سرگذشتمعرفی کتابوجودی یا اگزیستانسیالیسم
خلاصه و معرفی کتاب انسان در جستجوی معنی
توضیح نکات خواندنی اثر ارزشمند ویکتور فرانکل توسط بهروز هاشمی
مقدمهای کوتاه بر انسان در جستجوی معنی
ویکتور فرانکل در بخش ابتدایی کتاب انسان در جستجوی معنی ، به تجربههای تکاندهندهاش در اردوگاههای کار اجباری میپردازد. استدلال اصلی فرانکل در این کتاب به جمله نیچه بر میگردد: کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی آن خواهد ساخت. فرانکل با روایتی جذاب به ما نشان میدهد که چطور حتی در سختترین شرایط ممکن، یک فرد خودش انتخاب میکند که شرافت انسانیاش را حفظ کند یا آن را رها کند.
بخش اول انسان در جستجوی معنی
تجاربی از اردوگاه کار اجباری
فرانکل شرایط اردوگاه را تقریبا غیر قابل تحمل توصیف میکند: غذای محدود، لباس نامناسب، کار و فشار روانی بیش از حد. به نظر من هدف اصلی فرانکل در این کتاب این است که نشان دهد چه چیزی باعث زنده ماندن برخی از افراد در اردوگاهها میشود. اگر چیزی باعث میشود رنج و مسئولیت اردوگاه را تاب آوریم، حتما به تحمل رنج زندگی کمک خواهد کرد.
سه مرحله سازگاری با فضای اردوگاه
مرحله نخست
از نظر فرانکل هر زندانی سه مرحله را از سر میگذارند. مرحله نخست ضربه روحی است. در مرحله اول به این میپردازد که چطور هر فرد با شرایط مهلک خود را تطبیق میدهد. یکی از فشارهای روانی شدید بر زندانیان، ترس از کشته شدن در هر لحظهای است. اگر کسی نتواند شرایط را تحمل کند و نتواند به کار ادامه دهد، میمیرد.
مرحله دوم
مرحله دوم بیحسی است. کسانی که به این مرحله رسیدند، دیگر با دیدن تنبیه دیگری روی خود را بر نمیگرداندند و بدون بر انگیخته شدن عاطفهای این صحنه را نگاه میکردند. فرانکل معتقد است چیزی که بیشتر از همه به زندانی آسیب میزند شکنجه جسمی نیست، بلکه شکنجه عاطفی ناشی از بیعدالتی و بیمنطقی، روح و روان زندانی را نابود میکرد. مکانیسم بی حسی مهمترین دفاع برای حفظ جان بود. یک دفاع دیگر واپسروی است: بازگشت به یک نوع زندگی ذهنی ابتدایی. زندانی آرزوهایش را در خواب میدید.
علت بقای افراد
فرانکل معتقد است کسانی که از لحاظ درونی و معنوی غنیتر بودند، راحتتر با شرایط اردوگاه کنار میامدند و بقا زیاد تحت تاثیر قدرت فیزیکی نبوده است. حال باید دید معمولا زندانیان از چه چیزی در آن شرایط معنا بیرون میکشیدند.
معانی موجود در اردوگاه
عشق
فرانکل با این فکر که اگر شرایط سخت اردوگاه را تحمل کند، نهایتا نزد همسر خود بر میگردد، میتوانست از زهر اردوگاه کم کند. “رهایی بشر از راه عشق و در عشق است.” ” عشق همان اندازه نیرومند است که مرگ”
رسالت فردی
فرانکل میخواهد با زنده بودنش اتفاقات داخل اردوگاه را از لحاظ روانشناسی بررسی کند و در آینده اثری در این باب خلق کند. او برای این منظور باید زنده بماند.
زیبایی طبیعت
فرانکل تعریف میکند که وقتی با قطار در حال جابجایی بودند، چطور مناظر طبیعی یا غروب خورشید زندانیان را محسور خود میکرد، چیزی که ما در زندگی ر.زمره به طور روزانه از دست میدهیم!
هنر
آیا در اردوگاه کار اجباری هنر وجود دارد؟ در کمال تعجب، جواب مثبت است. زندانیان شبها دور هم جمع میشدند و برنامه اجرا میکردند. این برنامهها شامل فکاهی، ترانه، شعر و کنایههای در مورد اردوگاه میشدند.
شوخطبعی
به قول نیچه ” من و فقط من تنها میدانم که ؛ چرا انسان و فقط انسان تنها می خندد . او آنچنان ژرف … نداشته است . خندان ترین موجود ؛ محزونترین موجود است ” . رنج زندان زندانیان را شوخطبع کرده بود. شوخی در اینجا به کمک حفظ جان آمده بود. در این قسمت فرانکل به برخی از طنزهایی اشاره میکند که در ان محیط خلق شد. این قسمت خواندنش خالی از لطف نیست. فرانکل شوخطبعی را ابزار شگفتانگیزی برای تحمل رنج میداند.
خوشیهای جزیی
این خوشیها معمولا شامل رهایی از رنج میشد. به عبارتی تنها خوشیهای زندان تقویت منفی بودند و به ندرت تقویت مثبتی رخ میداد
کمک به دیگران
چیز دیگری که به فرانکل کمک میکند تا زنده بماند پذیرش مسئولیت برای کمک به همنوعانش برای درمان بیماریهای فیزیکی آنها از جمله تیفوس بود. فرانکل این را فداکاری نمیدانست. به قول او این یک حساب دو دوتا چهار تا بود.
فداکاری
از نظر فرانکل فداکاری همیشه معنا دار است
تغییر ماهیت برخی از زندانیها
چیزی که ذهن نویسنده را درگیر میکند تغییر ماهیت زندانیها بعد از گذشت زمان است. عدهای از اسرا موسوم به کاپو، با نیروهای اس.اس همکاری میکنند و عدهای هم اصالت و انسانیت خود را حفظ میکند. در تجزیه و تحلیل نهایی فرانکل به این نتیجه میرسد که تغییر ماهیت هر کس حتی در این شرایط سخت، تصمیم فردی است و زندانیان خودشان هستند که انتخاب میکنند چطور موجودی باشند. به قول داستایوفسکی، من تنها از یک چیز میترسم و آن این که شایستگی رنجهایم را نداشته باشم. این قدرت درونی نشان از یک آزادی معنوی و عظمت بکر در انسان دارد. فرانکل این مسائل را کاملا این دنیایی میداند.
هر کس در اردوگاه نمیتوانست به این غنای درونی برسد، دچار سقوط میشد. در نهایت فرانکل نتیجه میگیرد آنچه اهمیت دارد این است که زندگی از ما چه میخواهد نه این که ما از زندگی چه میخواهیم. زندگی نهایتا به معنای مسئول بودن برای یافتن پاسخ راستین به رنج و انجام وظایف است.
مرحله سوم
مرحله نهایی برای هر زندانی آژادی اوست. فرانکل توضیح میدهد که آزاد شدن این افراد و رهایی ناگهانی چقدر برای هر فرد دشوار میتوان باشد. برای افرادی که بر میگردند و اعضای خانواده را کشته شده مییابند، رهایی درد زیادی دارد.
تحلیل زندانبانها
فرانکل زندانبانها را به چند تقسیم میکند.
• سادیست و آزارگر
• عدهای که به خاطر کار طولانی در اردوگاه بیحس شده بودند.
• کسانی که دلشان برای زندانیان میسوخت
فرانکل معتقد است در میان هر گروهی مهر انسانی به چشم میخورد، حتی کسانی که ما به راحتی مورد ملامت قرار میدهیم. دسته بندی فرشته و اهریمن برای انسانها کاری برای ما از پیش نمیبرد. همه انسانها در طیفی بین انسان کامل و ناقص قرار دارند. این که فرانکل با وجود چنین رنجهایی میتواند انصاف را در مورد آزارگران خود رعایت کند، جای شگفتی دارد.
فارغ از ارزش روانشناختی انسان در جستجوی معنی، این کتاب پر از حکمت انسانی است. بعد از مطالعه کتاب میفهمیم که چطور رنج انسان را فرزانه و خردمند میکند. فرانکل با خدمتی که رواندرمانی کرد، نشان داد که واقعا شایستگی رنجهایش را داشته است. او در کتاب انسان در جستجوی معنی پا را از اصل لذت فروید و قدرتطلبی آدلر فراتر میگذارد، و انسان را موجودی مختار و معناجو معرفی میکند. به نظر من فرانکل بیش از این که یک اثر روانشناختی خلق کند، یک اثر ادبی انسانی فاخر خلق کرده است.
بخش دوم انسان در جستجوی معنی
برخی مفاهیم اصلی لوگوتراپی در کتاب انسان در جستجوی معنی
فرانکل نشان میدهد که لوگوتراپی به دنبال کاهش رنج بشر نیست، بلکه خواستار این است که رنج انسان را معنادار کند و ندای وظیفه و مسئولیت فردی را در او بیدار کند. از این رو ممکن است حتی رنج و ظرفیت رنج انسان را در این رویکرد بالا ببریم.
این مفاهیم نشان میدهد که لوگوتراپی همانقدر که یک رویکرد وجودگرایانه است، یک رویکرد انسانگرایانه نیز هست. پر بیراه نیست که این دو رویکرد را مانند دوبرادر میدانند.
معناجویی
معناجویی نیرویی اصیل در بشر است و چیزی فراتر از والایش غریزی. او در این فصل از سارتر کمی فاصله خود را حفظ میکند. سارتر معتقد است که انسان سازنده معنی وجود خود و فرانکل بر این باور است که ما تنها کاشف و جستجوکنندهی آن هستیم. از نظر فرانکل اخلاقی بودن انسان چیزی نیست که به انسان تحمیل گردد بلگه انتخاب هر فرد است.
نوروزهای نئوژنیک و اندیشهزاد
فرانکل این نوع نوروزها را ناشی از تضاد بین ارزشها میداند، نه تعارض فرویدی. لوگوتراپی خود را به تنهایی محدود به آشکارسازی محتوای ناخودآگاه نمیکند، بلکه تمرکز آن روی معناجویی است.
پویایی اندیشهای
دکتر فرانکل در این قسمت اصل تعادلجویی (Homeostasis) فروید و زیستشناسی را زیر سوال میبرد و آن را خطرناک میداند. هدف انسان رهایی از تنش نیست، بلکه انسان به دنبال رسیدن به هدف درگیر آن تنش است.
خلا وجودی
با کاهش اثر دین و سنت انسان مسئولتر و تنهاتر شده است. فرانکل با پیروی از شوپنهاور بیان میکند که انسان بین دو قطب اضطراب و ملال در نوسان است. چالش بزرگ نسل ما خلا وجودی است. فرانکل معتقد است کارکرد روانرنجوریها برای ما این است که این خلا را پر میکند. این موضوع که چطور روانرنجوریها خلا معنا را پر کرده است در جلسات درمان دیده میشود. به مجرد این که نشانههای فرد کاهش مییابد تازه دغدغههای اصیل وجود او سر بر میآورند.
معنای زندگی
معنای زندگی تعریف مشخص ندارد، و همیشه در حال تغییر است. هیچ معنای انتزاعی وجود ندارد و ما مسئولیت داریم که روز به روز به دنبال رسالت خود باشیم. پس پرسش از معنای زندگی را باید به خود مراجع برگرداند.
جوهر وجود
وظیفه لوگوتراپی این است که فرد را از مسئولیت وجودی خود آگاه سازد. کار آن نه تدریس و نه نصیحت است. کار لوگوتراپیست شبیه نقاش نیست یعنی نمیخواهد دنیا را آنگونه که میبیند تصویر کند بلکه کار او شبیه چشم پزشک است که میخواهد وسعت دید ما را افزایش دهد. فرانکل همچنین معتقد است که معنا را باید در جهان بیرون باید جست، نه در درون. در اینجا میبینیم که به اصل دروننگری روانکاوی حمله میکند.
او خودشکوفایی را نیز هدف غایی نمیداند، بلکه خودشکوفایی را محصول از خود فراروندگی فرد میداند. از خود فرا رفتن چیزی شبیه به مفهوم خود به عنوان بافتار اکت میباشد، انسان چیزی است بیش از تفکر، احساسات و عواطف. انسان مانند ظرفی است برای تمام اینها. انسان به روان خود محدود نمیشود
قصد مفرط و قصد متضاد
هر وقت کسی بیش از حد تلاش میکند به چیزی مانند لذت برسد بیشتر از آن دور میشود. به عبارتی لذت باید محصول باشد نه هدف. اگر لذت تبدیل به هدف شود تبدیل به چیزی مبتذل میشود. درمان این نوع مشکل با قصد متضاد انجام میشود. به طور مثال از کسی که اختلال خواب دارد و تلاش زیادی میکند که حتما بخوابد، میخواهیم که سعی کند نخوابد. کسی که میترسد در جمع احمق به نظر نرسد، تلاش میکند عمدا احمق به نظر برسد. در این مواقع متوجه میشود که مشکلش کامل حل میشود.
معرفی کتاب انسان در جستجوی معنی
نویسنده ویکتور فرانکل
نویسنده متن بهروز هاشمی