بهداشت روانروان پویشی و روانکاویروانشناسی شخصیتمکاتب روانشناسیمکانیزمهای دفاعی و خطاهای شناختی
نظریه شخصیت فروید
نگاه فروید به طبیعت انسان
نظریه شخصیت فروید مانند خود او پیچیده بود. او شخصیت را از شش زاویهی مختلف در نظر گرفت:
- مکانی، که شیوههای عملکرد هشیار در برابر ناهشیار را در برمیگیرد؛
- پویشی، که تعامل نیروهای روانی را ایجاب میکند؛
- ژنتیکی، که به منشأ رشد پدیدههای روانی از طریق مراحل دهانی، مقعدی، آلتی، نهفتگی و تناسلی مربوط میشود؛
- اقتصادی، که توزیع، تغییر شکل و مصرف انرژی را شامل میشود؛
- ساختاری، که بر واحدهای کارکردی نهاد، خود و فراخود استوار است و
- دیدگاه انطباقی،که فروید به آن اشاره کرد و هارتمن (۱۹۵۸) آن را پروراند. این دیدگاه به آمادگی فطری فرد برای تعامل کردن با یک رشته محیطهای طبیعی و قابل پیشبینی مربوط میشود. ما عمدتاً روی زوایای پویشی، ژنتیکی و ساختاری او تمرکز خواهیم کرد زیرا این زوایا با نظریههای آسیبشناسی روانی و رواندرمانی او ارتباط مستقیمتری دارند.
روانکاوی مدلی تعارضی است که از تمام این زوایا به شکلگیری بینابین منجر میشود. ذهن در تعارض مداوم بین نیروهای هشیار و ناهشیار، به آنچه که فرد فوراً میخواهد و آنچه که جامعه قابلقبول میداند، گرفتار است. درنهایت، رفتار انسان پخته بیانگر سازش بین این جناحهای درگیر است. نهاد ارضای فوری غذا، میل جنسی، آسایش جسمانی و ستایش را مطالبه میکند، ولی فراخود این لذتهای دنیوی و فوری را انکار مینماید. بنابراین همواره در حال ساز هستیم- تا پیدا کردن زمان و مکان مناسبی برای خوردن، آمیزش جنسی، تخلیه مزاج و توجه تقسیمنشدهی امن منتظر میمانیم. ما ازلحاظ ذهنی همواره در حال سازش و مصالحه هستیم.
فروید معتقد بود که نیروهای پویشی اساسی که شخصیت را باانگیزه میکنند اروس(زندگی و میل جنسی) و تاناتوس(مرگ و پرخاشگری) هستند. این نیروهای مکمل، غرایز هستند که مبنای جسمانی دارند ولی در خیالپردازیها، امیال، احساسها، افکار و از همه مستقیمتر در اعمال ابراز میشوند. انسان همواره ارضای فوری تکانههای جنسی و پرخاشگری را میطلبد. میل به ارضای فوری، به تعارضهای اجتنابناپذیر با مقررات اجتماعی منجر میشود که اگر قرار باشد نهادهای اجتماعی، ازجمله خانوادهها، پابرجا و منظم بمانند، این مقررات حکم میکنند که میل جنسی و پرخاشگری باید کنترل شوند. فرد مجبور میشود مکانیزمهای دفاعی یا کنترلهای درونی را ایجاد کند که به تکانههای جنسی و پرخاشگری اجازه نمیدهند بهصورت فورانهای کنترلناپذیر ابراز شوند. بدون این دفاعها، تمدن به جنگلی از حیوانات تجاوزگر و ویرانگر تنزل خواهد یافت.
شکلگیری مکانیزمهای دفاعی به افراد اجازه نمیدهد تا از امیال درونی تجاوز کردن و نابود کردن آگاه شوند. در این مورد فرض میشود که اگر افراد ازاینگونه امیال ناآگاه باشند، حداقل نمیتوانند بهطور مستقیم مطابق با آنها عمل کنند. دفاعها فرد را از خطر تنبیه شدن به خاطر نقض کردن مقررات اجتماعی مصون نگه میدارند. دفاعها همچنین از فرد در برابر احساس اضطراب و گناه ناشی از تمایل به نقض کردن مقررات والدین و جامعه محافظت میکنند. برای اینکه دفاعها درست عمل کنند، فرد باید نسبت به مکانیزمهایی که مورداستفاده قرار میگیرند ناهشیار بماند تا تکانههای جنسی و پرخاشگری اجازه وارد شدن به آگاهی را نداشته باشند. در غیراینصورت، فرد با مشکلی روبهرو خواهد شد که شبیه مخفی نگهداشتن یک راز از کودک سه سالهای است که میداند شما یک راز دارید- فشار مداوم آگاهی از اینکه چیزی مخفی نگهداشته شده است میتواند طاقتفرسا باشد.
محور نظریهی شخصیت فروید این است: تعارض ناهشیار بین تکانههای جنسی و پرخاشگری فرد، مقررات جامعه که برای کنترل کردن این تکانهها وضعشدهاند، مکانیزمهای دفاعی فرد این تکانهها را طوری کنترل میکنند که گناه و اضطراب را در کمترین ساعت نگهدارند و درعینحال امکان مقداری ارضای امن و غیرمستقیم این تکانهها را فراهم میآورند (مَدی، ۱۹۹۶).
البته تفاوت بین شخصیت بهنجار و شخصیت روانرنجور در شدت آن است، طوری که وقتی تعارضهای ناهشیار خیلی شدید، خیلی عذابآور و مکانیزمهای دفاعی حاصل از آنها بسیار محدودکننده باشند، نشانههای روانرنجوری آشکار میشوند. درحالیکه تمام شخصیتها بر تعارضهای ناهشیار استوار هستند، افراد ازنظر تکانهها، مقررات، اضطرابها و دفاعهای خاصی که در تعارض هستند، تفاوت دارند. این تفاوتها به مرحلهی خاصی از زندگی که تعارضهای فرد در آن روی میدهند بستگی دارند. ازنظر فروید، مراحل زندگی عمدتاً توسط پدیدار شدن امیال جنسی در مراحل دهانی، مقعدی، آلتی و تناسلی تعیین میشوند. تجربههای متفاوت در هر یک از این مراحل برای تعیین کردن انواع صفات و شخصیتهای متعاقب آنها اهمیت دارند.
منبع
کتاب: نظام های روان درمانی
نویسنده: جان نورکراس، جیمز پروچاسکا
مترجم: یحیی سیدمحمدی