‌های شناختی و غیرشناختی دیگر است. به من اجازه دهید برخی از نظریه‌‎ها (نه همه‌ی انها) و کاربردهای سازه‌نگرانه‌ی این درمان را به اختصار توضیح دهم.
۱٫ RET بر این باور است که تمام انسان‌ها استعدادی قوی و ذاتی برای یادگیریِ به کار بستن معیارهای خانوادگی و فرهنگی دارند و تمایل دارند بایدهایی سفت و سخت و توقعاتی درباره‌ی ترجیحاتشان خلق کنند. بنابراین، آنها متعصبانه خود را قانع می‌کنند، “چون من شدیدا از موفقیت و تایید خوشم می‌آید، من مطلقا باید آنها را همیشه و تقریبا تحت هر شرایطی، داشته باشم (الیس و هارپر، ۱۹۷۵).
۲٫ بایدها و توقعاتِ خود‌آشفته‌سازِ پایه‌ای مردم، صرفا به شکلی مصنوعی یا آگاهانه پابرجانمانده‌اند، بلکه اغلبا خاموش، ضمنی و ناهشیار هستند و با قدرت زیادی به ساختارهای ذهنی و بدنی عمیق‌ آنها چسبیده‌اند.
۳٫ همانطور که بالبی (۱۹۸۰) نشان داد، کودکان به شکلی افراطی به والدین و افراد مهم زندگی خود دلبسته‌اند؛ اما آنها اغلبا همچنین “ضرورت” شدیدی برای دوست داشته شدن ایجاد می‌کنند و وقتی ترجیحاتِ عاطفیِ آنها، کامل ارضا نمی‌شود، خود را به شدت آشفته می‌کنند (آشفته نمی‌شوند).
۴٫ RET بر این باور است که کودکان (و بزرگسالان) به شکلی گسترده یاد می‌گیرند که رفتارهای خود را با “خوب” و “بد” ارزیابی کنند، اما آنها اساسا خویشتن، وجود یا شخصیت خود را خلق می‌کنند (به جای این که صرفا یاد بگیرند ارزیابی کنند). اگر آنها خوب عمل کنند، طبیعتا تمایل دارند پرستیده شوند واگر بد عمل کنند، به سادگی تمایل دارند خود را شیطان بدانند و کل خویشتن خود و نه صرفا رفتار خود را لعنت کنند.
۵٫ نظریه‌ی RET چنین ادعا می‌کند که اغلب انسان‌ها، فارغ از نوع پرورش آنها، به نوعی دو شکل از تمایلات خلاقِ مخالف هم دارند: ۱) خود را لعنت کنند یا از خود و دیگری خدایی بسازند (چنانچه در بالا گفتیم) و در نتیجه خود را آشفته کنند ۲) خود را تغییر دهند و شکوفا کنند، و در نتیجه خود را سالم و کمتر آشفته نمایند. RET سعی می‌کند به مردم آموزش دهد که چطور از ظرفیت خودشکوفایی خود برای کاهش تمایلات خودآشفته‌ساز استفاده کنند و در نتیجه زندگی لذت‌بخش‌تری بسازند.
۶٫ RET با سفت و سخت بودن، باید اندیشی ، جانب‌گیری و سکون مخالف است و قویا با گشودگی، جایگزین‌جویی، بی‌تعصبی و انعطاف‌پذیری موافق است. RET یک چشم‌انداز علمی و غیرمتعصانه دارد و مبنای نظری آن، این است که وقتی مردم به شکلی نسبتا مستمر چنین فلسفه‌ای را به کار برند، نسبت به زمانی که با اعتقاد راسخ غیرعلمی برخورد می‌کنند، به شکل قابل ملاحظه‌ای کمتر آشفته می‌شوند.
۷٫ RET تلاش می‌کند مردم به چیزی تحت عنوان “تغییر عمیق فلسفی یا نگرشی” دست یابند و مثل آنچه دیگر درمان‌های رفتاری شناختی تاکید دارند، صرفا محدود به اصلاح اسنادها و استنباط‌های غیرواقع‌بینانه نمی‌شود.
۸٫ ماهونی (۱۹۹۱) بیان می‌کند که سازه‌نگرهای شناختی ادعا می‌کنند که عمل، احساس و دانستن، تجارب جدانشدنی انطباق و رشد هستند. RET با این گفته موافق است. به هر حال همان‌طور که در مقاله‌ی اولم در مورد RET که در گردهم‌آیی انجمان روانشناسی آمریکا در شیکاگو در سال ۱۹۵۶ آن را ارائه کردم، اشاره داشتم، و همان‌طور که در استدلال و هیجان در رواندرمانی (الیس، ۱۹۶۲، ص ۳۸) دوباره آن را بازگو کردم، “بنیان نظری RET بر این فرض استوار است که تفکر و هیجانِ انسان، دو فرایند مجزا نیستند، بلکه آنها به شکلی معنا دار در برخی از جنبه‌ها هم‌پوشی دارند، و برای تمام اهداف عملی، آنها اساسا یک چیز هستند. مانند دو فرایند پایه‌ای حیات، یعنی حواس پنج‌گانه و حرکت، آنها به شکلی یک‌پارچه با هم در ارتباط هستند و هیچ‌گاه از هم به طور کامل جدا نیستند.”
۹٫ گویدانو و ماهونی همسو با فروید (۱۹۶۵) و راجرز (۱۹۵۱)، بر روی اهمیت ارتباط درمانی برای تغییر شخصیتی تاکید می‌ورزند. اما، همانطور که کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان  نوشته‌ی والن، دی‌جوزپه و درایدن، با شفایفیت نشان می‌دهد، RET روی همکاریِ بین درمانگر و مراجع تاکید می‌کند؛ به خصوص که بهتر است درمانگران همیشه به مراجعان پذیرش نامشروط دهند، نه این که صرفا این موضوع را بیان کنند، بلکه بهتر است به مراجعان نشان دهند که توسط درمانگر پذیرفته شده هستند، چه عملکرد خوبی داشته باشند، چه نداشته باشند، چه مهربان و دوست‌داشتنی باشند، چه نباشند. اما علاوه بر نشان دادن و الگوسازی کردن پذیرش نامشروط، کاربران RET به مراجعان آموزش می‌دهند که نه تنها خود را صرفا به خاطر پذیرش درمانگر به لحاظ فلسفی بپذیرند، بلکه این کار را مستقل از پذیرش درمانگر نیز انجام دهند (الیس، a1973، a1977، ۱۹۸۸، الیس و هارپر، ۱۹۷۵). این رویکرد دومنظوره به شکلی منحصربه‌فرد بر توانایی مردم برای انتخاب و ساخت خودپذیری تاکید دارد و در نتیجه از هر رویکرد شناختی‌-رفتاری و غیرشناختیِ دیگر، سازه‌نگرتر است.

بنابراین RET به شکلی غیرمعمول سازه‌نگر و یک‌پارچه‌نگر است (الیس، c1987). نکته‌ای که من درباره‌ی چاپ اصلاح‌شده‌ی حاضرِ راهنمای کاربردی درمان عقلانی-هیجانی بسیار می‌پسندم این است که پا را فراتر از چاپ اول می‌گذارد و برجنبه‌های یک‌پارچه‌نگر، سازه‌نگر، هیجانی و رفتاری تاکید می‌کند. بحث کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان در مورد زیر سوال بردن باورهای غیرعقلانی در RET، به قدری خوب است که می‌توان آن را به راحتی یک شاهکار به حساب آورد. اما همچنین این کتاب نشان می‌دهد که درمانگر عقلانی هیجانیِ “کامل”، استنباط‌ها، اسنادها و فلسفه‌های هسته‌ای ناکارآمد مراجع را فعالانه، مشارکتی، دقیق، هیجانی، فکری و رفتاری زیر سوال می‌برد. RET ممتاز و به خصوصی که در این کتاب نشان داده شده است، طعم خاص خود را دارد و به شکلی چشم‌گیر با بک (۱۹۷۶)، مالتزبی (۱۹۷۵)، میشن‌بام (۱۹۸۵)، و دیگر رفتارگراهای شناختی تفاوت دارد. به طور کلی و به هر حال، RET بدون شک با دیگر درمان‌های شناختی بزرگ هم‌پوشی دارد و از بسیاری از روش‌های آنها استفاده می‌کند و آنها را به کار می‌گیرد.
RET همچنین مولفه‌های انسانی و وجودیِ قابل توجهی دارد (الیس، b1990، c1991) و احتمالا از هر مکتب شناختی رفتاری معروف دیگری جنبه‌ی هیجانی قوی‌تری دارد. تاکیدات کل‌نگرانه، یک‌پارچه‌نگرانه و هیجانی آن به وضوح در این کتاب ارائه شده است، و هر کس که بخواهد طعم و محتوای درمان عقلانی هیجانی را در دهه‌ی ۹۰ بچشد می‌تواند آن را در این اثر به زیبایی پیدا کند.
موسسه‌ی درمان عقلانی هیجانی شهر نیویورک
دکتر آلبرت الیس، رییس موسسه

پیشگفتار

سی سال از چاپ اول راهنمای کاربردی درمان عقلانی-هیجانی و بیست سال از چاپ دوم آن می‌گذرد. بعد از گذشت این سال‌ها، غایت این کتاب ثابت مانده است. هدف ما این است که منبعی فراهم کنیم که به درمانگران جدیدِ مدلِ REBT، آموزش دهیم که چطور نظریه‌ی ظریف آلبرت الیس را در عمل اجرا کنند. هدف این کتاب کاربران جدید REBT است. به هر حال از آنجا که REBT یک درمان شناختی یادگیری گسترده است، ما فرض می‌کنیم که مخاطب ما تا حدی در مورد اصول روان‌شناختی، آسیب‌شناسی روانی، اصلاح رفتار و رفتاردرمانی، مهارت‌های عمومی مصاحبه‌ در مشاوره‌ و مهارت‌های شکل دادن اتحاد درمانی دانش دارد. بدون این بنیان، درمانگر جدید REBT با این خطر مواجه می‌شود که جلسات را به شکلی مکانیکی اجرا کند. ما همچنین پیش‌بینی کردیم که خوانندگان این کتاب دیگر کتب پایه در مورد نظریه‌ی REBT را مطالعه‌ کرده‌اند: کتاب‌هایی نظیر استدلال و هیجان در روان‌درمانی (الیس، ۱۹۹۴)؛ غلبه بر مقاومت (الیس، ۲۰۰۲)؛ رفتاردرمانی عقلانی هیجانی برای مراجعان دشوار (الیس، ۲۰۰۲)؛ تمرین رفتاردرمانی عقلانی هیجانی (الیس و درایدن، ۱۹۹۷)؛ یا رفتاردرمانی عقلانی هیجانی: راهنمای درمانگر (الیس و مک‌لارن، ۲۰۰۵).
فهم اصول پایه‌ای REBT دشوار نیست. قالب آن ساده است و مفاهیمی که توسط دکتر الیس توضیح داده شده‌اند، جذاب هستند (برای مثال، “بایداندیشی به خودآزاری منجر می‌شود”). بعد از مطالعه‌ی راهنمای جدید زندگی عقلانی (الیس و هارپر، ۱۹۷۵)، فرد می‌تواند سخنرانی‌های جذاب درباره‌ی این موضوع داشته باشد. در واقع، بسیاری از مراجعان می‌توانند چنین سخن‌رانی‌هایی کنند، هر چند شاید نتوانند اصول را مداوم برای مشکلات خود به کار ببندند. هدایت موفقیت‌آمیز مراجع در راستای به کار بستن REBT برای کمک به حل مشکلات او، دشوارتر است. در طول سالیانی که ما درمانگرانی را تربیت کردیم، متوجه شدیم که بسیاری از درمانگران ادعا می‌کنند که در REBT ماهر شده‌اند. به هر حال، گوش دادن به جلسات ضبط‌شده‌ی آنها نشان داد که آنها نظریه را می‌دانند اما نمی‌توانند آن را به کار ببرند.
در آماده‌سازی چاپ اول این کتاب، ما جلسات نظارت را در موسسه‌ی آلبرت الیس ضبط کردیم، توصیه‌های ارائه شده را استخراج کردیم و آنها را دسته‌بندی کردیم، که این دسته‌بندی، ساختار کتاب حاضر را تشکیل داد. در به روز رسانی کتاب، ما همین ساختار را حفظ کردیم و توصیه‌هایی را که در طول سالیانِ گسترشِ نظریه‌، به دانشجویان ارائه کردیم، به کتاب اضافه کردیم و دانش ما افزایش پیدا کرد (امیدواریم که اینطور باشد).
بعد از چاپ دوم، آلبرت الیس فوت کرد و دیگر جهان مدافع پرانرژی، متعهد و خستگی ناپذیر تفکر عقلانی برای کمک به روبرو شدن با تمایل انسان به آشفتگی هیجانی را در اختیار ندارد. او نظریه‌پرداز، درمانگر و معلمی فوق‌العاده با استعداد بود. ما این الزام را احساس می‌کنیم که سهم خود در ارائه‌ی مجدد و توسعه‌ی کار او را به وسیله‌ی آموزش درمانگران سراسر جهان برای به کار بستن ایده‌های نظری و حکمت بالینی او، اجرا کنیم. ما امیدواریم این اثر چنین اهدافی را محقق کند و بخشی از میراث این متفکر و شفادهنده‌ی بزرگ را در دسترس قرار دهد.
همچنین از زمان چاپ دوم، چند تغییر در REBT رخ داد و ما تلاش کردیم آنها را در این چاپ منعکس کنیم. یک) الیس نام درمان عقلانی هیجانی را به رفتاردرمانی عقلانی هیجانی تغییر داد تا استفاده از مداخلات رفتاری و تکالیف خانگی را که همیشه بخشی از درمان بود، انعکاس دهد. ما تلاش کردیم تاکید کنیم که تغییر شناختی و فلسفی ابزاری است که به کمک آن، REBT تلاش می‌کند به مراجع کمک نماید، اما تمرین ایده‌های جدید و به کاربستن تغییر رفتاری از مهم‌ترین جنبه‌های REBT یا هر درمان دیگری است.
علاوه بر این، وقتی اولین چاپ کتاب منتشر شد، نظریه ۱۳ باور غیرعقلانی مجزا را شناسایی کرد که هر کدام به شکلی مستقل روی آشفتگی هیجانی تاثیر می‌گذاشتند. برخی از باورهای غیرعقلانی ارزیابی در نظر گرفته می‌شدند. انحراف‌ها از واقعیت، باور غیرعقلانی محسوب نمی‌شدند و این انحراف‌ها از باورهای غیرعقلانی ارزیابی‌کننده برای تغییر، کم اهمیت‌تر بودند. مرز بین باورهای غیرعقلانی و انحراف‌های شناختی از واقعیت، چندان شفاف نبود. در دومین چاپ این کتاب، معرفی اغلب باورهای غیرعقلانی به عنوان باورهای ارزیابی‌کننده، همچنان ادامه داشت. الیس نظریه‌اش را در استدلال و هیجان در روان‌درمانی (۱۹۹۴) تغییر داد. او توقع (بایدها، اجبارها و الزام‌ها) را محور آشفتگی هیجانی قرار داد و فرض کرد که دیگر باورهای غیرعقلانی و انحرافات شناختی، به وسیله‌ی توقع از واقعیت تولید می‌شوند. از آن زمان به بعد، بسیاری از خوانندگان چاپ دوم، از اختلاف بین بحث‌های الیس در کتاب‌های جدیدتر و روشی که کتاب حاضر باورهای غیرعقلانی را مدیریت می‌کند، ممکن بود گیج شوند. در این چاپ، ما به شکلی یک‌پارچه، نسخه‌ی مدرن‌تر نظریه‌ی الیس را ارائه کردیم. هرچند پژوهش در نظریه وقفه ایجاد کرد، ما درمانگران را تشویق کردیم که در سطح توقع، ارزیابی و مداخله کنند و تاثیر دیگر باورهای غیرعقلانی را ارزیابی کنند و در زمان مناسب انها را هدف قرار دهند.
در طول سال‌ها، درمانگران متعددی در REBT تربیت شدند. چه در دوره‌های مختصر و چه در دوره‌های اصلی فشرده‌ای که توسط موسسه‌ی آلبرت الیس و مراکز تربیت درمانگرِ وابسته به آن، ارائه می‌شوند، وقتی شرکت‌کنندگان به کمک نظارت و جلسات ضبط شده تمرین می‌کنند، رشد چشم‌گیری در رفتار درمانگر ظاهر می‌شود. در نظارت، شخص یک روایت کلامی قدرتمند از REBT می‌شنود. ناظر به دانشجویش (که شاید بعدا ناظر شود) گنجینه‌ای از نکات مفید برای انجام REBT را ارائه می‌دهد. همانطور که در روایت‌های کلامی همیشه مرسوم است، منبع اصلی یک نکته، ممکن است گم شود اما جریان اطلاعات مفید ادامه می‌یابد. عمده‌ی حکمت بالینی و توصیه‌های چاپ حاضر، از میراث برجامانده از درمانگران برجسته‌ای به دست آمده که در موسسه آلبرت الیس کار می‌کردند یا بخشی از جامعه‌ی REBT بودند. ما آرزومندیم که دِین خود را به افرادی که به این میراث، مطالبی اضافه کردند، ادا کنیم. این افراد شامل مدیران یا اعضای برجسته‌ی موسسه، مانند بیل کناس، اد گارسیا، جان گیس، ژانت وولفی، ریچارد وسلر، دام ماتیا، مایکل برودر، کاترین مک‌لارن، آن ورنون و جیک مک‌ماهون هستند. همچنین این فهرست شامل پژوهشگران برجسته‌ای نیز می‌شود که دانش ما از REBT را رشد داده‌اند، افرادی مانند اِمِت ولتن (مرحوم)، مایکل برنارد، دنیل دیوید، آئورا زنتاگوتای، هاوارد کاسینوف، مایکل نینان، میچلور بیشاپ، دان بیل، لن رورِر (مرحوم) و مارک تِرجِسِن . همچنین ناظران برجسته‌ای، هم در نیویورک و هم در موسسات وابسته‌ی بین‌المللی، وجود دارند که باید به این لیست افزوده شوند: پل هاک، رابرت مور، ویرجینیا واترز، روز اولیور (مرحوم)، جان ویتریتو، مانیکا اوکِلی، روث مالکینسون، ژولیو اوبست کامرینی، تئو ایژزرمنز (مرحوم)، دیدیه پلیوکس، چزاره دی‌سیلوستری (مرحوم)، استفان پالمر، چریزولا کستاگیانیس، استیو میلسون، هنک راب، مایک ابرامز، ای.جی احمد و منابع معتبر دیگر.
در زمان انتشار چاپ اول، حوزه‌ی درمان رفتاری_شناختی (CBT) از گروه‌های کوچک مطرودی پدید آمد و به گرایش نظریِ بزرگی در رشته تبدیل شد. این موفقیت هم مزایا داشت و هم معایب. بسیاری از درمانگر ادعا می‌کنند که CBT کار می‌کنند اما نمی‌توانند بگویند که در درمانشان، کدام فکر را هدف می‌گیرند. به علاوه، برخی از درمانگران، به سادگی افکار منفی منحرف، اسنادها، مشتق‌های غیرعقلانی و باورهای غیرعقلانیِ مبتنی بر توقع را با هم اشتباه می‌گیرند و نمی‌توانند بین این مفاهیم تمیز قائل شوند. افکار درباره‌ی وجود اتفاقات منفی، فکر هستند. به هر حال، در الگوی ABC الیس، این افکار بخشی از اتفاق فعالساز هستند و بخشی از باور یا باورهای غیرعقلانی نیستند. برای حل این مشکل، ما الگوی ABC بسط‌یافته‌ای معرفی کردیم تا تفاوت افکاری که در REBT بخشی از اتفاق فعالساز هستند و باورهای غیرعقلانی، شفاف شود. ما همچنین تلاش کردیم تا ویژگی‌های متمایز REBT را شناسایی کنیم و مشخص کنیم چطور REBT با CBT عمومی تفاوت دارد و همچنین نشان می‌دهیم که درمانگران چه زمانی می‌توانند مداخلات CBT دیگر را با ویژگی‌های منحصر به فرد REBT، یک‌پارچه کنند.
در دهه‌ی گذشته، پزوهش‌های زیادی بر روی ویژگی‌های مشترک و ویژه‌ی REBT انجام شده است. در مورد نقش اتحاد درمانی و چگونگی اثر رابطه‌ی مراجع-درمانگر، بر نتایج روان‌درمانی، اکنون اطلاعات بیشتری در اختیار است. ما پوشش خود از این نواحی مطالعاتی را شرح داده و توضیح می‌دهیم که چطور درمانگر REBT می‌تواند با روشی رهنمودی-فعال رفتار کند و همچنان اتحاد خوبی را حفظ کند و به مراجعش پذیرش نامشروط نشان دهد.
REBT در طول دو دهه‌ی اخیر، بسیار گسترش یافته است و برنامه‌هایی آموزشی آن در تمام قاره‌ها و بسیاری از کشورها وجود دارند. هر چهار نفرِ ما (نویسندگان)، در کشورهای متعددی دوره‌های آموزشی REBT ارائه کرده‌ایم، و هر سال برنامه‌های آموزشی در موسسه‌ی آلبرت الیس نیویورک، نیمی از شرکت‌کنندگان خود را از خارج آمریکا جذب می‌کند. REBT بیشتر به یک درمان جهانی تبدیل شده است. ما از به کارگیری REBT در فرهنگ‌های مختلف بسیار آموخته‌ایم. متوجه شدیم که مردم در سراسر جهان از این کتاب برای پیش بردن درمان در فرهنگ خود استفاده می‌کنند. جهان به دهکده‌ای تبدیل شده است و ما تلاش کردیم یک آگاهی چندفرهنگی را با این متن ترکیب کنیم. ما آگانه (به طور عمدی) از مطالعات موردی‌ای که ناظران در سراسر جهان، آنها را با ما به اشتراک گذاشتند، استفاده کردیم. امید است که این هدف را محقق کرده باشیم.
چاپ دوم شامل فصل‌هایی در مورد آموزش دیدن و پیشنهاد فهرستی از کتب خودیار می‌شد. رشد اینترنت و توسعه‌ی REBT، وجود این فصل‌ها را نامربوط و بی‌فایده کرده است. خواننده می‌تواند به وبسایت موسسه‌ی آلبرت الیس برود و جدیدترین اطلاعات در مورد این موضوعات را به دست آورد (www.albertellis.org) .

 

خرید کتاب رفتاردرمانی عقلانی‌هیجانی برای متخصصان

نویسندگان: ریموند ای. دی‌جوزپه، کریستین ای. دویل، ویندی درایدن، وُتِر بَکس

مترجمین: دکتر هومن نامور، دکتر بهروز هاشمی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پژوهش