بهداشت روانسبک زندگی

مثبت‌اندیشی سمی و دروغ‌های رسانه‌ای

امیر حسین حسینی‌پور- روزنامه‌نگار آزاد

 

فضای مجازی و رسانه‌ها پر است از افراد و روانشناسانی که‌ در حال ترویج مثبت‌گرایی و‌‌ مثبت‌اندیشی سمی نسبت به تمامی پدیده‌ها هستند. از اصطلاحات کارما و انرژی مثبت گرفته تا ترویج نگرش مثبت نسبت به هر موضوعی. این ترویج مثبت‌گرایی و این نوع اصطلاحات جدید، تنها با رشد رسانه‌ها و میزان استفاده‌ی مردم از اینستاگرام شکل گرفت. در واقع هرچه بیشتر مردم به این فضا عادت کردند عبارات و‌ کلمات تازه‌ای اختراع شد و خیلی از مسائل به مرور شکل جدیدی به خود گرفتند و وارد دنیای متفاوتی شدند.

 

چندین سال پیش عموم مردم و افکار عمومی هیچ درک مشخص و اطلاعی از این نوع واژه‌ها نداشتند ولی با گسترش دنیای مجازی اصطلاحات جدید ظهور کردند و حتی تبدیل به شغل شدند. یکی از این شغل‌ها مثبت‌اندیشی سمی و تولید محتوا‌های اینستاگرامی از این موارد است: تلاش و کوشش افراد مشهوری که به موفقیت رسیدند، ترویج روش مثبت‌اندیشی و تلاش طاقت‌فرسایی که می‌تواند هر فردی را به موفقیت برساند.

 

این محتوا‌ها دارای دو مشکل اساسی هستند. اول اینکه تعریف موفقیت را نمی‌دانند و دوم اینکه از محتواهایی استفاده می‌کنند که به صورت آنی، برای مخاطب جذاب است و سبب ترشح دوپامین در مغزش می‌شود. برای مثال زندگی فردی را نشان می‌دهند که در بازیگری به شهرت فراوان رسیده و در دوران‌ کودکی‌اش یا فقیر بوده یا از ۴ سالگی جلوی آینه تمرین بازیگری می‌کرده و بالاخره خیالش از صحنه‌های جایزه اسکار به واقعیت پیوسته. این محتوا‌ها برای هرکسی جالب و دل‌فریب است. خیال کردن و تصور رویا‌ها در ذهن از بهترین راه‌های فرار از افسردگی است. و به این جهت خواندن خیلی از رمان‌‌ها ذهن را قلقلک میدهد زیرا ما را به دنیا‌ی خیال می‎‌برد و با این‌ روش از دنیای یکنواخت پیرامون فاصله می‌گیریم. به همین دلیل مشخص، مخاطبانِ این نوع پیج‌ها بلافاصله این دسته از ویدیو‌ها را برای یک‌دیگر می‌فرستند و یا در صفحه‌ی شخصی خود بازنشر می‌کنند. در واقع کاری که پیج‌های مثبت‌اندیشی سمی و مخاطبان آن‌ها انجام می‌دهند نوعی تئوری رسانه‌ای هست که احتمالا از آن بی‌خبرند.

 

“تئوری اتاق پژواک” یا “Echo Chamber”

 

اتاق پژواک” به مطلق‌گرایی در تولید محتوا‌های رسانه‌ای اشاره می‌کند. در واقع افرادی که یک سری نگرش و علایق، نسبت به موضوعات مشخصی دارند و به این جهت  نگاه‌ها‌ی مختلف، نگرش‌های‌ متفاوت و مخالف را نمی‌بینند، یک نوع لایف‌ استایل تک بعدی را انتخاب می‌کنند و کل زندگی را براساس یک نوع‌ دیدگاه مطلق به جلو می‌برند. برگردیم به مثال بازیگر سخت‌کوشی که اسکار گرفته. ادمین این پیج مثبت‌گرا، نگرش و عقیده‌اش نسبت به موفیت و بازیگری، سختی کشیدن است. یا اینکه هر کسی که در فقر باشد تنها با تلاش زیاد می‌تواند به اسکار برسد و تنها راه حل این ماجرا تلاش و مثبت بودن است. این سیگنال و نگرش مطلق و تک بعدی که به هیچ یک از فا‌کتور‌های دیگر اشاره‌ای ندارد بسیار مضر و سمی است. در واقع سمی، مثل مصرف مواد مخدر که ذهن انسان و مواجهه‌اش با واقعیت را متلاشی می‌کند. حالا برویم سراغ یک مثال عینی تر که شاید آب پاکی را روی دست افرادی بریزد که مثبت‌گرای متوهم هستد.

 

دور‌ه‌ی حباب دات کام و ظهور غول‌های فناوری

 

دوره‌ای که از آوریل ۱۹۹۷ شروع و در ژوئن ۲۰۰۳ از هم پاشید. با پیشرفت اینترنت سرمایه‌گذارها میل شدیدی پیدا کردند که روی شرکت‌های تکنولوژی سرمایه‌گذاری کنند. شرکت‌های اینترنی هم متوجه شده بودند که اگر یک پیشوند e در ابتدای نام خود و یا‌ یک پسوند com. در اخر نام خود اضافه کنند ارزش سهام آنها در بازار افزایش پیدا می‌کند. در این دوران استارتاپ‌های مختلف و مجزایی شکل گرفتند و بعضی از آنها به غول‌های فناوری آینده تبدیل شدند. یکی از این استارتاپ‌ها، شرکت آمازون است که ویدیو‌های انگیزشی مدیر عاملش، جف بزوس در اینستاگرام و رسانه‌ها زبانزد خاص و عام است. اگر چه خیلی از این نوع شرکت‌ها بعد از دوران ترکیدن  حباب یا ورشکسته شدند و از بین‌ رفتند و یا ضرر‌های سنگینی را متحمل شدند، جف بزوس و شرکت امازون هم از این قاعده مستثنی نبود و پس از “حباب دات کام” دچار ضرر‌های مالی سنگینی شد ولی توانست از این‌ دوره‌ که به تراژدی استارتاپ‌ها معروف است، عبور کند. تمامی این توضیحات داده شد که به این نکته برسیم که بازاریاب‌های مثبت‌اندیش، تا به حال به هیچ یک از این فاکتور‌ها در ثروتمند شدن جف بزوس و موفقیت شرکت امازون اشاره‌ای نداشتند. عواملی نظیر ساختار اقتصادی ایالت متحده و بازار آزاد ،‌ ظهور اینترنت در ۱۹۹۰ و هزاران دلیل دیگر که باعث ظهور و گسترش این نوع شرکت‌ها شد. ولی صرفا ویدیو‌یی یک دقیقه‌ای جذاب و انگیزشی در موردش می‌سازند و کپشن‌ می‌زنند” بجنگ تا موفق شوی”.

 

تعریف موفقیت

 

پیج‌های مثبت‌اندیشی سمی، اطلاعات درستی در مورد کلمه‌ی موفقیت ندارند. موفقیت می‌تواند در ذهن هر کسی تعریف متفاوتی داشته باشد و یک‌ امر مطلق نیست. برای مثال یک دانش‌آموز با گرفتن نمره‌ی ۲۰ به خوشحالی می‌رسد و خودش را در این برهه‌ی زمانی موفق می‌داند. ولی ممکن است پس از ورود به دانشگاه، کلا فرایندِ گرفتن نمره‌ی خوب برایش بی ارزش شود و موفقیت را یافتن  شغل خوب بداند. دوباره در دهه‌ی بعدی زندگی‌اش، احتمالا به ارزش‌های دیگری فکر کند و موفقیت را مسائل دیگری بداند. موفقیت و شکست به اهداف، ارزش‌ها و نوع دید ما نسبت به محیط اطرافمان و از همه مهم‌تر امکان براورده شدن نیاز‌ها و‌اهداف‌ ما با توجه به جغرافیا و کشوری که در آن زندگی کنیم، برمی‌گردد. برای مثال هزاران دانشجوی پرتلاشی که هدفشان پس از فارغ التحصیل شدن، یافتن یک شغل و داشتن یک درآمد مناسب در رشته‌ی مورد علاقه‌شان بوده اما جامعه و ساختار ضعیف اقتصادی بر خلاف خواسته‌ی آنها حرکت کرده و مجبور شدند کشور را ترک کنند تا به هدفشان در یک جغرافیای دیگر برسند تا حس موفقیت را در زندگی تجربه کنند.

 

حقیقت مطلق یا توهم

 

مثبت‌اندیشی سمی و به عبارت دیگر، کاسبی مثبت‌فروشی، بر پایه‌ی یک‌ نگرش مطلق است و هر نوع مطلق‌گرایی، زمینه‌ی گسترش اطلاعات غلط و ترویج زندگی خیالی و متوهمانه را می‌سازد. تلاش و کوشش، لازمه‌ی هر زندگی‌ای است ولی بین تلاش و زجر کشیدن فاصله‌‌ی معنا داری وجود دارد و در کنار تلاش، عنصر‌هایی نظیر توانایی‌های فردی، جبر جغرافیایی و… وجود دارد که می‌تواند مرز یک متوهم کاسب مثبت‌گرا را با یک فرد واقع‌بین معقول، مشخص کند.

 

و در آخر جمله‌ای از جان استورات میل که نقدی است بر مطلق گرایی :”یگانه آزادی‌ای که شایسته نام آزادیست؛ آزادی دنبال کردن خیر خود به شیوه دلخواه خود است.”

نویسنده: امیر حسین حسینی‌پور

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن

پژوهش