ارتقاء سلامت روانبهداشت روانخودشکوفایی و عزت نفسروانشناسی شخصیت
خودشناسی
۵ گام برای شناخت خود و شناخت علایق
خودشناسی مستلزم شناخت شخصیت، ارزشها، آرزوها و علایق خود می باشد. باید از خودمان شناخت پیدا کنیم تا بتوانیم به خود واقعیمان رسیده و با پذیرش آن زندگیمان را زیباتر سازیم.
خودشناسی راهی است که ما را به آن کسی که در حقیقت هستیم میرساند. زمانی که ما خود واقعیمان را شناخته و آن را بپذیریم قطعاً زندگیمان بسیار زیباتر و آسانتر خواهد شد. پس بهتر است به جای فرار از آن به استقبالش برویم و مطمئن باشیم هر چقدر هم غیرعادی و متفاوت باشیم زندگی با خود واقعی فوقالعاده خواهد بود.
ضرورت خودشناسی
- خودشناسی چیزی فراتر از این است که چه رنگی را دوست دارید، چه نوع موسیقی را میپسندید و یا چه رشته تحصیلی را ترجیح میدهید. خودشناسی روند درک کردن خودتان در سطحی عمیقتر است که شما را با تردیدها و ناامنیهای درونیتان روبهرو میکند و باعث میشود نگاهی جدی به سبک زندگیتان داشته و آن را زیر سؤال ببرید. راهی غیرقابلپیشبینی که برای پیمودن آن باید مشتاق باشید.
- شناختن خود و دانستن اینکه چه نوع آدمی هستیم برای رسیدن به باورهای اعتلا بخش در زندگی مهم است. برای رسیدن به اهدافمان در زندگی در ابتدا آنچه که اهمیت دارد باور کردن خود و شناخت تواناییها و ضعفهای ماست و این همان مسیر خودشناسی است.
- خودشناسی در زندگی اجتماعی و کنار آمدن با دیگران نیز مؤثر است؛ زیرا وقتی انسان حالات و ویژگیهای روحی خود را شناخت، میداند که در هر جامعهای و در هر شرایطی چگونه باید برخورد کند. به عنوان مثال، اگر فردی به این نتیجه دست یافت که روحیه انتقادپذیری را ندارد و زودرنج است، میتواند از موقعیتها و محیطهایی که افراد را مورد انتقاد قرار میدهند، اجتناب کند.
- هیچ اشکالی ندارد که بفهمید قلبتان چه میخواهد. هیچ اشکالی ندارد که برای ارتباط برقرار کردن با روحتان، بقیه دنیا را با خودتان هماهنگ کنید. شاید غیرعادی باشد اما اشکالی ندارد. پس انجامش دهید. مطمئن باشید از شناختن کسی که درونتان است، پشیمان نخواهید شد. زیباترین چیزی که در زندگیتان خواهید دید زمانی است که به کسی تبدیل شوید که از همان ابتدای تولد واقعاً باید میبودید.
پنج قدم ضروری برای خودشناسی
در راه خودشناسیباید صادق بود و حتی از یک دوست که صادق است و با ما کاملاً آشنایی دارد کمک گرفت. گاه ما دوست داریم چیزی که پرسشها از ما میخواهند باشیم اما واقعیت این است که نیستیم پس باید برای شناخت نقاط ضعف و قوت خود صادق باشیم. برای قدم برداشتن در این مسیر گامهای زیر را بردارید.
۱. شخصیت خودتان را بشناسید.
شناخت شخصیت خودتان اولین قدم است. شما مجموعهای از نظرات دیگران نسبت به خودتان را دارید که یکی از جنبههای آن است. همچنین خودتان مجموعه اطلاعات شخصی هم در مورد اینکه چه نوع شخصیتی دارید و یا در اوقات تنهایی یا در جمع چطور آدمی هستید دارید.
از خودتان سؤال کنید، چه خصوصیات اخلاقی دارید؟ بین دوستانتان چطور هستید؟ در مورد غریبهها چطور؟ دنیای بیرون چه شخصیتی از شما میبیند؟ در روزها خوب و روزهای بد چه واکنشی دارید؟ به دنیای اطرافتان چطور واکنش میدهید؟
۲. ارزشهای اصلیتان را بشناسید.
ارزشهای اصلی شما آن قوانین و اصول اخلاقی هستند که نزدیک قلبتان نگه میدارید. در محل کار، در خانه، در همه جنبههای زندگی، کدام ارزشها را هیچوقت نمیتوانید نادیده بگیرید؟ اینها ارزشهای اصلی شما هستند. صداقت، راستی، امنیت یا انعطافپذیری؟ متعهد بودن به دیگران، عقلانیت یا یادگیری، آسایش مالی یا خوشگذرانی؟
۳. بدنتان را بشناسید.
شما چقدر بدنتان را میشناسید، نفس کشیدن، تواناییها، محدودیت تعادل و انعطافپذیریتان را تا چه اندازه میشناسید؟ آیا تابهحال بدون اینکه امتحان کرده باشید، گفتهاید «بدن من این کار را نمیتواند انجام دهد» یا «نوع بدن من به این کار نمیخورد»؟ قبل از اینکه درها را به سمت چیزهای امکانپذیر ببندید، یکبار دیگر نگاه کنید.
۴. آرزوهایتان را بشناسید.
آرزوها و امیدهای شما راه شما را بهسوی آینده میسازند. کمکتان میکنند زندگی را بسازید که به داشتن آن افتخار کنید. سعی کنید آرزوهایتان را هم خوب بشناسید. سعی کنید جزییات و خصوصیات آنها را تحلیل کنید. در مسیر خودشناسی آرزوها و رؤیاهایتان را بخشی از وظایف روزانهتان ببینید. آنها را جدی بگیرید. روی آنها کار کنید. بهجای مخفی کردنشان یا خجالت کشیدن به خاطرشان، آنها را با افتخار مطرح کنید.
اگر میخواهید موسیقیدان شوید، از خودتان سؤال کنید: چه سازی دوست دارید بزنید؟ به چه سطح حرفهای میخواهید برسید؟ میخواهید این بخش از زندگیتان تا چه اندازه بزرگ شود؟ و آنقدر پیش بروید تا همهچیز را در مورد آرزوهایتان بفهمید.
۵. علایق و عدم علایقتان را بشناسید.
چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید؟ برای اینکه علایق و عدم علایق خودتان را مشخص کنید، وقت بگذارید و این کار را برحسب نظر دیگران انجام ندهید. خودتان تصمیم بگیرید. خیلیها در زندگیشان چیزهایی که همه دوست دارند را دوست داشته و از چیزهایی که بقیه دوست ندارند، خوششان نمیآید. شما این کار را نکنید.
تعریف کردن علایق و عدم علایقتان شجاعت میخواهد اما برای خودشناسی ضرورت دارد. اگر به انجام کارهایی که خسته و کسلتان میکند ادامه دهید و چیزهایی که به شما لذت میدهند را نادیده بگیرید، بخشی از آنکه هستید را فراموش خواهید کرد. مطمئناً چنین راهی شما را به سمت خوشبختی نخواهد برد.
بنویسید تا خودتان را بیشتر بشناسید
نوشتن رویدادها و خاطرات یکی از بهترین راههای خودشناسی است. چنانکه سندی گریسون بیان میدارد؛ نوشتن به شما کمک میکند تا با خرد درونی خود ارتباط برقرار کنید، چیزی که در دنیای پر سروصدا ما بسیار مهم و ضروری است. پس اگر میخواهید صدای درون خود را بشنوید باید سکوت کنید. نوشتن یکی از راههای سکوت است و خودشناسی را سرعت میبخشد.
نوشتن هیچ قانونی ندارد. تنها ساعت را کوک کرده و شروع به نوشتن کنید. تا وقتی ساعت زنگ نزده، دست از نوشتن برندارید. در پایین به پنج تسریعکننده فرایند خودشناسی از کتاب سندی گریسون اشاره میکنیم.
۱. “نمیخواهم در مورد … بنویسم.”
این روش در واقع حیلهایست برای ناخودآگاهتان تا از حفاظت شما در برابر احساساتی که در زیر سطح مخفی شدهاند، دست بردارد و اجازه دهد تا خود واقعیتان بر روی کاغذ سفید، نقش ببندد. ساعت را برای ده دقیقه بعد کوک کنید و هرچه که به ذهنتان آمد بنویسید. مهم این است که صادق و آسیب پذیر باشید. در مورد سختترین چیزهایی که به نظرتان میآید، بنویسید. بعد از اتمام، میتوانید کاغذتان را پاره کنید. اینکه به خود اجازه دهید در مورد چیزی که قطعاً مایل به نوشتن در مورد آن نیستید بنویسید، شما را دقیقاً به همان چیزی راهنمایی میکند، که باید روی آنوقت گذاشته و کار کنید.
برای مثال: نمیخواهم در مورد اینکه چه طوری هنوز از مادرم به خاطر فلان قضیه عصبانیام بنویسم ….. و بعد بنویسید ….
۲. “من الآن چه کسیام؟”
دوباره ساعت را برای ۱۰ دقیقه کوک کنید و به این سؤال جواب دهید. همچنین ببینید که در زمانهای دیگر زندگیتان مثلاً ۸، ۱۶، ۲۵ سالگی چه بودهاید؟
آن زمان که بودهاید؟ تفاوتهای بین کسی که بودهاید و کسی الآن در حال شدن هستید را شرح دهید. ماهها و سالهای پیش رو چگونه زندگی شما را شکل خواهد داد؟ و بعد آن قسمت از خود را که همیشه بوده و هست توصیف کنید. نگاه این خود به زندگی شما چگونه است؟ تا به حال این خود چگونه شما را راهنمایی کرده است؟ آخرین باری که به خود درونیتان که همیشه آنجاست، سر زدید کی بود؟
۳. “چیزهایی که دوست دارم.”
چقدر برای شناخت چیزهایی که حقیقتاً شما را خوشحال میکنند، وقت گذاشتهاید؟ درمورد هرچیزی که باعث لذت شما میشود و لبخند بر لبانتان مینشاند، بنویسید. خواه چیزهای گران مثل یک استراحتگاه استوایی و یا چیزهای بیقیمتی مثل حمام حباب یا رفتن به ساحل با خانواده باشد. مرتباً به این لیست اضافه کنید.
۴. “اظهار کنید که چقدر شگفتانگیزید.”
از ده خصوصیت عالی خود لیستی تهیه کنید و به خود بگویید که “شما” بودن امن و بیخطر است.
برای اطلاعات بیشتر این مقاله را مطالعه کنید.
۵. “مکالمه با خود ۹۹ سالهتان.”
وانمود کنید که ۹۹ ساله هستید، بسیار عاقل و در سلامت کامل. به این سؤالات پاسخ دهید:
چیزی هست که بخواهی من بدانم؟ در این روزها و سالهای آینده باید روی چه چیزی تمرکز کنم؟ چه چیزهایی میتوانستم انجام بدم یا تجربه کنم که بهترین تأثیر را روی زندگیام داشته باشد؟
اگر کسی نوشتههای شما را خواند، چه؟
افراد معمولاً خاطرات خود را نمینویسند زیرا میترسند دیگران آنها را بخوانند. با گذشت زمان پی میبرید که افکار ما وقتی در ذهنمان در حال گردشاند، بسیار بزرگتر احساس میشوند. آوردنشان روی کاغذ آنها کوچک میکند. وقتی همه افکارتان را روی کاغذ سفید، خالی کردید، میتوانید به یک نمای کلی از آنها برسید و دیگر به اندازه قبل ترسناک به نظر نخواهند رسید. هرگاه که خود را کاملاً به کاغذ سفید جلویتان میسپارید، کمی بیشتر به خود حقیقیتان نزدیک میشوید. آنجا جایی است که عظمتتان میتواند با شما نجوا کند و تمام آنچه را که برای شدنش به زمین آمدید به یادتان آورد.
شناخت خود کمکتان میکند وارد مسیر خوشبختی شوید که هیچوقت حتی تصورش را هم نداشتید.
منبع
سمیه قندهاری – گروه روانشناسی ستاره