آسیب شناسیروان پویشی و روانکاویمکاتب روانشناسیمکانیزمهای دفاعی و خطاهای شناختی
ساز و کارهای دفاعی روان
دفاعهای روانی در برابر تجربههای ناخوشایند
ساز و کارهای دفاعی : (مکانیزم یا مکانیسم دفاعی) ، دفاعِ روانی یک فرد برای گریز از تجربه احساسات و تعارضهای ناهشیار درونی به شمار میروند و در واقع یکی از کارکردهای «من» میباشند.
ویژگی ساز و کارهای دفاعی
ساز و کارهای دفاعی چند ویژگی دارند:
- ناهشیارند.
- ماهیت خودفریبی دارند.
- به طور موقت باعث کاهش اضطراب میشوند.
- از سوی ایگو صادر میشوند.
افراد به ندرت با یک دفاع از خود در مقابل تنش و اضطراب دفاع میکنند، بلکه آنها را به صورت ترکیبی به کار میگیرند.
طبقهبندی ساز و کارهای دفاعی
وایلانت (George Eman Vaillant) یکی از معروفترین پژوهشگران در رابطه با دفاعها و طبقهبندی آنهاست. وی دفاعها را به مقولههای زیر تقسیم کرده است.
- خودشیفته،
- نابالغ،
- نوروتیک و عصبی،
- بالغ،
ساز و کارهای دفاعی خودشیفته و نابالغ به عنوان ساز و کارهای دفاعی واپس رونده محسوب میشوند، و ساز و کارهای دفاعی نوروتیک یا عصبی نیز به مؤلفههای وسواسی و سرکوبگر تقسیم میشوند.
الف) ساز و کارهای دفاعی خودشیفته Narcissistic Defense
این دفاعها جزء دفاعهای واپس رونده هستند که در اختلالات شخصیتی شایع میباشند و انواع آنها عبارتاند از:
۱. دونیم سازی یا دوپاره سازی (Splitting)
دوپاره سازی (بهبیاندیگر تفکر سیاهوسفید یا تفکر همهیاهیچ).
در این سازوکار دفاعی فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمدهِ خیلی خوب و خیلی بد تقسیمبندی میکند؛ و همهچیز را سیاهوسفید میبیند.
از قانون همهیاهیچ استفاده میکند. اما این دو گروه مدام جای خود را به یکدیگر میدهند.
یعنی فردی که صبح خیلی بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خیلی خوب قرار میگیرد. علت آن عدم توانایی فرد در کنار آمدن با احساسات دوسوگرا میباشد.
دو پاره سازی طبق نظر کرنبرگ، هم فعالیت دفاعی به شمار میرود و هم کارکردی بهنجار دارد که طی رشد رخ میدهد.
از طریق این کارکرد، ایگو تمایزات درون خود و درون موضوع و یا تمایزات میان خود و موضوعهای خود را درک میکند. دوپاره سازی به منزله مکانیزم دفاعی، نوعی خیالپردازی ناهشیار است که به واسطه آن، ایگو جنبههای نامطلوب خود را جدا میسازد و یا موضوعهای تهدیدکننده را به اجزایی قابلمهار تجزیه میکند.
کسی که این دفاع را به کار میگیرد افراد را به دو دسته «کاملاً بد» و «کاملاً خوب» تقسیم میکند.
این حالت ممکن است در مورد یک شخص و یا خود فرد هم صدق کند.
فرد نه تنها دیگران، بلکه خود را گاهی اوقات «خیلی خوب» و گاهی اوقات «خیلی بد» و وحشتناک میانگارد.
این دفاع در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی شایع است. برای مثال: زنی را در نظر بگیرید که به دنبال مشاجره و درگیری با همسر از او یک دیو میسازد و با استفاده از کلمات منفی او را توصیف میکند، درحالیکه وقتی روابط خوبی دارند از او یک بت میسازد و او را تا حد یک فرشته بالا میبرد.
۲. فرافکنی (Projection)
فرد به کمک این دفاع ویژگیهای فکری، احساسی و اضطراب خود را به دیگران نسبت میدهد.
مصداق آن ضربالمثلی است که «کافر همه را به کیش خود پندارد» دفاع فرافکنی در افراد پارانوئید زیاد دیده میشود.
پارانوئیدها از آن جایی که خود نسبت به دیگران بدبین هستند و به آنها خصومت میورزند بر این باورند که این دیگران هستند که نسبت به آنها بدبین و خصومت جو هستند.
۳. انکار (Denial)
اجتناب از پی بردن به یک واقعیت دردناک و یا پذیرش آن. فردی که انکار را به کار میگیرد از پذیرش یک واقعیت خارجی سرباز میزند.
زنی را مجسم کنید که پزشک به او میگوید نتیجه آزمایش نشاندهنده این است که تو به بیماری سرطان مبتلا شدی و باید جراحی کنی، زن از پذیرش آن سرباز میزند و با خود میگوید، مطمئن هستم که پزشک تشخیص اشتباهی در مورد من داده است.
این دفاع ممکن است در کسانی که به تازگی یکی از عزیزان خود را از دست دادهاند نیز دیده شود.
افکار روانپریشانه در مواقعی به کار میرود که واقعاً اختلالی در واقعیت سنجی وجود دارد.
۴. تحریف (Distortion)
فرد واقعیتهای خارجی را دگرگون میکند تا با نیازهای درونی او جور در آید.
تحریف واقعیت در افراد بهنجار دیده میشود. مانند: بین دو نفری مشاجرهای درمیگیرد و یکی از آنها ممکن است موضوع را تحریف کند و طبق نظر شخصی و مطابق با نیازهای درونی خود بیان نماید. استفاده بیشازاندازه تحریف، آن هم در حد شدید در بیماران هذیانی و سایکوتیک یا روانپریش دیده میشود. برای مثال: فردی خودبزرگبین را در نظر بگیرید که سعی میکند نقاط مثبت و توانمندیهای خود را بزرگنمایی کند و از کنار ضعفها و شکستهای خود بگذرد و بر این باور باشد که فردی خاص و فوقالعاده است.
۵. آرمان سازی بدوی (Primitive Idealization)
با این دفاع، افراد خود و دیگران را آرمانیسازی میکنند و از آنها یا خود بت میسازند. به عبارتی بزرگنمایی و غلو در ویژگیهای مثبت خود یا دیگران وجه مشخصه افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است.
۶. همانندسازی فرافکن (Projective Identification)
همانندسازی فرافکن یک نوع ساز و کارهای دفاعی است که ملانی کلاین، روانشناس اتریشی مطرح کرده است. یک روش برای کاستن از اضطراب، همانندسازی فرافکن است.
این یک ساز و کارهای دفاعی است که با آن، نوزادان اجزای غیرقابل تقسیم خودشان را به دو قسمت تقسیم (split) میکنند، آنها را روی یک شیء (object) یا یک شخص دیگر فرافکنی میکنند، و سرانجام، آنها را روی خودشان درونفکنی میکنند اما به شکلی تغییر یافته یا تحریف شده.
وقتیکه نوزادان شیء مورد نظر را دوباره وارد خودشان میکنند، احساس میکنند که همانند (شبیه) آن شیء شدهاند، یعنی، با آن همانندسازی میکنند. برای مثال، نوزادان معمولاً بخشهایی از امیال ویرانگر خود را به دو گروه خوب و بد تقسیم میکنند و آنها را روی سینهٔ بد و عصبانی کننده (سینهای که وقتی آنها گرسنه هستند، آن اطراف نیست) فرافکنی میکنند. بعد، آنها با این سینه، از طریق درونفکنی، همانندسازی میکنند، و این فرایند، به آنها اجازه میدهد کنترل سینهٔ ترسناک و درعینحال خوب را به عهده بگیرند.
همانندسازی فرافکن، همان ساز و کارهای دفاعی فرافکنی است، با این تفاوت که فرد افکار، احساسات، یا رفتارهای خود را روی یک شیء یا یک انسان دیگر طوری فرافکنی میکند که شیء یا انسان مقابل، در خود آن فرد، دقیقاً همان افکار، احساسات، یا رفتارهایی که فرد فرافکنی کرده است، در خودش به وجود میآیند.
همانندسازی فرافکن، روی روابط میان فردی در بزرگسالی تأثیر زیادی میگذارد. برخلاف فرافکنیهای ساده (که میتوانند صرفاً در دنیا خیال روی دهند)، همانندسازی فرافکن فقط در دنیای واقعی (دنیای روابط میان فردی) وجود دارد. برای مثال، شوهری که تمایل شدیدی دارد که دیگران را کنترل کند اما خودش از این موضوع ناراحت است، این احساس را روی همسرش فرافکنی میکند، و او را زنی سلطهجو و کنترل طلب میبیند. این مرد، بدون آنکه خودش بداند، سعی میکند کاری کند که زنش سلطهجو شود و کنترل بسیاری امور را در دست بگیرد. شوهر، در تلاش برای وادار کردن همسرش به نشان دادن رفتارهایی که او دوست دارد از وی ببیند، رفتارهایی به شدت مطیعانه از خودش نشان میدهد.
فرد با این دفاع جنبههای ناخواسته خود را به دیگران نسبت میدهد و سپس با آن فرد همسانسازی مینماید. به عبارتی با برانگیختن دیگران، افکار و احساسات نفیشده خود را با دیگران به وجود میآورد سپس در واکنش به رفتار فرد مقابل همان افکار و احساسات نفی را نشان میدهد. این دفاع در اختلال شخصیت مرزی زیاد دیده میشود.
۷. همه توانی (Omnipotence)
فرد در برخورد با تعارض هیجانی یا فشارهای روانی درونی یا بیرونی به گونهای عمل میکند که گویی از نیروها و توانمندیهای خاصی برخوردار است و برتر از دیگران است.
ب) ساز و کارهای دفاعی نابالغ (Immature Defenses)
۱. برونریزی یا کنشنمایی (Acting Out)
تخلیه تکانه در عمل به منظور فرار از آگاه شدن از عواطفی که با آن تکانه همبسته هستند. مانند: زنی که به دلایلی از همسرش آزرده و خشمگین است، اما خشم و آزردگی را با شکستن اشیاء نشان میدهد. درمانجویی که از درمانگرش خشمگین است و به همین دلیل چند جلسه درمان را لغو میکند.
۲. وقفه (Blocking)
بازداری اندیشهها، احساسات و تکانهها به صورت موقت.
۳. خودبیمارانگاری (Hypochondriasis)
شکایات جسمانی مکرر بدون علت پزشکی که به شکل درد، ضعف اعصاب و ناراحتی جسمانی خود را نشان میدهند. در واقع خشم ناشی از تکانههای غیرقابلپذیرش پرخاشگری به شکایت جسمانی و سرزنش خود تغییر شکل مییابد، در خود بیمار پنداری از مسئولیت اجتناب میشود، احساس گناه مهار میشود و تکانههای غریزی از خود رانده میشوند.
۴. درونفکنی (Introjection)
درون سازی ویژگیهای یک فرد مانند کسی که با والدین پرخاشگر خود همانندسازی میکند و دقیقاً پا در جا پای آنها میگذارد.
۵. رفتار پرخاشگرانه-منفعلانه (Passive-Aggressive)
ابراز غیرمستقیم پرخاشگری به دیگران و یا به خود با رفتارهای منفعل. برای مثال: کسی را در نظر بگیرید که از همکارش آزرده و خشمگین است ولی چیزی به روی خود نمیآورد و به طور مستقیم پرخاشگری خود را به او نشان نمیدهد اما در برآورده کردن درخواستهای او تعلل میورزد.
از دیگر تجلیهای این دفاع عبارتاند از: شکست خوردن، طفره رفتن، بیمار شدن و رفتار کردن به شیوهای که بیشتر به خود صدمه میزند.
۶. خیالبافی (Fantasy)
استفاده از تخیل برای ارضای امیال ناکام شده و حل مشکلات. دختری را در نظر بگیرید که در آرزوی ممتاز شدن است، اما به جای تلاش و مطالعه تنها به تخیل اکتفا میکند و در تخیل خود را یکی از ممتازترین دانش آموزان فرض میکند و لذت میبرد.
۷. جسمانی سازی (Somatization)
تبدیل پدیدههای روانشناختی به نشانههای جسمانی. مانند: دردهای جسمانی و بیماریها. زنی را در نظر بگیرید که در مشاجره با همسرش و به دنبال احساس خشم نسبت به او، دچار سردرد میشود.
۸. واپس روی یا بازگشت (Regression)
بازگشت یکی از ساز و کارهای دفاعیی میباشد که در آن شخص به زمان گذشته برمیگردد و به مرحلهای از زندگی میرود که در آن اضطراب کمتری داشته و مسئولیتهایش کمتر و سبکتر بودهاند.
کودکی که در آستانهٔ رفتن به دبستان، شبادراری را آغاز میکند، احتمالاً علائم بازگشت را نشان میدهد. برخی اشخاص هنگامیکه دربارهٔ لیاقت و شایستگی خود نگران میشوند مانند بچهها شروع میکنند به تعریف و تمجید از خودشان، به جای آنکه با تلاشهای نامحسوس تحسین دیگران را برانگیزند. مانند مدیری که از کار اخراج شده است و نمیتواند کار پیدا کند و ممکن است شروع کند به حرفهای خندهدار زدن دربارهٔ استعدادها و موفقیتهای منحصربهفردی که دارد. اینگونه خود تعریفیها، اگر همراه با گزافهگوییهایی باشند که همه متوجه آن شوند، بازگشتی محسوب خواهند شد
تلاش برای بازگشت به افکار، احساسات و واکنشهای هیجانی مربوط به سطح پایینتر رشدی. مثال: فردی ممکن است به دنبال احساس ناکامی دادوفریاد راه بیندازد و یا کودکی به دنبال تولد برادر یا خواهرش دچار شبادراری شود.
ج) ساز و کارهای دفاعی رواننژندانه Neurosis
۱. جابهجایی (Displacement)
در جابهجایی، فرد هیجانی را از یک موضوع به موضوع دیگر منتقل میکند. مثال: فردی ممکن است به رئیس خود احساس خشم کند اما آن را روی همسر و فرزندان خالی کند.
۲. سرکوب و واپسزنی (Repression)
عبارت است از راندن یک فکر یا احساس از حیطه هشیاری.
سرکوب دو نوع است: اولیه و ثانویه.
در سرکوب اولیه، افکار و احساسات قبل از حضور در آگاهی فرد سرکوب میشوند.
در سرکوب ثانویه، فکر و احساسی که قبلاً در سطح هشیارانه تجربه شده است، سرکوب میشوند.
افکار و احساسات سرکوبشده فراموش نمیشوند بلکه در سطح ناهشیار وجود دارند. دو فرایند سرکوب را تسهیل میکنند: بازداری ذهنی و رویگردانی از توجه.
۳. مجزا سازی و جداسازی (Isolation)
جداسازی یکی از سازوکارهای دفاعی در اختلالات شخصیت میباشد.
جداسازی، مشخصه افراد منظم و مهارشده است که اغلب انگ شخصیت وسواسی-جبری به آنها زده میشود؛ اینها بر خلاف افراد مبتلا به شخصیت نمایشی، واقعیت را با تمام جزئیاتش به یاد میآورند، بیآنکه هیچ حالت عاطفیای در آنها پیدا شود. اینگونه بیماران در وضعیتهای بحرانی، خویشتنداری، رفتار اجتماعیِ بیش از حد رسمی، و سماجت و یک دندگیشان تشدید میشود. سلطهجویی بیمار ممکن است بالینگر را به ستوه آورد یا کلافه سازد.
اینگونه بیماران از توضیحات دقیق، منسجم، و منطقی، اغلب خوششان میآید و کارایی، پاکیزگی، و وقتشناسی را ارج مینهند. بالینگر به محض فراهم شدن امکان مراقبت بیمار از خودش باید اجازه آن را بدهد و از اینکه خود را به دام نزاع قدرت با آنها بیندازد، باید حذر کند.
جدا ساختن فکر از عواطف مربوط به آن. مانند: دانشجویی که در امتحان شکست خورده اما احساس ناراحتی، غم و نگرانی مربوط به این شکست را از فکر مربوط به آن جدا میکند و بدون تجربه این احساسات تنها به این موضوع میاندیشد. این دفاع در افراد وسواسی زیاد دیده میشود.
در مجزا سازی، فقط مؤلفههای عاطفی (که منابع استرس هستند) سرکوب میشوند.
۴. تجزیه یا گسستگی (Dissociation)
برجستهترین و معروفترین انواع اختلالهای روانشناختی، اختلال گسستگی هستند.
انواع مختلفی از اختلالهای گسستی وجود دارند، ولی همهٔ آنها چند پارگی جنبههای مهم تجربه را از حافظه یا هشیاری در بر میگیرند. افراد با ناتوانی در یادآوری یا شناسایی تجربههای پیشین (یادزدودگی گسستی)، با ترک از منزل و سرگردانی (فرار گسستی) یا با رشد یک شخصیت کاملاً جداگانه (اختلال شخصیت چندگانه)، هستهٔ خود را تجزیه میکنند.
مشکل اصلی زیر بنایی تمام اختلالهای گسستی نیاز به فرار است. از طریق رشد یادزدودگی، فرار کردن یا ایجاد شخصیتهای جداگانه، فرد میتواند با عوامل استرسزا سازگاری کند. برای مثال، کودکانی که قربانیان زنای محارم هستند، ممکن است دربارهٔ دورههای جنسی واقعی یادزدودگی پیدا کنند. در مورد زنای با محارم همراه با خشونت یا تمایلات دیگر آزارانه، قربانی ممکن است خاطرههای درازمدت خود را فراموش کند.
پژوهشگران همچنین یافتهاند که حدود ۸۵ تا ۹۷ درصد افراد مبتلا به اختلال هویت گسستی در دوران کودکی با بدرفتاری مواجه شدهاند.
تغییر موقعیت اما شدید در شخصیت و یا حس هویت شخصی به منظور گریز و رهایی از یک حالت دردناک هیجانی. این دفاع در بیماران مبتلا به اختلال تبدیلی، واکنش هیستیری و بیماران مبتلا به اختلال هویت چندگانه زیاد دیده میشود.
۵. واکنش وارونه (Reaction Formation)
دگرگون ساختن یک احساس یا تکانه به متضاد خود. مثال: کسی که تکانه حیوان آزاری دارد، به عضو فعال انجمن حمایت از حیوانات درمیآید و در این راستا فعالیت میکند. این دفاع از مشخصههای عصبی وسواسی است.
واکنش وارونه در واقع مورد خاصی از جانشینسازی احساس گستردهتر است که دستیابی به آن راحت است، زیرا احساسها اغلب بسیار زودگذرند و نامیدن آنها دشوار است. واکنش وارونه در فوبی متقابل نیز دیده میشود، بهطوریکه افراد دقیقاً آن فعالیتهای را دنبال میکنند که عمیقاً از آنها میترسند.
۶. دلیلتراشی (rationalization)
دلیل آوردن و توجیه بیدلیل برای رویدادهای خاص. مثال: دانشآموزی را در نظر بگیرید که در کنکور شکست خورده است و در توجیه آن میگوید. اصلاً دانشگاه چه فایدهای دارد؟ آنهایی که دانشگاه رفتند چه کار کردند؟ من اصلاً خودم مایل رفتن به دانشگاه نبودم.
۷. کمرنگ کردن (Minimization)
ناچیز جلوه دادن فکر، احساس، مشکل و رویدادهای محیطی. برای مثال کسی را در نظر بگیرید که از دیگران در مورد برخی ویژگیهای منفی خود بازخورد میگیرد اما به جای برطرف کردن آن میگوید، چیز مهمی نیست و آنقدرها که اینها آن را مهم جلوه میدهند اهمیتی ندارد. یا بیماران افسردهای را در نظر بگیرید که علیرغم مشکلات جانبی ناشی از افسردگی، این مشکلات را کمرنگ جلوه میدهد.
۸. عقلانی سازی (Intellectualization)
بیروح جلوه دادن و یا منطقی برخورد کردن با یک تجربه هیجانی.
این نوع دفاع در افراد تیم پزشکی زیاد دیده میشود. بهطوریکه گزارشی با جزئیات کامل از بیماری که در حضور آنها در حال فوت است، ارائه میدهند. بدون اینکه واکنش هیجانی از خود نشان دهند، در رواندرمانی این دفاع به صورت تأکید بیشازاندازه بر جزئیات نامربوط (نشخوار ذهنی) برای فرار از تجربه احساس مربوط به رویداد مربوط دیده میشود.
د) ساز و کارهای دفاعی بالغ (Mature Defenses)
ساز و کارهای دفاعی بالغ جزء ساز و کارهای دفاعی سالم و بالغ هستند که در افراد بهنجار زیاد دیده میشوند.
۱. ایثار و نوعدوستی (Altruism)
کمک به دیگران و در خدمت دیگران بودن و به صورت داوطلبانه و آگاهانه به منظور رفع نیازهای آنان.
۲. پیشبینی (Anticipation)
پیشبینی واقعبینانه و برنامهریزی برای پیشگیری از مشکلات احتمالی در آینده.
۳. ریاضت ورزی (Asceticism)
حذف تجارب لذتبخش از زندگی با هدف رشد معنوی.
این دفاع بالغانه در عرفا و افرادی که به مبارزه با نفس میپردازند و در پی سیر سلوک هستند، زیاد دیده میشود. روزه گرفتن یکی از مصداقهای این دفاع است.
۴. طنز (Humor)
فردی که در شرایط استرس آمیز به جای ناراحتی به موضوع و شرایط میخندد، از طنز برای قابلتحملتر ساختن شرایط بهره میگیرد.
۵. فرونشانی یا بازداری (Suppression)
فروخوردن آگاهانه و عمدی برخی احساسات از جمله خشم به دلیل شرایط محیطی خاص.
در برخی متون از کلمه سرکوب به جای فرونشانی استفاده شده است. البته واژه سرکوب همراه با واژه واپس رانی هر دو در ترجمه repression هم بکار رفتهاند.
۶. والایش (Sublimation)
تغییر یک تکانه غیرقابلقبول به فعالیتی قابلقبول از نظر اجتماعی، مانند کسی که تکانههای پرخاشگرانه خود را با جریح شدن از کانال جامعه پسند ارضاء میکند.
به اعتقاد فروید عشق شکل بسیار قدرتمند والایش است، زیرا درعینحال به افراد امکان میدهد تا در یک زمینه جامعه پسند به ارضاء جنسی دست یابند.
سطوح ساز و کارهای دفاعی
بر اساس مقیاس، عملکرد دفاعی در ۷ سطح قابل ارزیابی هستند.
۱. سطح انطباقی بالا
این سطح عملکرد دفاعی به انطباق مطلوب در مدارا با عوامل استرسزا میانجامد.
این ساز و کارهای دفاعی معمولاً رضایت را به حداکثر رسانده و امکان آگاهی هشیار از احساسات، عقاید و پیامدهای آنها را فراهم میکنند. همچنین حداکثر تعادل را بین سائقهای متعارض تسهیل میکنند.
نمونه ساز و کارهای دفاعی مشخص این سطح عبارتاند از: نوعدوستی، انتظار، شوخطبعی، والایش و فرونشانی.
۲. سطح مهارتهای ذهنی (مصالحه)
عملکرد دفاعی در این سطح، عقاید، احساسات، خاطرات، آرزوها یا ترسهای بالقوه خطرناک را خارج از حیطه هشیاری نگاه میدارد.
نمونههای این سطح عبارتاند از: جابجایی، تجزیه، توجیه عقلی، جداسازی، واکنش وارونه، واپسزنی و …
۳. سطح دگرگونسازی جزئی تصویر ذهنی
این سطح با تحریفاتی در تصویر ذهنی از خود، بدن یا دیگران مشخص میشود که ممکن است برای تنظیم عزتنفس به کار رود. مثل بیارزش سازی، آرمان سازی و همه توانی.
۴. سطح انکار
مشخصه این سطح بیرون راندن عوامل استرسزا، تکانهها، عقاید، عواطف یا مسئولیتهای ناخوشایند از حیطه هشیاری با، یا بدون انتساب نادرست آنها به عوامل بیرونی است. مثل انکار، فرافکنی، دلیلتراشی.
۵. سطح دگرگونسازی عمده تصویر ذهنی
این سطح با تعریف بارز یا انتساب نادرست تصویر ذهنی خود یا دیگران مشخص میشود. نمونههای آن عبارتاند از: تخیل درخودمانده، همانندسازی فرافکن و دو نیم سازی.
۶. سطح عمل
مشخصه این سطح نوعی عملکرد دفاعی که از طریق عمل یا کنارهگیری با عوامل استرسزا درونی و بیرونی مدارا میکند. نمونههای آن عبارتاند از: کنشنمایی، پرخاشگری انفعالی.
۷. سطح بینظمی دفاعی
مشخصات این سطح، ناتوانی در تنظیم دفاعی برای مهار واکنش خود به عوامل استرسزا است که به اختلال بارز در واقعیت سنجی میانجامد مثل فرافکنی هذیانی، انکار سایکوتیک و تحریف سایکوتیک.