سبکهای دلبستگی : جوّ هیجانی که بر روابط کودک با مراقبش حاکم است را سبک دلبستگی میگویند. کلیهی حالات هیجانی مراقب کودک که معمولاً مادر او است، بر این جو عاطفی و هیجانی تأثیر میگذارد. این سبک دلبستگی سبک ارتباطی فرد را در زندگی شکل میدهد.
سبک دلبستگی در کودک چیست؟
در هفتههای اول زندگی، نوزاد تقریباً بهطور کامل به مادر خود وابسته است؛ یعنی بدون وجود او قادر به ادامهی زندگی نیست.
بنابراین هم از نظر جسمانی و هم عاطفی وابستهی اوست. ایجاد احساس دلبستگی در فرزندان از ۶ ماهگی شروع میشود و بهطور طبیعی وابستگی با رشد کودک کاهش پیدا میکند.
کودک یکسری رفتارهای دلبستگی از خود نشان میدهد. این رفتارها عبارتاند از:
- گریه کردن
- لبخند زدن
- آواگری
- جهتیابی چشمی
- گریه کردن به هنگام ترک مادر
- دنبال کردن
- تقلید کردن
- پنهان کردن صورت در آغوش
- چسبیدن
- بلند کردن بازوها به هنگام سلام و
- به هم زدن دستها هنگام حرکت به سمت مادر
نکتهی مهم اینجاست که اگر مادر و یا مراقب اصلی به این رفتارها پاسخ مناسب بدهد، کمکم احساس دلبستگی را در کودک ایجاد میکند. اما اگر در پاسخگویی به این رفتارها ضعیف باشد، در کودک احساس ناامنی به وجود میآید.
واقعیت اینجاست که کودکان با ورود به این دنیا دچار شوک میشوند. برای همین است که لحظهی تولد گریه میکنند.
رفتارهای آرام و پاسخگویی درست به نیازهای عاطفی و جسمانی او باعث میشود اولین تجربیات او در این دنیا خوشایند و آرامشبخش باشد.
در این صورت او احساس میکند این دنیای جدید مکانی قابلاعتماد است.
اما درصورتیکه مراقبین کودک نتوانند این احساس امنیت را در او ایجاد کنند، کودک به این نتیجه میرسد که این دنیا و انسانهایش غیرقابل اعتمادند و مهمتر از همه اینکه این الگوهای ذهنی تا آخر زندگی فرد میتواند ادامه پیدا کند.
این نظریهی بسیار عمیق و قابلاحترام برای اولین بار توسط جان بولبی در جهان علم روانشناسی مطرح گردید.
جان بولبی بیان کرد که اگر این پیوند عاطفی میان فرزند و مادرش به شکل ناایمن برقرار گردد، فرد دچار مشکلات روانی و جسمانی زیادی میشود.
شکلگیری عزتنفس پایین، وابستگی شدید به دیگران یا استقلال و اتکابهنفس کاذب و پوچ، عدم مدیریت بحرانهای زندگی و افسردگی از عمدهترین مشکلاتی هستند که انسانها به خاطر داشتن سبک دلبستگی ناایمن با آن روبرو میشوند.
وسواسهای غذایی، کم خوری و یا پرخوری نیز از مشکلات عمدهی جسمانی سبک دلبستگی ناایمن است.
مشکلات اجتماعی زیادی نیز مانند:
- عدم خویشتنداری در اجتماع
- حفظ روابط دوستانه
- سرکشی در برابر قدرت و حکومت
- فقدان اعتماد به دیگران
- عدم همدلی با انسانها و
- داشتن دیدگاه منفی نسبت به انسانها
از مهمترین مشکلات احساس ناامنی درونی انسانها است.
همچنین مشکلات یادگیری مانند: مشکلات گفتاری و زبانی و اشکال در یادگیری نیز میتواند ریشهی عمیقی در این نوع سبک ارتباطی داشته باشد.
بیماری کمبود توجه و تمرکز و بیش فعالی و انواع مختلف اختلال اضطراب نیز از بیماریهای رایجی است که علت عمدهی آن سبک دلبستگی ناایمن است.
به طور خلاصه میتوان گفت ساختار اصلی ذهن انسان در روند ارتباط او با مادرش شکل میگیرد و جو هیجانی حاکم بر این ارتباط، سبک ارتباطی او در طول عمرش را شکل میدهد.
طبق نظریهی دلبستگی، شکلگیری آن تا ۱۸ ماهگی صورت میگیرد اما تا ۴ سالگی نیز میتواند دچار تغییر شود
البته امروزه روانشناسان و مشاوران با بهکارگیری تکنیکهای شناختی و رفتاری نوین، قادر به تغییر و درمان اختلالات مربوط به سبکهای دلبستگی انسان هستند.
انواع سبکهای دلبستگی در روانشناسی
در ادامه بیشتر با انواع سبکهای دلبستگی در علم روانشناسی آشنا میشوید.
الف) دلبستگی ایمن
زمانی که مادر به نیازهای کودک خود به درستی پاسخ بدهد، سبک دلبستگی فرد ایمن میشود.
این افراد که دارای عزتنفس بالایی هستند، دنیا را یک جایگاه امن میدانند. آنها نسبت به انسانها درست اندیش هستند و در ارتباطات خود، واقعیت را بنای تفکر قرار میدهند.
آنها به این مسئله اعتقاد دارند که همهی انسانها ذاتاً خوب هستند اما گاهی بیاعتماد میشوند. آنها فقط و فقط بر اساس شواهد واقعی به انسانها بیاعتماد میشوند.
اینگونه افراد با انسانها بهراحتی وارد ارتباط میشوند و با ساختار و چهارچوب منظمی به آنها نزدیک میشوند.
آنها نسبت به خود و شخص موردعلاقهشان و همچنین نسبت به روابط بین فردیشان مثبت و واقعی فکر میکنند.
آنها اغلب از روابط خود احساس رضایت و خشنودی میکنند. افرادی که سبکهای دلبستگی ایمن دارند روابط بلندمدتتری دارند و نسبت به دیگران متعهدتر هستند.
این دسته از افراد دارای هوش هیجانی بالایی هستند و بهدرستی میتوانند هیجانهای خود را شناسایی و مدیریت کنند.
آنها به تصمیمگیریهای مؤثر در زندگی دست زده و توان مقابله با تنیدگیها را بهطور اثربخش دارند.
جالب است بدانیم که بهرهی هوش سنتی یا IQ میتواند فقط ۲۰ درصد از موفقیت فرد را مشخص کند و ۸۰ درصد مابقی از هوش هیجانی یا EQ نشأت میگیرد که با دلبستگی ایمن رابطهی مستقیم دارد.
ب) دلبستگی ناایمن
این سبک دلبستگی به خاطر عدم توانایی مادر در برآورده کردن نیازهای اولیهی فرزندش شکل میگیرد.
در این سبک دلبستگی فرد توانایی اعتماد به دنیا و انسانها را ندارد و احساس ناامنی در سرتاسر افکارش نقش میبندد. این احساس ناامنی و ترس به اشکال گوناگون در رفتار فرد ظاهر میشود:
دلبستگی نا ایمن اجتنابی
زمانی که مادر از نظر عاطفی در دسترس نبوده و یا در ابراز علاقه و محبت ناتوان و غافل است، فرد به سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی دچار میشود.
اگرچه اینگونه افراد در ظاهر افرادی خودکفا و مستقل هستند و از برقراری ارتباط گرم و صمیمانه با دیگران اجتناب میکنند، ولی بهتر است بدانیم که این رفتار پوششی بر روی درون ناامن و عزتنفس پایین آنها است.
آنها در جمع معمولاً قلدرمآب و کنترلگر هستند و با زورگویی به دنبال کسب عزتنفس گمشدهشان میگردند. شکاک بودن جزو لاینفک شخصیت آنهاست.
آنها بر این اعتقادند که همگان غیر قابل اعتمادند مگر اینکه خلافش ثابت شود. در هنگام جدا شدن از یک رابطهی عاطفی آنها بهظاهر به هم نمیریزند اما در باطن آشفته میشوند.
علاوه بر پیوند عاطفی ناامن کودکی، افسردگی، وقایع ناگوار و شکست ارتباطی نیز میتواند عامل به وجود آمدن این سبک دلبستگی باشد.
یعنی ممکن است افرادی باشند که در کودکی دلبستگی ایمن داشتهاند اما به خاطر یک شوک عظیم دچار این سبک ارتباطی شده باشند.
البته معمولاً باز هم این احساس ناامنی ریشههایی در کودکی آنها دارد.
این دسته از افراد اغلب افراد مشکوک و مسئله دار را انتخاب میکنند تا تأییدی بر الگوی بیاعتمادی خود بهدست آورند. بنابراین معمولاً در روابط خود بهطور ناخودآگاه شکست را انتخاب میکنند.
دلبستگی ناایمن دوسوگرا
زمانی که مادر در برقراری پیوند عاطفی با فرزندش رفتاری غیر ثابت دارد، فرزند او دچار دلبستگی ناایمن دوسوگرا میشود. او همان الگوی دوسوگرایی با مادرش را با دیگر افراد اجرا میکند.
این دسته از افراد از عدم حضور فرد مقابلشان ابراز نارضایتی شدید میکنند اما وقتی به او میرسند باز هم ابراز نارضایتی میکنند. در واقع آنها هیچگاه نمیتوانند از بودن با معشوق خود لذت ببرند.
این افراد در روابط خود به دیگران اعتماد ندارند اما به امید برآورده شدن نیازهایشان، فردی بسیار وابسته و آویزان میشوند. نیاز شدید آنها دوست داشته شدن توسط فرد مقابل است و آنها به امید کسب این آرزو هر کاری میکنند.
حسادت شدید (ترس از دست دادن جفت) و کنترلکنندگی، شکاک بودن، خردهگیری کردن، انتقادگری و جروبحث زیاد بر سر مسائل بیهوده در روابط از نشانههای اینگونه افراد است.
رفتار وابستگی در اینگونه افراد بیش از دیگر سبکهای دلبستگی دیده میشود. طرفداران نظریه یادگیری، وابستگی را شکلی از درماندگی میدانند.
به عقیدهی آنها کودک وابسته نه تنها درصدد جستجوی تماس با مادرش است، بلکه دائماً درصدد کسب تأیید و پذیرش از جانب اوست.
این سبک فکری در بزرگسالی نسبت به افراد دیگر تکرار میشود و فرد دائما درصدد کسب تأیید و پذیرش از سوی دیگران میماند.
دلبستگی ناایمن آشفته
زمانی که نیازهای کودک نادیده گرفته شود و در پاسخهای مادر به رفتارهای دلبستگی ترس و جود دارد، افراد سبکهای دلبستگی ناایمن آشفته میشود.
اینگونه از افراد دارای مجموعهای از ویژگیهای افراد اجتنابی و دوسوگرا هستند. این الگوی دلبستگی آشفته اغلب در کودکانی که در معرض مشکلات بالینی قرار دارند یا کودکانی که تجربه ضربه درونی مثل از دست دادن والدین، جدایی از والدین یا مورد سوءاستفاده قرار گرفته شدن را دارند مشاهده میشود.
نکتهی بسیار جالب دربارهی انسانهای ناایمن اینجاست که اگرچه میزان رضایت زناشویی در ناایمنها کمتر است، اما میزان طلاق در ۴ سال اول ازدواج در میان ناایمنها کمتر است!!!
علت اصلی این مسئله آن است که آنها خود را مستحق زندگی آرام نمیدانند و تا حد مرگ مشکلات و سختیها را تحمل میکنند و حتی جان خودشان را نیز به خطر میاندازند.
فلسفهی توجیهی اینگونه از افراد آن است که ما در راه عشق خود ثابتقدم میمانیم و تا سر حد مرگ پای آن میمانیم.
تمام رفتارهای عاشقانهی آنها از سر نیاز وحشتناک سیریناپذیر آنها در جلب محبت معشوق میباشد.
نکتهی قابلتوجه دیگر آن است که احتمال بیوفایی در این دسته از افراد بیشتر از دیگران است. شاید در عرف مردم این دیدگاه رایج باشد که انسانهای وابسته یا ناایمن، عاشق هستند و بسیار وفادارند.
اما اینگونه از افراد به علت ترس شدید از خیانت، ممکن است در انجام آن پیشدستی کنند. منطق غلط فکری بعضی از آنها این است که اگر خیانت نکنی، خیانت میبینی.
منبع
سبکهای دلبستگی