برای درک سلامتی روان بهتر است ابتدا به تعریف سلامتی به طور کلی بپردازیم. تعریف سلامت از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت :
سلامت عبارت است از برخورداری از آسایش کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نداشتن بیماری و نقص عضو (لست جان).
تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامتی، یک تعریف ایده آل و عملاً دستنیافتنی است زیرا با توجه به این تعریف نمیتوان فردی را پیدا کرد که در هر سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی کاملاً سالم باشد، ضمن اینکه در عمل هم نمیتوان مرزی بین سلامت و بیماری در نظر گرفت، در حقیقت این تعریف مشابه قله مرتفعی است که هیچکس نمیتواند آن را فتح نماید ولی تلاش همه افراد باید به سمت آن باشد و از طرفی باید برای سطح سلامتی، طیفی قائل شد .
ابعاد سلامتی
با توجه به تعریف سلامتی (تعریف WHO) متوجه میشویم که سلامتی یک مسئله چندبعدی است حتی امروزه علاوه بر بعد جسمی، روانی و اجتماعی، جنبه معنوی را هم در نظر میگیرند. و باید توجه داشت که ابعاد مختلف سلامتی و یا بیماری بر یکدیگر اثر کرده و تحت تأثیر یکدیگر قرار دارند. چنانچه مشکلات جسمی بر روان فرد مشکلات روانی بر جسم او و نیز هردوی آنها بر جامعه و اختلالات موجود در جامعه بر هر دو بعد دیگر سلامتی اثر میگذارند لذا اقدامات انجامشده برای ارتقای سلامتی باید به تمام جوانب سلامتی فردی (جسمی و روانی و معنوی) و سلامت کلی جامعه توجه داشته باشد.
اختلالات جسمی / اختلالات روانی / اختلالات اجتماعی
در اینجا برای ساده کردن مطلب، ابعاد مختلف سلامتی را جداگانه شرح میدهیم گرچه عملاً قابلتفکیک از یکدیگر نیستند.
بعد جسمی
معمولترین بعد سلامتی، سلامت جسمی است که نسبت به ابعاد دیگر سلامتی سادهتر میتوان آن را ارزیابی کرد. سلامت جسمی در حقیقت ناشی از عملکرد درست اعضاء بدن است. ازنظر بیولوژیکی عمل مناسب سلولها و اعضاء بدن و هماهنگی آنها باهم نشانه سلامت جسمی است .
بهعنوان نمونه بعضی از نشانههای سلامت جسمی عبارت است از: ظاهر خوب و طبیعی، وزن مناسب، اشتهای کافی ، خواب راحت و منظم، اجابت مزاج منظم، جلبتوجه نکردن اعضاء بدن توسط خود فرد، اندام مناسب، حرکات بدنی هماهنگ، طبیعی بودن نبض و فشارخون و افزایش مناسب وزن در سنین رشد و وزن نسبتاً ثابت در سنین بالاتر.
بعد روانی
بدیهی است سنجش سلامتی روان نسبت بهسلامت جسمی مشکلتر خواهد بود در اینجا تنها نداشتن بیماری روانی مدنظر نیست بلکه قدرت تطابق با شرایط محیطی ، داشتن عکسالعمل مناسب در برابر مشکلات و حوادث زندگی جنبه مهمی از سلامتی روان را تشکیل میدهد، نکته دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کرد اینکه بسیاری از بیماریهای روانی نظیر اضطراب، افسردگی و غیره بر روی سلامت جسمی تأثیرگذار است و ارتباط متقابلی بین بیماریهای روانی و جسمی وجود دارد. بعضی از نشانههای سلامتی روان عبارت است از :
سازگاری فرد با خودش و دیگران، قضاوت صحیح در برخورد با مسائل ، داشتن روحیه انتقادپذیری و داشتن عملکرد مناسب در برخورد با مشکلات.
بعد معنوی
یکی از زمینههای عمده بیماریها و مشکلات روانی و عوارض جسمی و اجتماعی آن احساس پوچی، بیهودگی و تزلزل روحی است که ناشی از فقدان بعد معنوی در افراد است. ایمان، هدفدار بودن زندگی، پای بندی اخلاقی، تعاون، داشتن حسن ظن و توجه بیشتر به مسائل معنوی زندگی باعث کاهش اضطراب، تزلزل روحی و عوارض ناشی از آن میشود (باقری یزدی و همکاران، ۱۳۷۴، ص ۱۵)
بررسی مفاهیم نظری سلامت عمومی از دیدگاههای مختلف :
در فرهنگ علوم رفتاری، بهداشت روانی عبارت است از :
۱- علم و هنر نگهداری و به حداکثر رساندن سلامتی روان و پیشگیری از بیماریهای روانی .
۲- فراهم آوردن اوضاعواحوال محیطی، نظرات هیجانی و عادتهای تفکر که از ناسازگاری شخصیتی جلوگیری میکند.
۳- مطالعه اصول و روشهای گسترده سلامت عقلی و جبران نابسامانی روانی (شعاری نژاد، ۱۳۶۴، ص ۲۵۱).
بنا به تعریف «سازمان بهداشت جهانی» سلامتی عبارت است از «حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی» (کاپلان ؛ و سادوک، ۱۹۹۸، ص ۳۰۷).
در ارتباط با مفهوم سلامتی روان دیدگاهها و نقطهنظرهای متفاوتی مطرحشده است .
الف – دیدگاه پزشکی: سلامت روان از دیدگاه پزشکی، عدم وجود بیماری روانی بهحساب میآید. بر اساس این تعریف «هر اختلالی که در تعادل هیجانی و عاطفی بهصورت اختلال در سازگاری و در عملکرد بدنی به دلایل عوامل ژنتیکی، شیمیایی، بیولوژیکی و روانشناختی و یا عوامل فرهنگی و اجتماعی به وجود آید بیماری روانی قلمداد میگردد».
ب – دیدگاه روانشناختی: در دیدگاههای روانشناختی بر تأثیر عوامل رفتاری و اجتماعی تأکید شده است، شواهد گوناگون در مطالعات امروزه نشان میدهد که عوامل روانشناختی سلامت و بیماری به رشد گسترش حیطهای از روانشناختی به نام «روانشناسی سلامت» کمک کرده است (باقری یزدی و همکاران، ۱۳۷۴، ص ۱۳).
دیدگاه روانکاوی: زیگموند فروید شخصیت و روان انسان را مرکب از سه جزء نهاد، من و من برتر یا فراخود میداند و معیاری که برای سلامت روان از این مکتب استفاده میشود، وجود تمامیت در نیروهای روانی میباشد، که منظور تعادل بین نهاد، من و فرامن از طرفی و بین سطوح خودآگاه و ناخودآگاه از طرف دیگر میباشد. همچنین وی فردی را دارای سلامت روان میداند که مراحل رشد را با موفقیت گذرانیده و در هیچیک از مراحل آن تثبیت نشده باشد (شفیعآبادی و ناصری، ۱۳۶۸، ص ۵۲).
آلفرد آدلر معتقد است فردی که از سلامتی روان برخوردار است که روش زندگی خود را با واقعبینی چنان طرحریزی کند که منجر به بروز احساس حقارت غیرقابلجبران نگردد. تأکید آدلر بر روابط بین فردی موجب تحقیقات گستردهای در عوامل اجتماعی بیماریهای روانی شده است (شاملو، ۱۳۷۰، ص ۸۴).
آلبرت الیس: فردی را دارای سلامتی روان میداند که در زندگی تفکر و باورهای منطقی باور صحیح را جایگزین باورهای غیرمنطقی و غلط خود نماید (شفیعآبادی و ناصری، ۱۳۶۸، ص ۱۲۱).
پاولف: مکتب خود را بر اساس واکنشهای تحریکی و وقفهای که بر مبنای تنبیه و پاداش ایجاد میگردند، قرار میدهد معتقد است که رفتار عادی، رفتاری است متعادل که به خوبی میتواند در مقابل فشارها مقاومت نماید (گانیه، ۱۳۶۸، ص ۱۰۵).
هارتمن: سلامتی روان را بدین ترتیب تعریف میکند که «من» بتواند تطابقی بین «نهاد» و «فرامن» ایجاد نماید و خواستهای آنها را تأیید یا طرد نماید. او قبلاً انعطافپذیری من را بهعنوان عاملی در سلامت فکر مطرح ساخته بود ( شاملو، ۱۳۷۰، ص ۷۷).
کلی: سلامتی روان را تعادل بین سطوح آگاهی، نیمه آگاهی و ناخودآگاه شخصیت تعریف نمود. او چنین تعادلی را ناشی از انعطافپذیری «خود» میدانست . بهاینترتیب حالت انعطافپذیری در فرد ملاکی برای طبیعی بودن یا سلامتی روان خواهد بود (باقری یزدی و همکاران، ۱۳۷۴، ص ۱۶).
میلر و بروت: سلامتی روان را اینگونه تعریف میکند که شخص طبیعی فردی است که با خود و محیطش و دنیایی که در اطراف اوست و مردمی که با او هستند و همچنین استعدادهای خویش تطابق کرده است و چنانچه لازم باشد برای تغییر وضعی که برایش ناخوشایند است فعالیت مینماید (به نقل از بارون و برن، ۱۹۹۱، ص ۱۲۵).
اتکینسون و همکاران: بیشتر روانشناسان ویژگیهای زیر را نشانه سلامتی روان و عاطفی در فرد قلمداد میکنند و معتقدند این ویژگیها هرچند فرد سالم و غیرسالم را کاملاً از یکدیگر تفکیک نمیکنند، اما فرد سالم در مقایسه با بیمار، میزان بیشتری از این خصوصیات را دارا است :
- ادراک صحیح
- خودشناسی
- توانایی در کنترل اختیاری رفتار
- عزتنفس و پذیرش
- توانایی در برقراری روابط محبتآمیز
- خلاقیت (اتکینسون و همکاران، ۱۳۶۹).
سوالات خود را در بخش کامنت مجله بهداشت روان مطرح کنید تا متخصص روانشناس به شما پاسخ دهد.