آسیب شناسیمکانیزمهای دفاعی و خطاهای شناختی
مکانیزم دفاعی سرکوبی یا واپسرانی
فرآیند فراموشیِ خاطرات و هیجانات نامطبوع در ذهن انسان
همانطور که در مقالهی مکانیزمهای دفاعی گفته شد، این مکانیزمها را بهنوعی انحراف کامل یا نسبی از واقعیت دانستیم. این ایده که ما تجارب هیجانی نامطبوع را فراموش میکنیم و آن را از هشیار به ناهشیار هدایت میکنیم، برای اولین بار توسط فروید بهصورت جدی مطرح و به سنگبنایی برای نظریهی جنجالیاش تبدیل شد. در ادامه با مفهوم سرکوبی یا واپسرانی به قلم شولتز بیشتر آشنا خواهید شد. فروید اولین کسی نبود که به این مفهوم پی برد و جالب اینکه آخرین نفر هم نبود. پیش از او شوپنهاور و نیچه به آن پرداختند و بعد از او روانشناسان شناختی مدرن نیز بر این باور شدند که احتمال فراموش کردن خاطرات همراه با هیجان منفی، برای ما زیاد است. سؤال اساسی این است که چطور وقتی چیزی به ناهشیار فرستاده میشود بازهم تأثیر خودش را میگذارد؟ پاسخ فروید شفاف بود. مسئول بخش عمدهای از رفتار ما، ناهشیار است؛ نمیتوان از داخل لیمو، چیزی جر آبلیمو تراوش کند. برای همین است که نکات فراموش شده در جلسات روانکاوی اهمیت ویژهای دارد.
حافظهام میگوید: «من این کار را کردهام.» اما غرورم میگوید: «من نمیتوانم چنین کاری کرده باشم» و محکم میایستد. سرانجام حافظه جا میزند. فردریش نیچه
پرواضح است که هرکدام از مکانیزمهای دیگر، حداقل اندکی سرکوبی و فراموشی را شامل میشوند. اما سؤال اساسی این است که چرا باید برای کنار آمدن با واقعیت، دست به دامن چنین چیزی شویم؟ فروید در جوانی بر این باور بود که مسائل سرکوبشده در کودکی باعث ایجاد تعارضات و درنتیجه اضطراب میشوند. بعدها به این نتیجه رسید که این فرآیند، برعکس هست. این اضطراب است که عامل ایجاد سرکوبی میشود. وقتی ما در جامعه رشد میکنیم، مجبور میشویم برای تطابق با محیط روی بخشهایی از وجودمان پا بگذاریم. ممکن است این فرهنگ پذیری به حدی در ما درونی شود که نتوانیم غرایز طبیعیمان را بپذیریم و برای فرار از اضطراب ناشی از آن، آنها را از سیطره آگاهیمان خارج کنیم. فرض کنید که پسربچهای، کتک سختی از پدرش بخورد. بخشی از وجودش نسبت به پدر نفرت عمیقی پیدا میکند. این نفرت باعث خواهد شد کودک وجدانش به درد آید. کودک برای اینکه در برابر این موضوع از خودش دفاع کند، این اتفاق را بهطورکلی بهدست فراموشی میسپارد.
در متن زیر که از کتاب نظریههای شخصیت شولتز آمده با فرآیند سرکوبی بیشتر آشنا میشویم:
مکانیزم دفاعی سرکوبی
سرکوبی، انتقال غیرارادی چیزی از آگاهی هشیار است. این نوعی فراموشی ناهشیار وجود چیزی است که موجب ناراحتی ما میشود و اساسیترین و رایجترین مکانیزم دفاعی است. سرکوبی میتواند بر خاطراتی که از موقعیتها یا افراد داریم، بر برداشتی که از زمان حال داریم (طوری که نتوانیم رویدادی را که آشکارا ناراحتکننده است، درک کنیم) و حتی بر عملکرد فیزیولوژیکی بدن ما تأثیر بگذارد. برای مثال امکان دارد مردی سائق جنسی خود را آنچنان شدید سرکوب کند که عقیم شود.
وقتی یک فکر فراموش میشود، به کجا میرود؟فروید
درصورتیکه سرکوبی، در حالِ فعالیت باشد، برطرف کردن آن دشوار است. چون ما از سرکوبی برای محافظتکردن از خودمان در برابر خطر استفاده میکنیم. برای برطرف کردن آن، باید مطمئن شویم که آن فکر یا خاطره دیگر خطرناک نیست. اما تا وقتی از سرکوبی دست برنداشته باشیم، چگونه میتوانیم بفهمیم که خطر دیگر وجود ندارد؟ مفهوم سرکوبی برای نظریه شخصیت فروید اهمیت زیادی داشته و در تمام رفتارهای روانرنجور دخالت دارد.(شولتز)