بهداشت روانرفتارگرایی و شناختیروان پویشی و روانکاویفرزندپروری و رشدمکاتب روانشناسی

روان‌شناسی رشد پیاژه و اریکسون

مراحل رشد (کودکی –نوجوانی-بزرگسالی- پیری

روان‌شناسی رشد چیست؟

روان‌شناسی رشد، شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به مطالعه چگونگی رشد و تغییر افراد در طول زندگی‌شان می‌پردازد. روان‌شناسان رشد نه تنها به مطالعه تغییرات جسمی و فیزیکی در فرایند رشد افراد می‌پردازند بلکه رشد اجتماعی، هیجانی و شناختی افراد در طول زندگی‌شان را نیز در نظر می‌گیرند. قبل از بحث بیشتر در این مورد، بهتر است به تعریف دقیق «رشد» بپردازیم.

رشد چیست؟

این واژه، رشد انسان در طول زندگی، از شکل‌گیری نطفه تا مرگ، را توصیف می‌کند. مطالعه علمی رشد انسان، به دنبال درک و تشریح چگونگی و چرائی تغییراتی است که افراد در طول زندگی‌شان می‌کنند. این مطالعه، تمام جنبه‌های رشد انسان، شامل رشد جسمی، هیجانی، ذهنی، اجتماعی، ادراکی و شخصیتی را در برمی‌گیرد.

مطالعه علمی رشد، نه تنها برای روان‌شناسی بلکه برای جامعه‌شناسی، آموزش و بهداشت نیز اهمیت دارد. منظور از رشد، تنها جنبه‌های جسمی و فیزیولوژیکی آن نیست بلکه جنبه‌های شناختی و اجتماعی مرتبط با آن نیز هست.

مطالعه رشد انسان برای تعدادی از رشته‌ها از جمله زیست‌شناسی، انسان‌شناسی، آموزش، تاریخ و روان‌شناسی اهمیت دارد. البته از همه مهم‌تر، کاربردهای عملی مطالعه رشد انسان است. با درک بهتر این‌که افراد چرا و چگونه رشد و تغییر می‌کنند، می‌توان این دانش را برای کمک به آن‌ها در زمینه به‌کارگیری تمام توانایی‌های بالقوه‌شان در زندگی، به‌کار بست.

مطالعه رشد چگونه صورت می‌گیرد؟

روان‌شناسان رشد، روش‌ها و فنون متفاوتی را برای مطالعه رشد انسان به کار می‌گیرند. پژوهشگران از روش‌های علمی برای جمع‌آوری و تحلیل سامانمند اطلاعاتی که قابل نتیجه‌گیری باشند، بهره می‌گیرند. روش علمی، فرایندی است که از رویه‌ها و اصول مشخصی برای یافتن پاسخ سؤالات استفاده می‌کند.

چهار مرحله اصلی در یک روش علمی وجود دارد:

  1. پاسخگویی به یک سؤال
  2. ایجاد یک فرضیه
  3. آزمودن فرضیه
  4. نتیجه‌گیری

پژوهش‌های روان‌شناسی در زمینه رشد نیز از روش‌های مختلفی از جمله آزمایش، مطالعات طولی (پژوهشی که با پیگیری آزمودنی برای دوره‌های طولانی انجام می‌گیرد)، مطالعات مقطعی (پژوهشی که در آن گروهی را در زمانی خاص تحت بررسی قرار می‌دهد)، مطالعات همبستگی و مطالعات موردی، استفاده می‌کنند.
پس از آن‌که نوع پژوهش تعیین گردید، مرحله بعد تعیین چگونگی جمع‌آوری اطلاعات است.

در روان‌شناسی رشد از روش‌های مختلفی استفاده می‌شود که هر یک نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند. برخی از رویکردهای متداول عبارت‌اند از:

مشاهده. دو نوع متفاوت از مشاهده وجود دارد. نخست، مشاهده موضوع مورد نظر در محیط آزمایشگاهی و دیگر، مشاهده در محیط طبیعی. فایده مشاهده در محیط آزمایشگاهی این است که شرایط توسط آزمایش قابل‌کنترل هستند امّا عیبش این است که شرایط ممکن است غیرطبیعی باشند و فرد از تحت مطالعه بودن آگاه است. مشاهده طبیعی به پژوهشگر امکان می‌دهد تابه مطالعه در شرایط طبیعی و واقعی بپردازد. فایده این روش این است که پژوهشگر می‌تواند رفتارها را آن‌گونه که واقعاً در شرایط طبیعی اتفاق می‌افتند مشاهده کند امّا عیبش این است که پژوهشگر ممکن است نتواند متغیرهای خارجی مؤثر بر رفتار را کنترل کند.

مطالعه موردی. یک مطالعه موردی، تحلیل عمیق یک فرد خاص است. با وجودی که این روش پژوهشی اطلاعات جامعی درباره یک فرد خاص فراهم می‌سازد، امّا تعمیم نتایج به دست آمده بر روی گروه‌های بزرگ‌تر غالباً مشکل است. به این دلیل، از مطالعات موردی غالباً در پژوهش‌های بالینی یا در مواردی که جنبه‌های خاص زندگی فرد موردمطالعه قابل تکثیر یا بازتولید نباشد، استفاده می‌شود.

پرسشنامه. این روش راه ساده و سریعی را برای جمع‌آوری حجم زیادی از اطلاعات در اختیار پژوهشگر قرار می‌دهد. یکی از نقاط ضعف این روش این است که تنوع، خلاقیت و فردیت پاسخ‌ها را کاهش می‌دهد. در مواردی که فرد موردمطالعه قادر به پر کردن پرسشنامه نباشد، مثلاً کودک خردسال، سؤالات از طریق مصاحبه پرسیده می‌شود.

آزمایش. آزمایش مستلزم دست‌کاری و اندازه‌گیری متغیرهاست. این روش پژوهشی، علمی‌ترین روش است اما درصورتی‌که متغیرهای مورد نظر، مفاهیم انتزاعی یا درونی باشند، به‌کارگیری آن دشوار است. مشکل دیگر این است که برخی متغیرهای مورد نظر به دلایل اخلاقی، قابل مطالعه در خلال آزمایش نیستند. به عنوان مثال، می‌توان به پژوهش بر روی اثرات تنبیه شدید کودکان در رشد آن‌ها اشاره کرد.

پرسش‌های اصلی در روان‌شناسی رشد چیست؟

چند بحث و موضوع مهم در طول تاریخچه روان‌شناسی رشد وجود داشته است. بعضی از پرسش‌های اصلی که از سوی روان‌شناسان و پژوهشگران مطرح گردیده، حول محور اهمیت نسبی وراثت در مقابل محیط، فرایندی که رشد از طریق آن صورت می‌گیرد و اهمیت کلی آزمایش‌های اولیه در مقابل رویدادهای بعدی، بوده است.
یک موضوع کلاسیک در پژوهش‌های رشد کودکان، «طبیعت در برابر وراثت» است. آیا وراثت نقش عمده‌تری در رشد کودک دارد یا محیط؟ امروزه، اغلب روان‌شناسان تشخیص داده‌اند که هر دو عنصر، نقشی اساسی دارند امّا بحث همچنان بر سر موضوعات دیگری چون استعداد تحصیلی یا گرایش‌های جنسی ادامه دارد. (۱)

نظریه رشد اریکسون

رشد روانی-اجتماعی چیست؟

نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون یکی از معروف‌ترین نظریه‌های شخصیت در روان‌شناسی است. اریکسون نیز همانند فروید اعتقاد داشت که شخصیت هر فرد، طی مراحلی رشد می‌یابد. نظریه اریکسون برخلاف نظریه مراحل روانی-جنسی فروید، به تشریح تأثیر تجربه اجتماعی در تمام طول عمر می‌پردازد.

یکی از عناصر اصلی در نظریه مراحل روانی-اجتماعی اریکسون، رشد هویت خود (ego identity) است. «هویت خود»، حس آگاهانه خود است که ما از طریق تعاملات اجتماعی رشد می‌دهیم. به گفته اریکسون، «هویت خود» ما با هر تجربه و اطلاعات جدیدی که در تعاملات روزانه خود با دیگران به دست می‌آوریم، دائماً تغییر می‌کند. اریکسون همچنین عقیده داشت که علاوه بر «هویت خود»، یک حس صلاحیت نیز انگیزه رفتار و اعمال ما را تشکیل می‌دهد.

هر مرحله در نظریه اریکسون به صلاحیت یافتن و شایسته شدن در یک محدوده از زندگی مربوط است. اگر یک مرحله به خوبی پشت سر گذاشته شود، شخص احساس تسلّط خواهد کرد. و اگر یک مرحله به طور ضعیفی مدیریت شود، حس بی‌کفایتی در شخص پدید خواهد آمد.

اریکسون عقیده داشت که افراد در هر مرحله، با یک تضاد روبرو می‌شوند که نقطه عطفی در پروسه رشد خواهد بود. به عقیده اریکسون، این تضادها بر به وجود آوردن یک کیفیت روانی یا ناکامی در به وجود آوردن آن کیفیت متمرکزند. در خلال این دوره، هم زمینه برای رشد شخصی بسیار فراهم است و هم از سوی دیگر، برای شکست و ناکامی.

مرحله ۱ رشد روانی-اجتماعی: اعتماد در برابر بی‌اعتمادی

نخستین مرحله نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون بین تولّد تا یک سالگی پدید می‌آید و بنیادی‌ترین مرحله در زندگی است.

به دلیل آن‌که نوزاد به طور کامل وابسته است، رشد اعتماد در او به کیفیت و قابلیت اطمینان کسی که از او پرستاری می‌کند بستگی دارد.

اگر اعتماد به نحو موفقیت‌آمیزی در کودک رشد یابد، او در دنیا احساس امنیت خواهد کرد. اگر پرستار ناسازگار، پس زننده یا از نظر عاطفی غیرقابل‌دسترس باشد، به رشد حس بی‌اعتمادی در کودک کمک می‌کند. عدم توفیق در رشد اعتماد، به ترس و باور این‌که دنیا ناسازگار و غیرقابل‌پیش‌بینی است منجر می‌گردد.

مرحله ۲ رشد روانی-اجتماعی: خودگردانی و اتکابه‌نفس در برابر شرم و شک

دومین مرحله نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون در دوران اولیه کودکی صورت می‌گیرد و بر شکل‌گیری و رشد حس عمیق‌تری از کنترل شخصی در کودکان تمرکز دارد.

اریکسون همانند فروید عقیده داشت که آموزش آداب دستشویی رفتن، بخش حیاتی و ضروری این فرایند است. امّا استدلال اریکسون کاملاً با فروید متفاوت بود. اریکسون عقیده داشت که یادگیری کنترل کارکرد بدن به پیدایش حس کنترل و استقلال می‌انجامد.

رویدادهای مهم دیگر در این مرحله شامل به دست آوردن کنترل بیشتر بر انتخاب غذا، اسباب‌بازی و لباس است.
کودکانی که این مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارند، احساس امنیت و اطمینان می‌کنند. در غیر این صورت، حس بی‌کفایتی و شک به خود در آن‌ها باقی می‌ماند.

مرحله ۳ رشد روانی-اجتماعی: ابتکار در برابر گناه

در خلال سال‌های قبل از مدرسه، کودکان شروع به قدرت‌نمایی و اعمال کنترل بر دنیای خود از طریق برخی بازی‌ها و سایر تعاملات اجتماعی می‌کنند.

کودکانی که این مرحله را با موفقیت بگذرانند، حس توانایی شخصی و قابلیت رهبری دیگران را پیدا می‌کنند. و آن‌هایی که در به دست آوردن این مهارت‌ها ناکام می‌مانند، حس گناه، شک به خود و کمبود ابتکار در آن‌ها باقی می‌ماند.

مرحله ۴ رشد روانی-اجتماعی: کوشایی در برابر حقارت

این مرحله، سال‌های اول مدرسه، تقریباً از ۵ سالگی تا ۱۱ سالگی را در برمی‌گیرد.

کودکان از طریق تعاملات اجتماعی شروع به رشد حس غرور نسبت به دستاوردها و توانائی‌های خود می‌کنند.

کودکانی که توسط والدین یا معلمان تشویق و هدایت می‌شوند، حس کفایت، صلاحیت و اعتقاد به توانایی‌های خود در آن‌ها به وجود می‌آید.

آن‌هایی که از سوی والدین، معلمان یا هم‌سن‌وسال‌های خود به قدر کافی مورد تشویق قرار نمی‌گیرند به توانایی خود برای موفقیت، شک خواهند کرد.

مرحله ۵ رشد روانی-اجتماعی: هویت در برابر گم‌گشتگی

در دوران نوجوانی، کودکان به کشف استقلال خود می‌پردازند و به‌عبارت‌دیگر، خود را حس می‌کنند.
آن‌هایی که از طریق کاوش‌های شخصی، تشویق و پشتیبانی مناسبی دریافت کنند، این مرحله را با حس استقلال و کنترل و نیز حسی قوی نسبت به خود پشت سر می‌گذارند. و کسانی که نسبت به باورها و تمایلات خود نامطمئن بمانند، درباره خود و آینده نیز نامطمئن و گم‌گشته خواهند بود.

مرحله ۶ رشد روانی-اجتماعی: تعلّق در برابر انزوا

این مرحله، دوران اولیه بزرگ‌سالی، یعنی زمانی که افراد به کشف روابط شخصی می‌پردازند را در بر می‌گیرد.
اریکسون عقیده داشت که برقرار کردن روابط نزدیک و متعهدانه با دیگران ضرورت دارد. کسانی که در این مرحله موفق باشند، روابط مطمئن و متعهدانه‌ای را به وجود خواهند آورد.

به یاد داشته باشید که هر مرحله بر پایه مهارت‌های یادگرفته شده در مراحل قبل بنا می‌شود. اریکسون عقیده داشت که حس قوی هویت شخصی برای ایجاد روابط صمیمانه و همراه با تعلّق خاطر اهمیت دارد. مطالعات نشان داده‌اند که کسانی که حس ضعیفی نسبت به خود دارند در روابطشان نیز تمایل به تعهدپذیری کمتری دارند و بیشتر در معرض انزوای عاطفی، تنهایی و افسردگی قرار دارند.

مرحله ۷ رشد روانی-اجتماعی: فعالیت در برابر رکود

در دوران بزرگ‌سالی، ما به ساختن زندگی خود ادامه می‌دهیم و تمرکزمان بر روی شغل و خانواده قرار دارد.

کسانی که در این مرحله موفق باشند، حس خواهند کرد که از طریق فعال بودن در خانه و اجتماع خود، در کار جهان مشارکت دارند.

آن‌هایی که در به دست آوردن این مهارت ناموفق باشند، حس غیرفعال بودن، رکود و درگیر نبودن در کار دنیا را پیدا خواهند کرد.

مرحله ۸ رشد روانی- اجتماعی: یکپارچگی در برابر ناامیدی

این مرحله مربوط به دوران کهن‌سالی است و بر بازتاب فعالیت‌های گذشته تمرکز دارد.

آن‌هایی که در این مرحله ناموفق هستند حس خواهند کرد که زندگی‌شان تلف شده است و بر گذشته افسوس خواهند خورد. در این حالت است که فرد با حس ناامیدی و ناخشنودی روبرو خواهد شد.

کسانی که از دستاوردهای گذشته خود در زندگی احساس غرور داشته باشند، حس یکپارچگی، درستی و تشخّص خواهند کرد. با موفقیت پشت سر گذاشتن این مرحله یعنی نگاه به گذشته با اندکی تأسف و احساس رضایت کلی. این افراد کسانی هستند که خردمندی به دست می‌آورند، حتی در مواجهه با مرگ. (۲)

نظریه رشد ذهنی پیاژه

پیاژه از آن جهت کودکان را موردمطالعه قرار داده است که از طریق جمع‌آوری اطلاعاتی درباره رفتارها و اندیشه‌های آنان به شناسایی اعمال و افکار کودکان و بزرگ‌سالان هر دو نائل آید. در واقع هدف اصلی پژوهش‌های پیاژه معرفت‌شناسی یا دانش شناسی بوده است که بدین منظور روانشناسی ژنتیک را به عنوان وسیله انتخاب کرده تا منشأ و تکامل دانش را در نزد نوع بشر بررسی کند.

فرض پیاژه آن است که اگر بفهمد که چگونه دانش (در نزد کودکان) ساخته می‌شود آنگاه خواهد فهمید که دانش چیست. زیرا ساختمان دانش ماهیت دانش را نشان می‌دهد درست همان‌طور که ساختمان یک صندلی موادی را که صندلی از آن ساخته شده است نشان می‌دهد. (فرت ۱۹۷۷، ص ۶۶، نقل از سیف ۱۳۷۱).

بنابراین هدف روان‌شناسی ژنتیک پیاژه مطالعه نحوه ایجاد و تکامل فعالیت‌های شناختی انسان از روزهای نخست کودکی تا بزرگ‌سالی است.

کاربرد اصطلاح ژنتیک نشان‌دهنده علاقه به پدید آیی دانش آدمی و فرایندهای کسب و تکامل آن است. اصطلاح ژنتیک از دیرباز توسط روان شناسان معروفی چون استنلی هال و بالدوین به معنی رشد و تکامل به کار می‌رفته است و بنابراین روانشناسی ژنتیک هم به همین معنی به وسیله پیاژه به کار رفته است اما بعدها اصطلاح ژنتیک به وسیله زیست شناسان با معنی محدودتر وراثت و قوانین آن به کار گرفته شد. (سیف ۱۳۷۱).

به نظر پیاژه چهار عامل در تحول شناختی کودک تأثیر دارد که عبارت‌اند از:

  1. رسش
  2. تجربیات محیطی
  3. تعامل‌های اجتماعی
  4. تعادل جویی.

نظریه پیاژه معطوف به نقش عوامل زیستی در تحول شناختی کودک است. ولی نحوه‌ی سازگاری و سازمان‌دهی فرایندهای هوشی تابع دو عامل محیط و پیشینه‌ی یادگیری فرد است اما در مقابل، گرایش به سازماندهی فرایندهای هوشی و برقراری سازگاری‌های ویژه با محیط را به ارث می‌برد (گینزبورگ و اوپر، ۱۹۶۹، نقل از کدیور ۱۳۸۲). به‌بیان‌دیگر پیاژه به بلوغ زیستی فرد در طول زمان اشاره دارد تا به وراثت در تحول شناختی. با همه‌ی اهمیتی که پیاژه برای بلوغ زیستی قائل است، توانایی‌های شناختی کودک، حاصل تعامل او با محیط است. پیاژه به درک چگونگی فعالیت ذهن علاقه‌مند است و می‌خواهد بداند که فرد در تقابل با جهان پیرامون خویش چگونه عمل می‌کند. (کدیور ۱۳۸۲)

از نظر پیاژه رشد آدمی از ابتدای تولد تا بزرگ‌سالی دو جریان موازی است که بر یکدیگر تأثیر متقابل دارد این دو جریان عبارت‌اند از:

  1. از خود به درآمدن (جدایی از خودمحوری)
  2. سازگاری با واقعیت و جستجوی تعادل

پیاژه معتقد است زندگی، تعامل خلاقی است که بدون وقفه بین موجود زنده و محیط زندگی او جریان می‌یابد. این تعامل خلاق به دو صورت متفاوت اما مکمل یکدیگر انجام می‌گیرد.

یکی بیرونی است که سازگاری نام دارد و دیگری درونی است که سازمان نامیده شده است.

تعامل موجود زنده با محیط به دو صورت:

  1. برونی: سازگاری
  2. درونی: سازمان دیده می‌شود.

سازگاری، جنبه برخورد و سازش با محیط را در تعامل بین فرد و محیط نشان می‌دهد. وقتی کودک می‌آموزد با محیط خود به طور مؤثر مقابله کند، گویند وی با محیط به سازگاری می‌پردازد.

فرایند سازگاری به دو صورت جذب و تطابق یا انطباق انجام می‌گیرد.

جذب: مستلزم بروز پاسخی است که از پیش کسب شده است. مثلاً وقتی کودک پستانکی را می‌مکد آن را به فعالیت مکیدن که از قبل می‌دانسته است جذب می‌کند. یا وقتی عروسکی کاغذی را در دهان می‌گذارد و می‌جود آن را به فعالیت جویدن جذب می‌کند.

جذب وقتی صورت می‌گیرد که کودک چیزی را از محیط بگیرد و آن را جزئی از خود سازد.

از دیدگاه پیاژه جذب وقتی صورت می‌گیرد که شخصی مطلب تازه‌ای را برحسب مطالب آشنا ببیند. یعنی در موقعیتی تازه، رفتاری را انجام دهد که در موقعیت‌های گذشته انجام می‌داده است. مثلاً کودکی که تابه‌حال هواپیما ندیده است آن را یک پرنده سفید و بزرگ می‌نامد.

کودک در جذب جنبه‌های واقعیت بیرونی را در ساخته‌های شناختی خود جذب می‌کند. مجموعه فرایند تغییر دادن ادراکات جدید، برای همخوان کردن آنها با ساخت شناختی فعلی جذب نامیده می‌شود.

انطباق: وقتی‌که رفتار فعلی شخص برای مقابله با محیط کفاف نمی‌کند و نیاز به تغییر رفتار دارد، از انطباق استفاده می‌کند. در انطباق، فرد ساخته‌های شناختی خود را برای مقابله با فشارهای محیط تغییر می‌دهد. به‌عبارت‌دیگر انطباق، فرایند تغییر دادن ساخته‌های شناختی برای همخوان کردن آنها با ادراکات جدید است.

مثلاً کودکی که به مکیدن پستانکی کوچک و گرد عادت کرده است، برای مکیدن پستانکی با شکل متفاوت، مثلاً بلندتر از پستانک قبلی، لازم است هنگام مکیدن لب‌های خود را، بر خلاف عادت معمول، تغییر دهد در این صورت گویند کودک رفتار خود را با شکل و وضع پستانک جدید تطبیق داده است.

پیاژه معتقد است، تقلید خالص‌ترین نوع انطباق است و آن را تغییر رفتار بنا به خواست محیط می‌داند.

تعادل جویی نیروی محرکه رشد است و ابزار آن درون سازی و برون سازی است (جذب و انطباق).

تعادل جویی منجر به سازگاری با واقعیت یا از خود به درآیی شناختی (هایی از خودمحوری) می‌شود. منظور از خودمحوری عدم توانایی ادراک دیدگاه دیگران است. به‌عنوان‌مثال کودک چهار ساله با دیدن کتابی که روی جلد آن تصویر وجود دارد جلد و پشت کتاب سفید و خالی از تصویر است اگر تصویر را به سمت کودک گرفته و از او بپرسیم چه می‌بیند، تصویر را که می‌بیند توصیف می‌کند و اگر از او پرسیده شود من چه می‌بینم؟ بدون توجه به دیدگاه شخص مقابل که پشت کتاب را می‌بیند اظهار می‌دارد شما هم همین تصویر را می‌بینید. در اینجا کودک توانایی درک دیدگاه دیگران را ندارد. به این پدیده خودمحوری شناختی در دوره پیش عملیاتی، می‌گویند.

طرح یا طرح‌واره رفتاری (SCHEMA)

چهارچوب شناختی کودک که به کمک آن می‌تواند آگاهی‌های خود را درباره اشیا و امور گوناگون دنیای اطراف خودسازماندهی کند.

طرح‌واره‌ها را می‌توان ساخت‌های شناختی کودک دانست. طرح‌واره یک الگوی رفتاری دارای نظم و هماهنگ است. مثل طرح‌واره مکیدن و دیدن.

ساخت شناختی

مجموعه‌ای از طرح‌های ذهنی که با یکدیگر ارتباط دارند و به صورت واحدی درآمده‌اند. که ساخت‌های شناختی مکانیزم‌های تازه‌ای هستند که از تغییر یافتن واکنش‌های ارثی نوزاد از طریق تجارب به‌دست می‌آیند.

ترتیب تحول و ساخت‌های شناختی به صورت زیر است:

  1. طرح‌واره‌های بازتابی
  2. طرح‌واره‌های حسی و حرکتی
  3. ساخت شناختی

عملیات (peration O) از نظر پیاژه

ساخت‌های شناختی دوره‌های بالاتر را عملیات می‌نامند. عملیات مجموعه هماهنگی است که بیشتر جنبه ذهنی دارد. پیاژه معتقد است ما اعمال درونی شده را عملیات می‌نامیم. اعمالی که نه بر روی مواد محسوس بلکه از درون و به صورت نمادی انجام می‌گیرد

پیاژه، مفهوم عملیات را برای توضیح چگونگی اکتساب نگهداری ذهنی به کار می‌برد و آن را «درونی شدن کنشی که ساخت ذهنی را تغییر می‌دهد»، تعریف می‌کند. مهم‌ترین مشخصه عملیات، برگشت‌پذیری آن است. یعنی آگاهی به این‌که وضع فعلی می‌تواند به اصل خود بازگشت یا برگشت داده می‌شود. به‌عنوان‌مثال در مورد آزمایش لوله‌ها (دو لوله آزمایش حاوی مایع که یکی پهن و کم ارتفاع و دیگری بلند و باریک است و کودک باید تشخیص دهد که مایع داخل لوله‌ها به یک اندازه است علی‌رغم تفاوت ظاهری در قرار گرفتن مایع‌ها در دو لوله) مایع داخل کنش درونی شده باعث می‌شود کودک، بتواند در ذهن خود آب ریخته شده در یک لوله را به یک لوله دیگر برگرداند. درحالی‌که لوله‌ها بدون تغییر در مقابل او قرا ر گرفته‌اند ولی مدتی قبل کودک در مرحله پیش عملیاتی قرار داشت و نمی‌توانست تعدیل‌هایی نظیر برگشت دادن را انجام دهد. (بیلر ۱۹۷۴ نقل از کدیور ۱۳۸۲).

مراحل تحول شناختی و عملیات از دیدگاه پیاژه

پیاژه، فرایندهای شناختی از بازتاب‌های اولیه نوزاد تا تفکر انتزاعی را در چهار مرحله بررسی می‌کند.

  1. دوره حسی و حرکتی
  2. دوره پیش عملیاتی
  3. دوره عملیات عینی
  4. دوره تفکر انتزاعی

به نظر پیاژه رشد شناخت آدمی، در جریان مراحل به وجود می‌آید که از نظر کمی و کیفی با یکدیگر متفاوت‌اند. هر یک از مراحل رشد شناختی، ساخت و عملکرد ویژه خود را دارد و یکی بر دیگری بنا می‌شود. یعنی هر ساخت درعین‌حال که به حصول یک مرحله تحقق می‌بخشد، نقطه آ غاز مرحله بعدی نیز هست هر کدام از مراحل با نظم مشخص و در زمانی نسبتاً معین ظاهر می‌شود. نظم موجود در پیشرفت مراحل پایدار و ثابت و در همه افراد همانند است ولی هر فرد ضمن پیروی از طرح‌های عمومی رشد شناختی، ویژگی‌های رشدی خاص خود را دارد. (کدیور ۱۳۸۲)

ویژگی‌های اساسی مراحل رشد از نظر پیاژه

۱) مرحله حسی و حرکتی (از تولد تا دو سالگی): کودک تا پایان این مرحله، قادر به درونی ساختن دنیای خارج در ذهن خود نیست و لذا فعالیت‌های شناختی او به اعمال حسی و حرکتی محدود می‌شود. کودک دارای تفکر حسی و حرکتی است یعنی رفتارهای غیرکلامی فاقد نمادپردازی و هوش عملی است مثل هوش خالی از اندیشه حیوان. کودک خود میان بین و (self center) خودمحور است. زیرا نمی‌تواند، وجود خود را از چیزهای اطراف خود جدا کند. کودک به مفهوم پایداری شی‌ء پی می‌برد و پایداری اشیاء یعنی برای او عدم حضور اشیا، به معنی نبودن آن‌ها نیست. به‌عنوان‌مثال مادر اگر اتاق را ترک کرده است، به معنی نبودن و حذف همیشگی نیست و امکان بازگشت وجود دارد. همچنین در پایان این مرحله کودک به رابطه علت و معلولی بین پدیده‌ها پی می‌برد و خود را فاعل می‌شناسد. مثلاً متوجه می‌شود ایجاد صدا، به دلیل کوبیدن اشیا به روی میز توسط خود اوست.

۲) دوره پیش عملیاتی: کودک می‌تواند اشیا و وقایع را از حواس و کارهای خود جدا بداند. جهان کودک، محدود به زمان حال، نیست (برعکس دوره حسی و حرکتی). بودونبود حال و گذشته و آینده را درمی‌یابد.

کارکردهای عادی، مثل زبان رشد می‌یابد. کارکردهای عادی در اصل جانشین کردن چیزی به جای چیز دیگر است.

کودک هنوز توانایی جدا کردن علائم از موضوع (واقعیت از علائم) را ندارد.

برای مثال نام هر چیز را بخشی از آن می‌داند همچنین خواب‌هایش را واقعیت می‌پندارد. کودک در این مرحله نیز خود مرکز است، خود مرکزی کودک در این مرحله به این صورت است که نمی‌تواند، خود را در موقعیت دیگران قرار دهد. به‌عنوان‌مثال اگر یک تصویر را رو به کودک بگیریم و پشت تصویر که صفحه سفید قرار دارد، رو به خودمان باشد. اگر از کودک سؤال کنیم، چه می‌بیند آنچه در تصویر می‌بیند را بیان می‌کند و اگر از او سؤال شود من چه می‌بینم اظهار می‌دارد شما هم همین تصویر را می‌بینید، پس کودک توانایی درک دیدگاه شخص مقابل که صفحه سفید را می‌بیند. (حدود سنی قبل از ۵ سالگی)

کودک در این مرحله (مرحله پیش مفهومی از دوره پیش عملیاتی، ۴-۲ سالگی) جاندار پندار است، یعنی تصور می‌کند که و همه پدیده‌ها جاندارند، به‌عنوان‌مثال عروسک خود را جاندار می‌داند.

کودک در مرحله پیش عملیاتی می‌تواند مسئله را حل کند اما قادر به توضیح دلایل حل مسئله نیست. در این مرحله بر یکی از جنبه‌های مشخص امور تأکید می‌کند و جنبه‌های دیگر را نادیده می‌گیرد و استدلال او بازگشت‌ناپذیر است. برای مثال وقتی از کودکی که نام او علی است می‌پرسم علی برادر دارد می‌گوید بله، نام او حسین است. مجدداً از او می‌پرسم آیا حسین برادر دارد؟ پاسخ می‌دهد نه، یعنی استدلال او بازگشت‌پذیر نیست. حسین را برادر خود می‌داند و از یک جنبه به مسئله می‌نگرد اما نمی‌تواند از دیدگاه حسین به صورت بازگشت‌پذیر استدلال کند.

۳) مرحله عملیات عینی (از هفت تا یازده سالگی): در این مرحله کودک، توانایی انجام اعمال منطقی را دارد، اما با امور عینی و محسوس نه با امور فرضی و پدیده‌های انتزاعی. به عنوان مثال، اگر این مسئله برای کودک طرح شود که: اگر رنگ موی پریسا از زهرا روشن‌تر است و رنگ موی پریسا از مریم تیره‌تر است رنگ موی چه کسی از همه تیره‌تر است؟ کودک دوره عملیات محسوس بدون دیدن این سه نفر در کنار هم قادر به حل مسئله نخواهد بود اما اگر این سه نفر در کنار یکدیگر و به طور محسوس برای او قابل‌رؤیت باشد جواب صحیح خواهد بود.

در این مرحله، کودک نیازی به انجام اعمال کوشش و خطا ندارد و می‌تواند اعمال را پیش‌بینی کند و نتایج را از پیش حدس بزند. به‌عنوان‌مثال، می‌تواند آن‌سوی ماه را تصور کرده و پاسخ دهد که تفاوتی با قسمت قابل‌مشاهده ما ندارد

کودک که در این مرحله به درک مفاهیم بقا ماده، عدد، وزن، حجم و غیره دست می‌یابد. منظور از مفهوم بقا این است که علی‌رغم ایجاد تغییر در شکل ظاهری یا وضع مکانی یک شیء اگر چیزی به آن اضافه نشود یا چیزی از آن کاسته نشود، در مقدار واقعی آن تغییری ایجاد نمی‌شود.

درک مفهوم بقا از سوی کودک مستلزم تسلط بر اصول منطقی زیراست.

الف) اصل این‌همانی: این اصل مبین آن است که تغییرات ظاهری اشیاء در مقدار واقعی آنها تغییری ایجاد نمی‌کنند. و کمیت یکشی در اشکال مختلف همان است که در ابتدا بوده، برای مثال در آزمایش ظروف، کودکی به مفهوم بقا مایع از ظرف ب به ظرف ج نه چیزی به آن اضافه شده و نه چیزی در آن کم شده است (علی‌رغم تفاوت شکل ظاهری هر دو ظرف) پس مقدار آن تغییری نکرده و مساوی با مایع ظرف الف است.

ب ) اصل بازگشت‌پذیری: اگر شیء تغییر شکل یافته را به حالت قبلی‌اش برگردانیم، معلوم می‌شود که در آن تغییری ایجاد نشده است. برای مثال اگر مایع ظرف ج را به ظرف ب برگردانیم همان مقدار اولیه به دست خواهد آمد.

ج ) اصل جبران: بنابراین اصل در تغییر شکل اشیاء یک مورد، مورد دیگر را جبران می‌کند. برای مثال گرچه ارتفاع مایع درون ظــرف «ج» کمتر از ارتفاع مایع داخل ظرف «الف» است اما به همان نسبت پهنای مایع درون ظرف «ج» بیش از پهنای مایع درون ظرف «الف» است، بنابراین با هم برابرند.

کودک به طور معمول در ۶ الی ۷ سالگی به مفهوم بقا عدد و طول و مایع دست می‌یابد و به مفهوم بقا ماده و فاصله در سن ۷ الی ۸ سالگی

مفاهیم بقای سطح در ۹ الی ۱۰ سالگی و بقای حجم بین ۱۱ تا ۱۲ سالگی دست می‌یابد. کودک در مرحله عملیات محسوس علاوه بر درک مفهوم بقا، توانایی سلیقه بندی کردن، ردیف کردن و کار با اعداد را نیز به دست می‌آورد «سیف ۱۳۷۱ صفحات ۱۸۱ تا ۱۸۵»

۴) مرحله تفکر انتزاعی «عملیات صوری از ۱۱ تا ۱۵ سانتی متر»: در آخرین مرحله رشد ذهنی کودک به تدریج توانایی تفکر بر حسب امور انتزاعی را کسب می‌کند و بر قوانین منطق صوری و منطق ارسطویی مسلط می‌شود. اندیشه‌های فرد علاوه بر اشیاء محسوس، موارد احتمالی و فرضی را نیز شامل می‌شود. لذا فرد قادر به فرضیه‌سازی و استدلال قیاسی می‌شود. یعنی می‌تواند به طرح فرضیه بپردازد و بدون نیاز به مراجعه به اشیاء محسوس به وارسی فرضیه خود اقدام کند.

در مرحله قبلی «عملیات محسوس» کودک بر حسب واقعیات عینی و موجود می‌اندیشد به‌عنوان‌مثال، چون فیل بزرگ‌تر از سگ و سگ بزرگ‌تر از موش است می‌تواند نتیجه بگیرد که فیل از موش بزرگ‌تر است. اما نمی‌تواند فرض کند که اگر موش بزرگ‌تر از سگ و سگ بزرگ‌تر از فیل باشد پس موش بزرگ‌تر از فیل است. زیرا تنها بر حسب واقعیات عینی و موجود می‌اندیشد. اما اندیشه نوجوان «مرحله تفکر انتزاعی» فرضیات و امکانات را نیز شامل می‌شود. نوجوان با تصور دنیایی بهتر از آنچه هست به انتقاد از وضع موجود می‌پردازد. کودکان مرحله‌ی عملیات محسوس واقع‌گرا و سازگارند. اما نوجوانان مرحله تفکر صوری آرمان‌گرا و غالباً ناسازگارند.

مراحل رشد شناخت و اندیشه کودک از دیدگاه پیاژه

زمانی نه چندان دور و کهن، هر خانه فضایی داشت که به آن «باغچه» و گاه «باغ» می‌گفتند. هنوز هم کاخ‌ها یا کاشانه‌هایی با چنین فضایی وجود دارند؛ در شهرستان‌های «ابرشهر» نشده بیشتر! اما برج‌ها و مجتمع‌ها می‌روند که به حضور باغ و باغچه‌ها پایان دهند.

کودکی نسل من بیشتر در باغچه گذشت و کودکی نسل پیش از من در باغ؛ در میان درختان جورواجور: توت سفید و سیاه، شاه‌توت، گوجه سبز و قرمز، مو، هلو، شلیل، انجیر، آلوی زرد و سیاه، بید مجنون، آبشار طلایی، مگنولیا و بلوط و… و یادم می‌آید که این آخری را بیش از همه دوست می‌داشتم، نه به این جهت که از سرزمین مادری- کوه‌های بختیاری – به گنجینه خاطراتم، خانه‌ی پدربزرگ، آورده شده بود، که بدین دلیل که میوه‌هایی – به شکل و شمایل فشنگ داشت و ما پسرخاله‌ها و پسردایی‌هایمان عاشق فشنگ و شیفته‌ی تفنگ بودیم.

در باغچه‌ی بزرگ خانه‌ی پدربزرگ، پدربزرگ مهربان- آن Love object جاوید- سنگر می‌کندیم و گلوله – میوه بلوط – گرد می‌آوردیم تا هنگام نبرد فرا رسد. مدافعان و مهاجمان جز تفنگ و فشنگ و هفت تیر، همه شمشیر و نقاب زورو داشتند، جز من آرام‌تر که به دلیل عدم التزام عملی به مبانی جنتلمنی مورد نظر مادر تحت نظارت و کنترل خاص او بودم!

اما مهر پدربزرگ چاره‌ساز شد و حکمیت او گره‌گشا. و من این‌چنین شادمان و کامیاب از اسباب‌بازی‌فروشی خیابان چهارباغ عباسی اسپهان (اصفهان)، چند متر آن‌سوی کاخ هشت بهشت، مسلح به شمشیر و نقاب زور شدم. بگذریم که دیری نکشید که «زورو» قهرمان عدالت‌خواه، آرمان‌گرا و حامی مستضعفان، که سخت شیفته و دل‌بسته‌اش بودیم، گرفتار تیغه‌ی گیوتین سانسور شد و به جرم سرسپردگی و مزدوری تهاجم فرهنگی به سرنوشت دیگر سفیران امپریالیزم جهان خوار- «تارزان»، «سوپرمن»، «بت من»، «اسپایدرمن»، «مامفی»، «میشل استروگف»، «مرد شش میلیون دلاری»، «جو» و…- دچار گشت. چنین شد که نسل پس از من و من به همانندسازی با قهرمانانی چون «زورو» نپرداخت و این‌چنین «خودمحور»، «خودبین»، «خودخواه» و «خودشیفته» شد. شگفت نیست که ساده زیستی، دلاوری، گذشت، فداکاری و مددکاری «تارزان» قهرمان یگانه و این اسطوره‌ی جادویی کودکان را نیز نیاموختیم. با از دست رفتن تلویزیون، پیوند ما با باغچه بیشتر و بیشتر شد.

در میان جنگلی از درختان جورواجور میوه، گل‌ها و گیاهان گوناگون و حوضی با ماهی‌های قرمز، از رژه‌ی مورچه‌ها، لانه ساختن، تخم گذاشتن و جوجه آوردن پرندگان، مکر و پدرسوختگی کلاغ و نیرنگ و درنده‌خویی گربه نکته‌ها آموختیم و خستگی‌ناپذیری مورچگان و کوشش کرم‌های خاکی برایمان درس و سرمشق بود. از درخت‌ها و آلاچیق‌ها با لذت بالا می‌رفتیم و از آن بالا و بلندی نیز با واقعیت‌های هستی آشنا می‌شدیم.

آری کودکی نسل من و نسل‌های پیش از من در حوض و حیاط و باغ و باغچه گذشت و شخصیت و منش ما در آن پیکره و چهارچوب یافت. باغ و باغچه آن روزها در «برنامه کودک نیم‌دار و نیمه‌جان» هنوز جاری بود؛ ما به دیدن «شوید» و «جعفری» عادت کرده بودیم و با صدای نرم و گرم و مخملی هوشنگ لطیف پور (یا عباس پهلوان) در «خپل و باغ گل‌ها» به آرامش می‌رسیدیم.

برای خود من همیشه مایه‌ی شگفتی بوده است که میان آن همه کارتون و سریال چگونه این دو کارتون در ذهن خودآگاه و ناخودآگاه نسل زاده شده در نیمه‌ی نخست دهه‌ی پنجاه جایگاهی قابل‌توجه و تأمل داشته و دارد!! باغ‌ها و باغچه‌ها آهسته و آرام لای عکس‌های آلبوم‌ها و گوشه‌های خاطرات محبوس و گرفتار شدند. از «خپل و باغ گل‌ها» یش نیز خبری نیست که نیست!

باغچه در متن زندگی کودکان ایران امروز حضور ندارد. دیگر باغچه- این فضای طبیعی و واقعی – نقشی در شکل‌دهی به شأن و شخصیت و منش و خلق‌وخوی ایرانیان ایفا نمی‌کند و جای خود را در این راستا به سگا و پلی‌استیشن و اینترنت و گیم – این فضاهای مصنوعی و مجازی- داده است.

نمی‌دانم در آینده، اگر کاشتن لوبیا در کاغذ جوهر خشک‌کن علوم دوم دبستان هم از دست رود، آیا تا این اندازه لج کودکان از «سکه کاشتن پینوکیو در تقلید از گربه نره» درخواهد آمد یا نه؟!؟

شاید اگر من به پیری و کهن‌سالی برسم، آن هنگام با گردنی افراشته به خود ببالم و پُز دهم که من آن اندازه خوش‌اقبال بوده‌ام که مزه‌ی قلعه‌سازی و مهمانی‌گرفتن (!) بر فراز درختان و خورشت خُرفه و گوجه سبز (!!) پختن و زغال کردن سیب‌زمینی با آتش خودی (!!!) در میان باغچه را چشیده‌ام.

به من پیشاهنگی نرسید؛ حتا لباسش! اما چه غم که من پیشاهنگ و نه پیشاهنگ که تارزانی مادرزاد بودم!! با جنگلی سبز و رنگارنگ که به سلیقه‌ی پدربزرگ و با مراقبت صادقانه «باباصفرعلی» باغبان پیرِساده دل و مهربان پدید آمده بود.

بسیار خوشحالم که در کارنامه‌ی کودکی‌ام ماتادوری در گاوداری باغ ابریشم و کوه‌نوردی در کوه‌ها و صخره‌های اَفجِد را نیز داشته‌ام. بی‌شک، این مزه چشیدن‌ها را مدیون پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌ام هستم که چنین فضاهایی را برای ما نوه‌ها تُخس و وروجک پدید آوردند. «شاهکوه» همواره برایم نماد و یادآور پدربزرگ مهربانم – یوسف خان بهنام – خواهد بود که معدن سرب آن را کشف کرد. معدنی که امروز با نام «شرکت به اما» شناخته می‌شود. یاد پدربزرگ همیشه با ماست.

بگذریم که باغچه‌ی خانه‌ی پدری – با آن بته‌های خزنده‌ی توت‌فرنگی و پنجاه و دو کبوتر حلال‌زاده و حرام‌زاده (!) – و باغ وسیع کاشانه‌ی مادربزرگ و پدربزرگ پدری-دکتر حسین اوحدی- با آن حوض بزرگ، درختان بلند، گل‌ها و بته‌های جورواجور و گلخانه‌ی خاطره‌انگیز با درختان نارنج پرثمر نیز خود لطف و لذت خاص خود را داشتند. تارزان در هر سه خانه کوشا بود!

اگر تئوری و مدل «شناختی» پیاژه را در نظر گیریم، بهترین فضا برای رشد مراحل حسی- حرکتی (از زاده شدن تا دوسالگی) [Sensorimotor]، پیش عملیاتی (دو تا هفت سالگی) [Preoperational] و عملیاتی غیر انتزاعی (هفت تا یازده سالگی) [Concrete operation]، همانا باغچه است.

فضایی «واقعی» که کودک واقعیت‌های جهان را -«آن‌چنان که هست»- از نزدیک با چشم و گوش و دیگر حواس (بویایی، لامسه، چشایی) حس و درک می‌کند و به دستاوردها و نتایج هر مرحله می‌رسد و رشد شناختی‌اش کامل‌تر می‌شود. این دستاوردها و پیش‌فرض‌هاست که پس از یازده سالگی به پیدایش «اندیشه‌ی انتزاعی» توانمند و پیچیده می‌انجامد و «استدلال منطقی» استواری را پدید می‌آورد.

حضور کودک در فضای واقعی طبیعت از همان سال نخست زندگی کودک بر رشد شناختی او اثرگذار است، هر چند درک و برداشت کودک در مراحل «پیش عملیاتی (دو تا هفت سالگی)» و «عملیات انتزاعی (هفت تا یازده سالگی)» بیشتر و ژرف‌تر از مرحله «حسی- حرکتی (تولد تا دوسالگی)» است.

پیاژه، این روان‌شناس رشد و کودک، نظریه‌ی خود را «معرفت‌شناسی تکوینی (Genetic Epistemology)» می‌نامید و آن را مطالعه‌ی شیوه‌ی به دست آوردن، تعدیل و رشد افکار و توانایی‌های انتزاعی بر اساس زیرساختی ارثی و زیستی می‌دانست.

پیاژه چهار مرحله‌ی عمده‌ی رشد را بیان کرد که منجر به قابلیت اندیشیدن در حد بزرگ‌سالان می‌شود. هر مرحله پیش‌نیاز مرحله‌ی بعد است، اما سرعت کودکان مختلف در عبور از مراحل گوناگون به توانایی و توانمندی ذاتی آن‌ها و شرایط محیطی‌شان بستگی دارد.

سه مرحله از چهار مرحله‌ی پیاژه را پیش‌تر نام بردیم. مرحله‌ی آخر، مرحله‌ی «عملیات صوری (Formal operation)» است که از یازده سالگی تا پایان نوجوانی را در بر می‌گیرد.

هر چند پیاژه روان‌شناس بالینی نبود و مدل شناختی خود را به حوزه‌ی مداخلات روان‌درمانی تعمیم نداد، ولی نظریه‌ی او به یکی از پایه‌های انقلاب شناختی در روان‌شناسی تبدیل شده است. نظریه‌ی پیاژه امروزه کاربردهای زیادی در روان‌پزشکی به ویژه «شناخت درمانی» – که از سوی آرون‌بک پایه‌گذاری شد- دارد. شناخت درمانی در درمان مشکلات مختلف از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، وسواس‌ها، سوءمصرف مواد، خودکشی و… به کار می‌رود. اما جدای از کاربردهای درمانی، نظریه‌ی پیاژه در حوزه‌ی آموزش از ارکان اصلی روان‌شناسی این حیطه بوده و هست و در موارد بسیاری چون سنجش رشد هوشی، استعداد تحصیلی، تعیین کلاس و آمادگی برای خواندن متون به کار رفته است.

بر اساس نظریه‌ی پیاژه، «تجربه» در «پختگی کارکردهای شناختی» نقش دارد. پیاژه در تمام نوشته‌های خود تأکید می‌کرد که هرچه محیط «غنی‌تر»، «پیچیده‌تر» و «متنوع‌تر» باشد، احتمال آن‌که کودک به «سطح بالاتری از کارکردهای ذهنی و توانایی‌های روانی» دست یابد، بیشتر می‌شود. (۳)

نظریه اریک اریکسون در مورد رشد بزرگ‌سالی

اریک اریکسون یک نظام هشت مرحله‌ای برای رشد آدمی تعیین کرده است. وی این مراحل را مراحل روانی-اجتماعی می‌نامد، چرا که معتقد است تحول روانی فرد بستگی به روابط اجتماعی خاصی دارد که وی در زمان‌های گوناگون در سراسر زندگی خود برقرار می‌کند. وی معتقد است فرد در هر یک این مراحل با بحران‌هایی مواجه می‌شود که ناگزیر از حل آنهاست. حل نشدن این بحران‌ها معمولاً مشکلاتی را برای فرد ایجاد می‌کند.

صمیمیت در برابر کناره‌جوئی ویژه اوایل بزرگ‌سالی و زایندگی در برابر در خود فرورفتگی بحران‌های دوره میان‌سالی هستند. توانایی برقراری پیوندهای صمیمانه در اوایل بزرگ‌سالی و علاقه‌مندی به امور خانواده، جامعه و نسل آینده به سلامت روان و شخصیت فرد کمک خواهد کرد.

ویژگی‌های رشدی دوره بزرگ‌سالی

ورود به دوره بزرگ‌سالی معمولاً همراه با انتخاب شغل و همسر است. صمیمیت در این سال‌های نخستین به معنای علاقه‌مندی به دیگران و داشتن تجارب مشترک با آنها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. هرچند از لحاظ این ویژگی نیز بین افراد این دوره تفاوت وجود دارد، به‌طوری‌که با توجه به برخی ویژگی‌های شخصیتی و تجارب قبلی زندگی صمیمیت جایگاه ویژه‌ای برای برخی از افراد دارد. درحالی‌که برای برخی دیگر چندان حائز اهمیت نیست، به‌طوری‌که این افراد حتی تمایلی به ازدواج نشان نمی‌دهند، اما به‌طورکلی در اکثریت افراد این دوره و به‌ویژه در اوایل بزرگ‌سالی صمیمیت و نیاز به آن، ایجاد پیوند ازدواج را فراهم می‌سازد.

در این دوران رشد جسمی هرچند نسبت به سال‌های قبل از سرعت کمتری برخوردار است و ما شاهد تغییرات جسمی از آن دسته که در سال‌های کودکی و نوجوانی دیده می‌شود، نیستیم، اما رشد متوقف نشده و بروز تغییرات با آهنگ کندتری ادامه دارد. رشد فکری و رشد روانی کم‌کم به حالت پختگی نزدیک‌تر می‌شود، جریان فکر حول‌وحوش مسائل عمیق‌تر می‌چرخد و فرد دید دقیق و عمیق‌تری نسبت به زندگی پیدا می‌کند. هرچند در این رابطه باز میان افراد تفاوت‌هایی وجود دارد و افراد مختلف در سنین مختلف به آن حد رشدی فکری پخته بزرگ‌سالی دست پیدا می‌کنند و گاه ممکن است برخی افراد آن پختگی لازم را هرگز به‌دست نیاورند.

بزرگ‌سالی در کنار تغییراتی که برای فرد به همراه دارد، نقش‌ها و مسئولیت‌های جدیدی را برای فرد ایجاد می‌کند. پس از ازدواج زن و مرد باید بیاموزند که خود را با ضرورت‌ها و مسئولیت‌های جدید انطباق دهند. با تولد فرزند این دامنه وسیع‌تر می‌شود و مسئولیت‌های آنها بیشتر می‌گردد. نقش همسری، نقش پدر یا مادری، نقش شغلی از نقش‌ها و مسئولیت‌های اصلی این دوران هستند. با توجه به دیگر ویژگی‌های شخصیتی برخی افراد نقش‌های متعدد دیگری برای خود ایجاد می‌کنند، مثل عضویت در گروه‌های خاص فرهنگی، ورزشی، علمی و … و فعالیت‌های دیگر.

سنین میانی بزرگ‌سالی یعنی حدود ۵۰-۴۰ سالگی بارورترین دوره زندگی افراد به شمار می‌رود. روان شناسان مختلف از جمله یونگ اهمیت ویژه‌ای به سن ۴۰ سالگی قائل بودند و معتقد بودند که در این حول‌وحوش افراد می‌توانند به هماهنگی کامل فکری دست پیدا کنند.

مردها در سنین ۴۰-۵۰ سالگی در اوج فعالیت‌های شغلی خود هستند. زن‌ها نیز که معمولاً بچه‌هایشان بزرگ‌تر شده‌اند، مسئولیت کمتری در خانه دارند و بنابراین می‌توانند وقت بیشتری را صرف یک کار حرفه‌ای یا فعالیت‌های اجتماعی بکنند. در واقع این همان گروه سنی است که خواه از نظر قدرت و خواه از نظر مسئولیت جامعه را می‌گرداند.

فعالیت و زایندگی و ثمربخشی فرد در این دوره حائز اهمیت فراوانی است. هم از لحاظ احساس رضایت و خشنودی که در همین دوره برای فرد ایجاد می‌کند و هم از لحاظ تأثیری که بر بهداشت روانی دوران سالمندی دارد. سالمندانی که در این دوران باروری بیشتری داشته و احساس رضایت از گذشته خود می‌کنند، سالم‌تر و شاداب‌تر از بقیه سالمندان هستند که احیاناً رضایتی از این دوران نداشته‌اند.

بحران‌های دوره بزرگ‌سالی

در این دوران نیز همچون دوران رشدی دیگر به سبب تغییراتی که در فرد اتفاق می‌افتد، بحران‌هایی مطرح بوده است. یکی از مراحل مهم بحرانی، مرحله انتقال به بزرگ‌سالی است که حول‌وحوش ۳۰ سالگی برای فرد اتفاق می‌افتد. در برخی افراد این بحران با شدت بیشتری دیده می‌شود. فرد معمولاً تلاش می‌کند، انتخاب‌ها و تصمیم‌های خود را مرور و وارسی کند و درستی یا نادرستی آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. درصورتی‌که فرد انتخاب‌ها و اعمال گذشته خود را مطابق با معیارهای فعلی خود ارزیابی نکند، دچار آشفتگی‌هایی می‌شود. واکنش‌های افراد در مقابل این ارزیابی‌ها متفاوت است. برخی افراد به چالش‌هایی دست می‌زنند تا به طریقی این بحران را پشت سر بگذارند.

بحران دیگر به بحران میان‌سالی معروف است که حول‌وحوش ۴۰ سالگی اتفاق می‌افتد و درصورتی‌که به شیوه مناسبی حل‌وفصل شود، تغییرات ثمربخشی را به ویژه از لحاظ روانی-فکری و دیگر فعالیت‌ها برای فرد به همراه خواهد داشت. توجه به این نکته مفید خواهد بود، اگر بدانیم که اکثر نظریات معروف در این دوران ارائه شده است. سن ۴۰ سالگی هم از لحاظ پژوهش‌های روان‌شناختی و هم از دید ادیان اهمیت ویژه‌ای دارد. (۴)

سالمندی

برای تعیین سن سه ضابطه وجود دارد:

سن زمانی یا سن تقویمی که سن افراد را از بدو تولد تا زمان حال می‌سنجند و همان سن شناسنامه است.

سن فیزیولژیک که بر پایه دگرگونی‌های فیزیولژیک و تحولات ناشی از بیماری‌های مختلف استوار است. چه بسیار افراد کم‌سال که از نظر سن فیزیولژیک سالمند هستند (یعنی فرسوده‌تر از سن تقویمی خود هستند ) و چه بسا افراد مسن که از نیروی جوانی برخوردارند.

سن روانی که بر اساس حالات عاطفی و هیجانی و نیروی روانی سنجیده می‌شود و معمولاً با سن فیزیولژیک تطابق دارد.
سازمان جهانی تندرستی دوران مختلف زندگی را پس از گذشتن از سن بلوغ بر اساس سن تقویمی چنین طبقه‌بندی کرده است: از ۳۵ سالگی تا ۵۹ سالگی میان‌سالی، از ۶۰ سالگی تا ۷۴ سالگی مسنی، از ۷۵ سالگی تا ۹۰ سالگی پیری و از ۹۰ سالگی به بالا خیلی پیر.

نظریات توصیفی دوران سالمندی

در تعریف و شرح مشخصات فیزیولژیک دوره سالمندی دانشمندان نظریات گوناگونی ارائه داده‌اند:

مچنیکوف می‌گوید: سالمندی عبارت است از عوارض عفونی مزمنی که با ناتوانی و استحاله «ناتوانی درترمیم عناصر از دست رفته» و افزایش بیگانه‌خوارها همراه است.

استرهلر می‌گوید: سالمندی دگرگونی‌های تدریجی در ساخت و ترکیب موجود زنده است و دارای این ویژگی است که تغییرات گسترده و درونی است و گرایش به پیشرفت دارد و بالاخره به‌سوی فساد و اضمحلال پیش می‌رود.

آشوف با مطالعه و کالبدگشایی ۴۰۰ مورد افراد بالاتر از ۶۵ سال در سال ۱۹۳۷ میلادی اعلام کرد «مرگ طبیعی وجود ندارد» و کالبدگشایی‌ها نشان داده‌اند که علت مرگ بیماری بوده است و نه پیری.

برخلاف آشوف، وارتین می‌گوید: مرگ‌ومیر افراد مسن به علت کهولت است. اخیراً نظریات مختلف دیگری نیز مطرح شده‌اند از جمله تغییرات رشته‌های کلاژن بافت همبند، نظریه تغییرات مولکولی در ساختمان سلول‌ها و بالاخره نظریه وراثت که می‌گوید یکی از مهم‌ترین علل تأخیر یا تسریع علائم پیری وراثت است.

نشانه‌های پیری

با اینکه در ۷۰ درصد افراد مسن تصلب شرائین «آترواسکلروز» یا فشارخون وجود دارد امروزه ثابت شده است که آترواسکلروز تنها در اثر بالا رفتن سن به وجود نمی‌آید و عوامل دیگری از قبیل بهداشت محیط و مسائل بوم‌شناختی (اکولوژیک)، کمی تحرک و ترس و وحشت و هیجانات و مصرف برخی مواد غذایی مانند چربی‌ها و قهوه در به وجود آمدن آن از اهمیت خاصی برخوردارند. بیماری‌های دوران پیری از سن ۶۰ و ۶۵ سالگی رفته‌رفته خودنمایی می‌کنند. عوارض عروقی و قلبی در سنین بالای زندگی شایع‌تر هستند و سکته مغزی و قلبی به علت گرفتگی عروق انتهایی در قلب و مغز گرچه در جوانان نیز دیده می‌شود ولی در سالمندان بیشتر است. بیماری‌های استخوانی و مفصلی بخصوص پوکی استخوانی (اوستئوپوروز) به علت کم شدن قدرت جذب کلسیم و ویتامین D پیش می‌آید و در کنار آن بیماری‌های مفصلی نظیر آرتریت روماتوئید، نرم‌استخوانی و تغییرات استخوانی مهره‌های گردن که به علت فشار بر شبکه عصب بازویی ایجاد دردهای مبهم در دست‌ها می‌کند زیاد دیده می‌شود.

در ۹۰ درصد سالمندان بیماری‌های دستگاه تنفسی بخصوص پارگی حبابچه‌های ششی (آمفیزم) و برونشیت مزمن دیده می‌شود. این عوارض از یکسو به علت تقلیل جذب اکسیژن موجب تنگی نفس می‌شود و از سوی دیگر خود موجب کاهش جذب اکسیژن می‌شود و نارسایی‌های قلبی را شدت می‌بخشد. همچنین کلیه‌ها، کبد و لوله گوارش در سالمندان دستخوش تغییراتی می‌شوند که مراقبت‌های خاصی ایجاب می‌کنند. از میان بیماری‌های غده‌های مترشح داخلی، بیماری قند «دیابت» به‌خصوص نزد سالمندان پرخور و الکلی‌های مسن به میزان در حدود ۱۵ درصد شیوع دارد. علت این بیماری خرابی جزایر لانگرهانس لوزالمعده است. بیماری‌های بدخیم و سرطان‌ها در دوران سالمندی بیش از سایر دوره‌های زندگی دیده می‌شوند.

اختلالات حواس پنج‌گانه و سلسله اعصاب مرکزی موجب کاهش سرعت انتقال و عدم بروز به‌موقع بازتاب‌ها و در نتیجه افزایش سوانح در پیران می‌شود. قدرت تطابق عدسی چشم به مرور تقلیل پیدا می‌کند که سبب پیرچشمی و ضعف دید چشم می‌گردد. گوش‌ها رفته‌رفته سنگین می‌شود و صداها به خوبی شنیده نمی‌شوند. حس لامسه و چشایی و بویایی کمتر آسیب می‌بیند ولی ضعف قدرت بینایی و شنوایی درک مسائل روزمره را دچار اشکال ساخته لذا رابطه شخص مسن با جامعه مختل می‌شود. آرتریواسکلروز عروق مغزی سبب می‌شود که حافظه شخص مسن مختل شود. ابتدا قدرت حافظه نزدیک کاهش می‌یابد و شخص از به خاطر سپردن آنچه با آن برخورد می‌کند عاجز می‌ماند بعدها حافظه دور نیز کاستی می‌یابد و بعضی خاطرات گذشته فراموش می‌شود و شخص قدرت به خاطر آوردن قسمت‌هایی از خاطرات گذشته را از دست می‌دهد. گاهی شخص سالمند نسبت به افراد یا مناظر ناشناخته احساس آشنایی می‌کند.

در بعضی از موارد در افراد سالمند نوعی جنون که آن را جنون پیری می‌نامند پیش می‌آید. این بیماران زودرنج، حساس، تحریک‌پذیر و گاهی بی‌تفاوت‌اند. حس حسادت و محرومیت شدید داشته و دچار بی‌قراری، بی‌خوابی و کمبود درک می‌شوند. حالت افسردگی در چهره آنان نمایان است. بالاخره ممکن است زوال عقل و حالات پرخاشگرانه جنون و دیوانگی در آن‌ها پیدا شود. در بعضی سالمندان بحران‌های تیرگی شعور و هذیان ظاهر می‌شود و منگی ناگهانی، احساس تنهایی روانی و هذیان و توهم پیش می‌آید.

در میان این عوارض افسردگی ناشی از بازنشستگی و احساس پوچی شخص سالمند را زیر فشار روانی قرار می‌دهد که باید با فراهم کردن فعالیت‌های اجتماعی آنها را برطرف ساخت. لازم به تذکر است که برخلاف این گروه افراد سالخورده دیگری را می‌توان یافت که با وجود ابتلا به ناتوانی‌های جسمی بهترین آثار علمی و ادبی خود را در دوران پیری و حتی در آخرین روزهای حیات تهیه و تنظیم کرده و تجربیات ذی‌قیمت خویش را به نسل بعد تقدیم داشته‌اند. از آن جمله می‌توان ویکتور هوگو، گوته، جوزپه وردی و بسیاری از دانشمندان و نویسندگان بزرگ را نام برد.

پیری زودرس

اگر علایم و عوارض دوران سالمندی قبل از سن ۶۰ سالگی ظاهر شود آن را پیری زودرس نامند. عوامل مختلفی در سرعت روند پیری دخالت دارند مانند مسائل اجتماعی شامل فشارهای اقتصادی، مشکلات زندگی، قحطی، قتل و غارت، جنگ و خشونت، اختلافات طبقاتی و نژادی، وجود بی‌عدالتی در اجتماع و بالاخره نبودن تأمین آینده. گاه علت پیری زودرس به بهداشت شخصی مربوط می‌شود که از آن جمله می‌توان فقر و گرسنگی، غنا و پرخوری، شب‌زنده‌داری، اعتیاد به مواد مخدر و دخانیات و مسکرات، غم و غصه، عیاشی و ولگردی، بی‌کاری و نگرانی از آینده و غیره … را نام برد. در این میان فعالیت‌های مغزی بیش‌ازحد بخصوص اگر با نگرانی همراه باشد خیلی زود شخص را به عوارض پیری دچار خواهد ساخت.

راه‌های پیشگیری از پیری زودرس

برای جلوگیری از بروز پیری زودرس دانشمندان پیشنهادهای متعددی ارائه کرده‌اند از آن جمله می‌توان پیوند بیضه حیوانات برای برخورداری از هورمون‌های مردانه، تزریق عصاره جفت، سرم (سروم) مگوهولتز، تزریق عصاره بافت‌های جنینی، تزریق مایع مشیمه (مایعی که درون کیسه‌ای به همین نام قرار دارد و جنین در آن غوطه‌ور است) و همچنین تزریق عصاره قلب، کلیه و طحال افراد سالمی که در تصادف کشته شده‌اند و غیره را نام برد. البته هیچ‌یک از تمهیدات فوق نتوانسته است اثرات مطلوب قابل‌توجهی به بار آورد ولی بکار بستن دستورهای زیر اثرات مطلوبی برای به تأخیر انداختن علائم پیری و عوارض دوره سالمندی دارد مشروط بر اینکه همیشه رعایت شود.

چنانچه این اصول از دوران کودکی موردنظر قرار گرفته و عمل شود اثرات بسیار نیکویی در دوران سالمندی خواهد داشت.

  1. مصرف مقدار مناسب کالری برای تولید انرژی لازم با مراعات کم‌خوری و درعین‌حال جلوگیری از گرسنگی و بخصوص جلوگیری از تشنگی.
  2. ننوشیدن فراورده‌های الکلی.
  3. خودداری از مصرف توتون، تنباکو و سیگار، چپق یا پیپ و حتی قلیان.
  4. خودداری از مصرف مواد مخدر و خواب‌آورها و محرک‌ها.
  5. خودداری از مصرف قهوه و کاکائو زیرا این مواد موجب بالا رفتن چربی‌های خون می‌شوند همچنین مصرف هرچه کمتر مواد چربی بخصوص چربی‌هایی که در حرارت معمولی جامد هستند. مصرف متعادل چربی‌های مایع مانند روغن زیتون و روغن‌های گیاهی دیگر که در حرارت معمولی مایع هستند به مقدار پانزده گرم در روز مفید است و چون حاوی ویتامین‌های محلول در روغن است برای انجام بعضی از فعل‌وانفعالات بدن مثل انعقاد خون، جذب کلسیم و… ضرورت دارند. باید یادآور شد که مصرف روغن‌های معدنی نظیر پارافین مایع زیان‌بخش است.
  6. امساک در مصرف مواد قندی بخصوص قند سفید (ساکاروز)
  7. به‌طور متوسط ۸ ساعت خواب در شبانه‌روز.
  8. رعایت تعادل بین کار جسمی و فعالیت روانی.
  9. استفاده از ویتامین‌ها از ابتدای تولد در دوران رشد و میان‌سالی و سالمندی.
  10. استفاده از املاح منیزیوم چرا که منیزیوم در تولید بعضی از آنزیم‌های حیاتی که در دوران پیری دچار کاهش می‌شوند و در سوخت‌وساز تولید انرژی اهمیت بسزایی دارند بسیار مؤثر است.
  11. فراهم کردن امکانات آرامش روانی.

مسائل درمانی سالمندان

با آنچه گذشت فعالیت دستگاه‌های مختلف بدن سالمندان با جوانان و میان‌سالان تفاوت‌هایی دارد که بدون توجه به اصول یاد شده در درمان آن‌ها موفقیتی به‌دست نمی‌آید. این تفاوت‌ها ممکن است مربوط به نارسایی جریان خون، اختلال در ترشح ادرار و دفع کلیوی، اختلالات سوخت‌وساز (مثلاً کم شدن فعالیت آنزیم‌های حیاتی که برای سوخت‌وساز بدن لازم‌اند) و یا به علت رفع نشدن به موقع یا تأخیر در دفع دارو از راه ادرار باشد که سبب پیدایش سریع عوارض جانبی دارو و موجب مسمومیت و واکنش‌های نامطلوب می‌شود. بیماران مسن به علت ابتلا به اختلال‌های مختلف معمولاً داروهای متعددی مصرف می‌کنند که این خود خطر ناسازگاری‌های داروها را با یکدیگر به همراه دارد.

تشخیص عوارض جانبی داروها در افراد مسن مشکل‌تر است چرا که افراد پیر در بیشتر موارد دچار گیجی، بی‌اشتهایی، اختلالات گوارشی و لرزش و … می‌باشند که ممکن است با عوارض دارو اشتباه شوند. از طرف دیگر به علت ضعف دید چشم مشکل می‌توانند دستورات دارویی را بخوانند و به علت ضعف شنوایی دستورات شفاهی را هم به خوبی نمی‌شنوند و همچنین به علت کمبود حافظه ممکن است دستورات را فراموش کنند و یا به درستی بکار نبندند. افراد مسن در اثر تحلیل ماهیچه‌ای و کم شدن حجم بدن باید مقدار کمتری دارو مصرف کنند، همچنین به سبب اختلال اعمال قلب، کبد و کلیه باید در مصرف خواب‌آورها، آرام‌بخش‌ها، داروهای ضدافسردگی و داروهای ضد تشنج (که بیشتر برای درمان لرزش‌ها بکار می‌روند) بسیار محتاط بود زیرا مقداری که برای جوانان مصرف می‌شود در افراد مسن ممکن است موجب مسمومیت شود.

داروهایی که برای اختلال‌های قلبی بکار می‌روند نظیر دیژیتال و کینیدین و بسیاری از داروهای قلبی دیگر در افراد مسن دارای نیمه‌عمر طولانی‌ترند لذا به مقدار کمتری تجویز می‌شوند. داروهای ضد انعقاد مانند آسپرین، چون ممکن است موجب خون‌روی‌های شدید شوند باید به مقدار کمتر و تحت کنترل دقیق آزمایشگاهی و شمارش تعداد پلاکت‌ها تجویز شوند. به هر حال درمان افراد مسن باید با احتیاط بیشتری همراه باشد و بخصوص باید از مصرف خودسرانه داروها در دوران پیری خودداری شود، ضمناً پرستاری از سالمندان که خود رشته‌ای تخصصی در پرستاری است از اهمیت خاصی برخوردار است که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست. (۵)

راهکارهای روبرویی با بازنشستگی

بازنشستگی و سالمندی سال‌های رشد و کمال است، سال‌های بلوغ، زمان تغییر به سوی مسیری جدید. به معنای فرصت برای اینکه هر طوری که شما می‌خواهید باشید. هر طوری که می‌خواهید برنامه‌ریزی کنید. زمان در دست شماست. تازه در شروع نیمه‌راه زندگی هستید با توشه‌ای از تجربه، دانش و مهارت‌های ارزشمند. بالا رفتن سن یکی از مراحل تغییر است، یکی از مراحل رشد که از شروع می‌شود. در کودکی بیش از ایستادن بارها به زمین افتاده‌اید. در جوانی بر اثر فقدان دانش و تجربه، اشتباهات و لغزش‌های زیادی کرده‌اید. در اوایل بزرگ‌سالی مجبور به یادگیری دانش و حرفه‌ای بوده‌اید. مجبور به پذیرش نقش‌های جدید بودید، نقش همسر، نقش والد، نقش عروس یا داماد، نقش کارمند، نقش تأمین‌کننده منابع مالی خانواده، نقش برنامه‌ریز تحصیلی انتخاب مدرسه، رشته تحصیلی دانشگاه برای فرزند، نقش نظارت بر امور مالی، تربیتی، ارتباطات خانوادگی.

بازنشسته‌ها چه در پیش رو دارند؟

  • بازنشستگی زمانی برای آزادی و استقلال از مسئولیت‌های محدودکننده کار، فرزندان و تحصیلاتشان.
  • آزادید که هر کجا و هر زمان که بخواهید سفر کنید و با هر کس که دلتان می‌خواهد معاشرت کنید.
  • دیگر فرزندانتان کوچک و دست‌وپاگیر نیستند.
  • مجبور نیستید گزارش کار خود را رأس موعد مقرر تحویل رئیستان دهید.
  • اگر هنوز فرزندان کوچک، نوجوان و جوانی دارید می‌توانید شاهد رشد و شکوفایی آن‌ها باشید.
  • اگر صاحب نوه‌ای هستید شادی‌ها و خنده‌های آنان را می‌بینید و با آن‌ها کودکانه بازی می‌کنید و لذتی که در دوران اشتغال محروم از دیدن فرزندتان بودید جبران می‌کنید.
  • اگر والدین و اقوام نزدیکی را هنوز در کنار خود دارید فرصت را مغتنم دارید، از تجارب آنها استفاده کنید و از خدمت و مراقبت و مصاحبت آنها لذتی وافر ببرید.
  • زندگی زناشویی، طی سال‌های اشتغال عجولانه، بی‌تجربه، مملو از دغدغه‌های جورواجور و با هراس باروری همراه بود. لیکن در سال‌های سالمندی با امنیت خاطر بیشتر و فارغ از دغدغه‌های دوران جوانی و میان‌سالی و با توشه‌ای از تجربه و دانش همزیستی زناشویی می‌توان ماه‌عسل و زندگی دوباره را شروع کرد.
  • در این دوران زمان بیشتری برای تمرینات ورزشی، تغذیه بهتر و رسیدگی بیشتر به وضعیت سلامت جسم و روحی خود دارید.
  • شما فرصت بیشتری برای شناخت و درک عمیق‌تر ذهن و روح، عواطف و احساسات خود دارید با مروری به گذشته، کارنامه زندگی خود را ورق بزنید و از یادآوری خاطرات خوب لذت ببرید و خاطرات و تجارب ناخوشایند خود را تجزیه‌وتحلیل کرده و از آنها بیاموزید.
  • شما حتی فرصت بازگشت به پشت میزهای دانشگاه را دارید چراکه این میزها احساس جوانی، سرزندگی، رشد و کمال را در انسان زنده می‌کند.
  • اگر از شغلتان ناراضی بوده‌اید فرصتی برای یک شغل مورد نظرتان را می‌یابید.
  • جامعه شناسان دو رخداد زندگی که به آسیب روحی می‌انجامد و هم ایجاد استرس می‌کند و تغییراتی را در الگوی زندگی پدید می‌آورد را شناسایی کرده‌اند، بازنشستگی به‌عنوان اولین ضربه روحی و مرگ همسر دومین آن ذکر شده، امروزه سالمندان می‌توانند با برنامه‌ریزی برای دوران بازنشستگی این وقایع را بشناسند و اثر آن برطرف نموده و یا کاهش دهند.

با توجه به بالا رفتن سطح سلامت و امید به زندگی افراد جامعه، مسئولین جامعه می‌بایست برنامه‌ریزی خاصی برای سالمندان از جمله موارد زیر انجام دهند.

  1. گسترش بیمه‌های تکمیلی برای بازنشستگان، فرزندان و والدین آنها مشابه با شاغلین
  2. فراهم نمودن امکانات ورزشی، رفاهی و تفریحی و برگزاری تورهای مسافرتی داخل و خارج از کشور با تخفیف‌های ویژه
  3. استفاده از وام‌های کم‌بهره
  4. چک آپ های مستمر و منظم جسمی و روانی
  5. تهیه بروشورهای بهداشت و سلامت جسم و روان و تغذیه سالم
  6. برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای شاغلین در آستانه بازنشستگی برای آشنایی با روش‌های مقابله با استرس و افسردگی و برنامه‌ریزی دوران بازنشستگی
  7. استفاده از توانمندی‌های علمی، پژوهشی و اجرایی بازنشستگان در زمینه‌های مختلف

منبع

۱- “Introduction to Developmental Psychology”, Kendra Van Wagner,
http://psychology.about.com/

۲- سایت کلینیک فراروان

۳- موسسهٔ روان‌شناختی کاریزما مشاور (www.charismaco.com)

۴- دانشنامه رشد

psysh.ir

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *