متفکران بزرگهوش هیجانی (روابط میانفردی)
نظر شوپنهاور درباره عشق
عشق بعنوان مکانیزمی برای کمک به بقای گونه

شوپنهاور
شوپنهاور یکی از بدبینترین فیلسوفان تاریخ بود. او معمولاً تفسیر بدبینانهای از جهان و طبیعت بشر داشت. در متن زیر، دیدگاه او درباره عشق و ریشههای آن را میخوانیم. او طبق معمول نگاه مثبتی به این موضوع ندارد و معتقد است عشق هیچ رضایت شخصی برای فرد به همراه ندارد و صرفاً مکانیزمی برای بقای گونه است. از نظر شوپنهاور، برای طبیعت، فقط گونه اهمیت دارد و فرد برای طبیعت، هیچ اهمیتی ندارد. خواندن این متن کوتاه خالی از لطف نیست.
نظر شوپنهاور درباره عشق
آنچه مرد را به گزینشِ زنی زیبا وا میدارد در حقیقت همان غریزه است که بهترین گزینه برای «نوع» را هدف میگیرد، هرچند که مرد تصور کند که با این کار تنها در پیِ افزودن بر خشنودی خویشتن است! حقیقت این است که در اینجا به نکتهای آموزنده از اسرارِ طبیعت برمیخوریم که میگوید تمامیِ غرایز همچون این موردِ بخصوص تقریباً همواره در پیِ سعادتِ «نوع» هستند.
دقتی که یک حشره در انتخابِ یک گل یا میوه یا یک تکه گوشتِ بخصوص به خرج میدهد، به وضوح شبیه به همان دقتی است که مرد در انتخابِ زنِ متناسب با طبع و نهادِ خود به کار میبندد. با چنان شور و حرارتی برای دست یافتن به او تلاش میکند و با دیگران به رقابت میپردازد که غالباً برای رسیدن به مقصود با وجودِ همهی دلایلِ منطقی، خوشبختیِ خود را با ازدواجی احمقانه تباه میسازد، با عشقی که به بهای ثروت و عزت و زندگیاش تمام میشود و حتی با ارتکابِ جُرم. و این همه را تحتِ سُلطهی ارادهی طبیعت که حکمفرمای مطلقِ این جهان است انجام میدهد و به مؤثرترین شکلی به «نوع» خدمت میکند.