روانشناسی شخصیتسرگذشتمتفکران بزرگ
زندگینامه ریموند کتل
فعالیتهای یکی از پیشگامان رویکرد صفت در روانشناسی
هدف ریموند کتل از بررسی شخصیت این بود که پیشبینی کند فرد چهکاری انجام خواهد داد یا چگونه در پاسخ به موقعیت محرک معینی رفتار خواهد کرد. کتل به تغییر دادن رفتار از ناخوشایند خوشایند یا از نابهنجار به بهنجار که رویکرد برخی از نظریهپردازان دیگر بود، اشارهای نکرد. این نظریهپردازان که بیشتر گرایش بالینی داشتند، نظریهی خود را بر موردپژوهی بیمارانی استوار کردند که چون ناخشنود یا از لحاظ هیجانی آشفته بودند و میخواستند تغییر کنند جویای خدمات روانشناس بودند. در مقابل، آزمودنیهای کتل، افراد بهنجار بودند. هدف او بررسیکردن شخصیت آنها نه درمان کردن آن بود. او معتقد بود که سعی در تغییر دادن شخصیت قبل از آگاه شدن کامل از اینکه چه چیزی باید تغییر کند، غیرممکن یا حداقل نابخردانه است.
بنابراین نظریهی شخصیت کتل از موقعیت بالینی سرچشمه نگرفت. رویکرد او کاملاً علمی است و بر مشاهدات رفتار و انبوه دادهها استوار است. در پژوهش کتل، بهدست آوردن افزون بر ۵۰ ارزیابی از یک آزمودنی، غیرعادی نبود. «نظریهی شخصیت او از لحاظ جامع بودن و پیروی از شواهد بهدستآمده از پژوهش تجربی، رقیب نداشت»(هورن، ۲۰۰۱، ص.۷۲).
شاخص رویکرد کتل، روش کار او با دادهها بود. او دادههای خود را در معرض روش آماری به نام تحلیل عاملی قرار میداد که عبارت است از ارزیابی رابطهی بین هر جفت ارزیابی صورت گرفته از یک گروه آزمودنی برای مشخص کردن عوامل مشترک، برای مثال، نمرات بهدستآمده از دو آزمون روانشناختی مختلف یا دو خردهمقیاس همان آزمون برای معلوم کردن همبستگی آنها تحلیل میشدند. اگر این دو ارزیابی، همبستگی بالایی را نشان میدادند، کتل نتیجه میگرفت که آنها جنبههای مشابه یا مرتبط شخصیت را ارزیابی میکنند. برای مثال اگر خردهمقیاسهای مستعد بودن برای احساس گناه و دروننگری یک آزمون شخصیت، ضریب همبستگی بالایی را به بارآورند، میتوانیم نتیجه بگیریم که هر دو خردهمقیاس، اطلاعاتی را دربارهی عامل یکسان شخصیت در اختیار میگذارند. بنابراین، دو مجموعه داده دربارهی یک نفر، ترکیب میشوند تا بُعد یا عامل واحدی را تشکیل دهند که اطلاعات بهدستآمده از هر دو مجموعه دادهها را توصیف میکند.
کتل این عوامل را صفات نامید و آنها را بهصورت عناصر ذهنی شخصیت تعریف کرد. فقط درصورتیکه صفات شخصیت کسی را بشناسیم میتوانیم پیشبینی کنیم که او در موقعیت خاصی چگونه رفتار خواهد کرد. بنابراین، برای شناختن کامل یک نفر باید بتوانیم کل الگوی صفاتی که آن فرد را توصیف میکنند، بهصورت دقیق شرح دهیم.
زندگینامه ریموند کتل (۱۹۹۸- ۱۹۰۵)
کتل در شهر استافوردشایر کشور انگلستان به دنیا آمد و دوران کودکی خوشنودی داشت. والدین او دربارهی معیارهای عملکرد که از فرزندان خود انتظار داشتند سختگیر بودند، اما در مورد اینکه چگونه وقت خود را بگذرانند آسانگیر بودند. کتل و برادران و دوستانش بیشتر اوقات را خارج از خانه در قایقرانی، شنا، کاوش کردن غارها و جنگهای ساختگی میگذراندند. زمانیکه کتل ۹ ساله بود انگلستان وارد جنگ جهانی اول شد. عمارتی اعیانی نزدیک خانهی آنها به بیمارستان تبدیل شد و او به یاد میآورد که شاهد قطارهایی پر از سربازان زخمی بود که از میدان نبرد فرانسه برمیگشتند. او نوشت که این تجربه، وی را بهصورتیکه برای یک پسربچه غیرعادی است، جدی کرد و از «کوتاه بودن عمر و نیاز تحقق بخشیدن به آرزوها تا حدیکه فرد بتواند»، آگاه ساخت. شاید احساس تعهد شدید او به کار، از همین تجربیات ناشی شده باشد. او همچنین احساس رقابت شدیدی با برادر بزرگترش میکرد و دربارهی مشکلات حفظ کردن آزادی رشد خود درحالیکه با برادری مواجه بود که نمیتوانست بر او «چیره شود» و مطالبی نوشته است (۱۹۷۴، ص ۶۳-۶۲).
کتل در ۱۶ سالگی برای تحصیل در رشتهی فیزیک و شیمی، وارد دانشگاه لندن شد و سه سال بعد با درجهی ممتاز فارغالتحصیل شد. در مدتی که در لندن بود علاقهی او به مشکلات اجتماعی عمیق شد، ولی به این نتیجه رسید که تحصیل در علوم طبیعی، او را برای پرداختن به اینگونه مشکلات، مجهز نمیکند. او به این نتیجه رسید که بهترین راهحل این است که درزمینهی بررسی ذهن انسان تسلط یابد. این تصمیمی جسورانه در سال ۱۹۲۴ بود، زیرا رشتهی روانشناسی در انگلستان فرصتهای حرفهای ناچیزی را فراهم میکرد و فقط شش کرسی استادی در این رشته وجود داشت. روانشناسی رشتهای برای آدمهای غیرعادی محسوب میشد. کتل برخلاف توصیهی دوستان، تحصیلات عالی در دانشگاه لندن را آغاز کرد و با روانشناس- آماردان مشهور چارلز اسپیرمن که روش تحلیل عاملی را بهوجود آورده بود، کار کرد.
کتل در سال ۱۹۲۹ دکترای خود را گرفت و فهمید که دوستانش درست میگفتند: مشاغل معدودی برای روانشناسان وجود داشت. او در دانشگاه اِکستِر تدریس کرد، کتابی را درباره نواحی روستایی انگلستان نوشت و کلینیکی را در شهر لیسِستر برای مدارس دایر کرد و درعینحال، تمایلات پژوهشی خود را دنبال نمود. درحالیکه اسپیرمن از تحلیل عاملی برای ارزیابی تواناییهای ذهنی استفاده کرده بود، کتل تصمیم گرفت این روش را در مورد ساختار شخصیت اجرا کند.
در طول این مدت، کتل به اختلال گوارشی مزمنی مبتلا شد که درنتیجهی کار زیاد، رژیم غذایی نامناسب و سکونت در آپارتمانی سرد ایجادشده بود. همسر کتل به علت اینکه آیندهی مالی او بد بود و کاملاً در کار خودش غرقشده بود، وی را ترک کرد. بااینحال کتل معتقد بود که از این دوران مشقتبار منافعی بهدست آورده است. این تجربه، او را وادار ساخت بهجای موضوعات نظری یا آزمایشی که میتوانست آنها را در شرایط امنتر و راحتتری انجام دهد، روی مشکلات عملی تمرکز کند. «آن سالها مرا مانند سنجابی که از زمستان طولانی خبر دارد، محتاط و بیاعتماد کرد و ریاضتکشی و ناشکیبایی دربارهی حرف نامربوط را تا حد سنگدلی در من پرورش داد»(کتل، ۱۹۷۴، ص ۹۰).
کتل هشت سال بعد از اینکه دکترای خود را گرفته بود بالاخره کار تماموقتی را در رشته موردعلاقهی خود بهدست آورد. روانشناس مشهور آمریکا ادوارد ثرندایک از کتل دعوت کرد یکسال را در آزمایشگاه ثرندایک واقع در دانشگاه کلمبیا، نیویورک بگذراند. سال بعد، کتل مقام استادی را در دانشگاه کلارک واقع در شهر وُرسستر ایالات ماساچوست پذیرفت و در سال ۱۹۴۱ به دانشگاه هاروارد رفت، جاییکه به گفتهی او «نیروی خلاقیت» شکوفا شد (کتل، ۱۹۷۴، ص ۷۱). ازجمله همکاران او، گوردون آلپورت و ویلیام شلدون بودند که شلدون مشغول ساختن نظریهی خود دربارهی شخصیت و تیپ بدن بود. کتل با یک ریاضیدان که در تمایلات پژوهشی او سهیم بود ازدواج کرد و در ۴۰ سالگی در دانشگاه ایلینیوز با مقام استاد پژوهش مشغول به کار شد. او افزون بر ۵۰۰ مقاله و ۴۳ کتاب منتشر کرد، دستاوردی ماندگار که احساس تعهد و پشتکار اورا میرساند.
در طول بیست سال بعد زندگی من مانند یک دینام فعال بود- آرام ولی قدرتمند. عموماً آخرین کسی بودم که نیمهشب از پارکینگ خارج میشدم. یک روز وارد آزمایشگاه شدم و در کمال تعجب هیچکس را در آنجا نیافتم. وقتی تلفن کردم، به من گفتند که «ما مشغول صرف شام روز شکرگزاری هستیم». همهی روزها برای من یکسان بودند (کتل، ۱۹۹۳، ص ۱۰۵).
گتل در ۷۰ سالگی به اعضای هیئتعلمی دانشگاه هاوایی پیوست و هرروز در اقیانوس شنا کرد. گفته میشد که او «در مقام استادیار سخت تلاش میکرد تا بلکه استخدام رسمی شود، ولی مطمئن نبود که درخواست وی پذیرفته شود»(جانسون، ۱۹۸۰، ص ۳۰۰). او در ۹۲ سالگی در هونولولو درگذشت. کتل در سال ۱۹۹۷ از انجمن روانشناسی آمریکا جایزهی مدال طلا را دریافت کرد.
منبع
کتاب: نظریههای شخصیت
نویسنده: دوان.پی.شولتز / سیدنی.الن.شولتز
مترجم: یحیی سیدمحمدی