به آهنگ موردعلاقهتان فکر کنید. میتوانید بگویید که چرا آن را اینقدر دوست دارید؟ شاید به این دلیل باشد که یک اتفاق بهیادماندنی را به یاد شما میآورد یا به طریقی باعث میشود احساس شادی یا غمگینی کنید. یک مطالعه جدید که در ژورنال “Frontiers in Human Neuroscience” چاپشده، توضیحی ساده و قابلاندازهگیری ارائه کرده که میتواند علت علاقهی شما به یک آهنگ را نسبت به بقیه، تعیین کند. این مطالعه، ساختار هارمونیک آهنگهای پاپ را به میزان محبوبیت آنها ارتباط داده است.
به گزارش سایت Science Newsline، نوربرتو گرزیواکز، استاد علوم اعصاب و فیزیک، که این پژوهش را در دانشگاه جورجتاون واشنگتن در ایالاتمتحده سرپرستی میکرد، گفت: “محبوبترین آهنگها به سمت استفاده از آکوردهای نسبتاً کمیاب گرایش دارند. بهعبارتدیگر، آنها معمولاً از نظر هارمونی، بسیار غافلگیرکننده هستند. این آهنگها اغلب شامل قسمتهای کُر (chorus)، با غافلگیری هارمونیک نسبتاً پایین هستند که در ابتدای آنها، بخشهایی با آکوردهای کمیاب قرار میگیرند.”
غافلگیری هارمونیک و بخشهای قابل پیشبینی یک آهنگ
غافلگیری هارمونیک میتواند جایی در نظر گرفته شود که موسیقی از انتظار شنونده متفاوت میشود. دانشمندان پیشبینی کردهاند که این تغییرات در ساختار موسیقی، میتواند یک پاسخ پاداشدهنده لذتبخش در مغز تولید کند. بهعبارتدیگر، غافلگیری هارمونیک میتواند احتمال اینکه یک آهنگ گل کند را افزایش دهد.
دکتر گرزیواکز توضیح میدهد که:”در هنگام گوش کردن به موسیقی، ما از قطعاتی لذت میبریم و قطعات دیگر را دوست نداریم. چندین دلیل تعیین میکنند که چقدر یک قطعه موسیقی را دوست داشته باشیم، ازجمله جنبههای آهنگسازی، هیجانی و فرهنگی. ما نقش یک عنصر آهنگسازانه را بررسی کردیم، یعنی غافلگیری هارمونیک. غافلگیری مهم است چرا که مقیاسی برای اطلاعات جدید است. رویدادی است که مراکز پاداش مغز بهعنوان یک چیز ارزشمند شناسایی میکنند که باعث یک پاسخ هیجانی مثبت میشود. بنابراین یافتههای ما، مبنی بر اینکه محبوبترین آهنگها اغلب از آکوردهای غافلگیرکننده استفاده میکنند، ترجیحات موجود در مغز ما را بازنمایی میکند.”
فقط عنصر غافلگیری یک آهنگ نیست که مغز آن را بهعنوان یک فاکتور لذتبخش تلقی میکند، بلکه بازگشت به حالت طبیعی (ریتم طبیعی) نیز اینچنین است.
دکتر گرزیواکز میگوید: “مغز تنها تا حدی از غافلگیری لذت میبرد، چون اتفاقات غیرقابلپیشبینی نشاندهنده نقص در پیشبینی هستند. ازاینرو خروج از تنش ناشی از بخشهای غافلگیرکننده یک آهنگ و ورود به بخشهای کُر با غافلگیری کم، برای مراکز لذت مغز بهصورت پیامی مثبت محسوب میشوند. پژوهش ما آشکار میکند که مغز ترجیحی ریشهدار دارد که میتواند تعیین کند که آیا مردم از شنیدن یک قطعه موسیقی لذت میبرند یا خیر.”
طراحی و ارزیابی پژوهش
این مطالعه نتنویسیهای هارمونیهای ۵۴۵ آهنگ که به لیست ۱۰۰ آهنگ برتر آمریکا بین سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۹۱ راهیافتهاند را آکورد به آکورد بررسی کرده است. دکتر گرزیواکز و همکارانش اینکه چقدر آکوردهای آن آهنگ از آنچه که مورد انتظار بوده دور شده است را اندازه گرفتهاند. برای مثال، در موسیقی غربی آکورد دو ماژور معمولاً با آکورد سل ماژور و فا ماژور دنبال میشود و تغییر از این میتواند به عنوان یه فاکتور غافلگیرکننده تلقی شود. این مقیاسهای غافلگیری در طول کل آهنگ و بین بخشهای مختلف آهنگ مورد مقایسه قرار گرفتند.
دکتر گرزیواکز میگوید: “ما سپس بالاترین جایگاه یک آهنگ را در بیلبورد هفتگی جدول ۱۰۰ آهنگ برتر مورداستفاده قراردادیم تا محبوبیت آن را تعیین کنیم.”
این بررسی آشکار ساخت که قسمت ترانه (شعر) و نه قسمت کُر یا اتصالات، بیشترین تفاوت در میزان غافلگیری هارمونیک بین محبوبترین و نامحبوبترین آهنگها را در بیلبورد جدول ۱۰۰ آهنگ برتر، تشکیل دادند. دکتر گرزیواکز و همکارانش پیشنهاد میکنند که غافلگیری بالا در هارمونی یک آهنگ، همچنین همراهی آن با بخشهای کُر کمتر غافلگیرکننده، میتواند به لذت بردن از یک قطعه موسیقی ناآشنا کمک کند.
دکتر گرزیواکز درباره هدف بعدی این پژوهش میگوید: “گروه ما این خط بررسی را در مسیرهای زیادی در پیش خواهد گرفت. ما در حال پژوهش هستیم که آیا غافلگیری هارمونیک یک سابقه تاریخی دارد یا نه. آیا آهنگی که در ۱۹۸۰ منتشرشده است، باید نسبت به آهنگهای منتشرشده در آن سال یا آهنگهای منتشرشده در سالهای پیش ۱۹۷۹، ۱۹۷۸، ۱۹۷۷ یا ۱۹۵۰ غافلگیرکننده باشد؟ ما یک نظریه داریم که آکوردهای موسیقیهای سالهای پیش در تعیین غافلگیرانه بودن آهنگهای جدید مهم هستند. برای مثال تصور کنید که الآن کسی قطعهای را مانند موتزارت بسازد. آنها مسلماً به عنوان یک نبوغ خلاقانه بهحساب نمیآیند، حتی اگر آهنگسازی قطعه عالی باشد.”
اهداف آیندهی این گروه پژوهشی
گروه همچنین امیدوار است که بتواند اثر غافلگیری هارمونیک را اندازه بگیرد. مثلاً اینکه باید چقدر برجسته (بزرگ) باشد تا یک آهنگ را محبوب کند. دکتر گرزیواکز میگوید: “ما موسیقیهایی ساختهایم که سطوح متفاوتی از غافلگیری و تضاد بین بخشهای کم غافلگیرکننده و بسیار غافلگیرکننده دارند. داوطلبان ارزیابی خواهند کرد که چقدر هرکدام از این قطعات را ترجیح میدهند، تا ما بسنجیم که این عوامل چقدر میتوانند بر برتری آنها تأثیر بگذارد.”
وی ادامه میدهد: “من و همکارانم در حال انجام اندازهگیریها و آزمایشهای مشابهی با نقاشیهای پرتره هستیم. هدف کلی ما این است که از این دانش برای توسعه یک نظریه کلی دربارهی اینکه مغز چطور زیبایی در هنر را تجربه میکند، استفاده کنیم.”
منبع
ترجمه: ژاله علیپور – نوروسافاری
لینک گزارش خبری در سایت Science Newsiline:
A song’s structure can be linked to its popularity
لینک مقاله پژوهشی در ژورنال Frontiers:
A Statistical Analysis of the Relationship between Harmonic Surprise and Preference in Popular Music