آسیب شناسیروان پویشی و روانکاویمکانیزمهای دفاعی و خطاهای شناختی
مکانیزم دفاعی چیست؟
وقتی انسان واقعیت را منحرف میکند تا فشار روانی کمتری را متحمل شود
برای همهی ما پیشآمده که ترجیح دادهایم حقیقت تلخ را پس بزنیم و یک ورژن منحرف از واقعیت را بپذیریم. گاهی سعی میکنیم حواسمان را از موضوعی پرت کنیم، گاهی مشکلات درونیمان را به دیگران نسبت میدهیم، گاهی سعی میکنیم بهقدری با کسی مهربان باشیم که هیجانات منفیمان را نسبت به او نادیده بگیریم و گاهی احساساتی را که از وجودشان خوشمان نمیآید، توجیه کرده و سعی میکنیم فلسفهای متعالی را به آن نسبت دهیم. میتوان با یک نگاه اجمالی بفهمیم که نقطه مشترک تمام اینها یک چیز است: انکار واقعیت و بخشی از وجودمان که برای ما ناخوشایند است. اگر کسی ادعا کند هیچوقت درون ذهنش چنین اتفاقی نیفتاده میتوان گفت او هم به نحوی در حال فرار از یک واقعیت دیگر است.
اگر مقاله سطوح شخصیت فروید را خوانده باشید به خوبی با تعارضات درونی انسان آشنا هستید و به خوبی درک خواهید کرد که چرا یک فرد احساس نیاز میکند که بعضیاوقات بخشی از واقعیات را نادیده بگیرد. فروید برای اینکه بتواند این پدیدهی خودفریبی را در بشر توضیح دهد مکانیزمهای دفاعی متعددی را معرفی کرد.
روانشناسان بعدی مکانیزمهای دفاعی را به سه دسته سالم، ناسالم و میانی تقسیم کردند. طبق این فرض برخی از مکانیزمهایی که بهطور آگاهانه استفاده شوند، سالم محسوب میشوند (هرچند این تعریف کمی تناقضآمیز است اما در عالم واقع اتفاق میافتد). در پستهای این بخش با آنها بیشتر آشنا خواهید شد.
فروید معتقد بود کودک خردسال وقتی با واقعیتی مواجه میشود که هضم آن برای او سخت است، ناچار میشود تمام یا بخشی از واقعیت را نادیده بگیرد. نمونه شدید آن را در افرادی که اسکیزوفرنی دارند، مشاهده میکنیم. این مکانیزمها در طول رشد کودک تقویت میشوند و ریشه میدوانند. بهطور مثال در یکی از کیسهای معروف فروید، کودکی که احساسات ناخوشایندی به پدرش داشت، برای فرار از احساس گناه احساساتش را به اسبی جابهجا کرده بود و ازآنپس دچار فوبیای اسب شده بود. همه این مثالها تلاش برای کنار آمدن با اضطراب را نشان می دهد و ظاهراً مشکلی ندارد. اما مشکل از جایی شروع میشود که در بزرگسالی میخواهیم با راهبردها و مکانیزمهای یک کودک سه ساله که در رفتار ما تثبیتشده عمل کنیم. این راهبردهای دفاعی که اضطراب را به ناخودآگاه میبرد و از سیطره آگاهی خارج میکند، بعداً به اشکال مختلفی برونریزی میشوند و اینگونه اختلالهای روانی ما زاییده میشوند. علاوه بر این، مشکلات ندیدن یک بخش از واقعیت جلوی غنای زندگی ما را میگیرد و باعث میشود برای فرار از اضطراب به خواستههای اصیلمان نرسیم. بهنوعی از روی ترس، خوب و بد زندگی را باهم نادیده میگیریم. لازم به ذکر است که گاهی واقعیت مانند داس دروگری عمل میکند که هیچ مکانیزم ذهنی یارای مقاومت در برابر آن را ندارد، بهعبارتدیگر مکانیزمهای دفاعی همیشه قادر به نادیده گرفتن واقعیت نخواهند بود. برای همین نیاز است تا با این مکانیزمهای ذهنی آشنا شویم.
اما چرا لازم است مکانیزمهای دفاعی را بشناسیم:
- با جلوگیری از خودفریبی به درک بهتری از وجود اصیل خود خواهیم داشت.
- وقتی احساس کنیم که مردم هم از چنین مکانیزمهایی برای پوشش نقاط ضعفشان استفاده میکنند، همدلی با بدخلقی و ناملایمتی آنها برای ما راحتتر میشود.
- درک عمیق از خود و دیگری به بالا رفتن هوش هیجانی و مدیریت عواطف ما منجر میشود. امروزه همه میدانند که هوش هیجانی عامل اصلی موفقیت در مسائل شغلی و روابط میانفردی است.
شولتز بهطور خلاصه کارکرد دفاعها را به این صورت تبیین میکند:
اضطراب خبر میدهد که خطر قریبالوقوع، تهدیدی برای خود، باید بیاثر یا از آن اجتناب شود. خود باید تعارض بین درخواستهای نهاد و محدودیتهای جامعه یا فراخود را کاهش دهد. به عقیده فروید، این تعارض همیشه وجود دارد. زیرا غرایز همواره برای ارضا فشار میآورند، و تحریمهای جامعه همیشه چنین ارضایی را محدود میکنند. فروید معتقد بود که دفاعها باید همیشه تااندازهای در حال فعالیت باشند. تمام رفتارها بهوسیله غرایز برانگیخته میشوند؛ همچنین تمام رفتارها از این نظر که علیه اضطراب دفاع میکنند، دفاعی هستند. شدت نبرد درون شخصیت ممکن است نوسان داشته باشد، اما هرگز متوقف نمیشود.
فروید چند مکانیزم دفاعی را مطرح کرد و خاطرنشان ساخت که بهندرت از یکی استفاده میکنیم؛ معمولاً همزمان با استفاده از چند مکانیزم از خودمان در برابر اضطراب دفاع میکنیم. بین این مکانیزمها، مقداری همپوشی نیز وجود دارد. گرچه مکانیزمها ازنظر جزئیاتشان تفاوت دارند، اما در دو ویژگی مشترک هستند:
- آنها انکار یا تحریف واقعیت هستند- ضروری اما تحریفکننده هستند
- بهصورت ناهشیار عمل میکنند. ما از آنها آگاه نیستیم، بدین معنی که در سطح هشیار، از خود و محیطمان، تصورات تحریفشده یا غیرواقعی داریم.
منبع
کتاب: نظریههای شخصیت
نویسنده: دوان.پی.شولتز / سیدنی.الن.شولتز
مترجم: یحیی سیدمحمدی
سلام دکتر هاشمی
لطفاً (( حقیقت )) و (( واقعیت )) رو از دیدگاه روانشناسی و فلسفه تعریف بفرمایید ،
و همچنین تفاوت اونها رو از دیدگاههای ذکر شده توضیح بدهید .
با تشکر از شما و سایت بسیار خوبتون ، موفق باشید .
واقعیت همون عالم فنومن یا پدیداری کانت هست و حقیقت هم عالم نومن هست
به زبان ساده تر واقعیت آنچه هست که ما از حقیقت ادراک می کنیم و حقیقت واقعیتی است فارغ از ذهن ما.
البته بعضیا این دو اصطلاح رو بر عکس به کار می برن