انتقادهایی از روانکاوی
روشهای فروید برای جمعآوری دادهها آماج بسیاری از انتقادها بوده است. او بینشها و نتیجهگیریهایش را از پاسخهای بیمارانش هنگامیکه تحت روانکاوی بودند استنتاج میکرد. بعضی از نارساییهای این رویکرد را از دیدگاه روش آزمایشی جمعآوری دادههای عینی به شیوهای نظامدار و تحت شرایط مشاهدهی کنترلشده در نظر بگیرید.
نخست، شرایطی که فرو تحت آن دادههایش را جمعآوری کرده است غیر نظامدار و کنترل نشده است. او گفتههای هر بیمار را کلمه به کلمه ثبت نمیکرد بلکه از روی یادداشتهایی که چند ساعت پس از ملاقات با بیمار تهیهکرده بود کار میکرد. در این فاصله مطمئناً بعضی از دادههای اصلی (کلمات بیمار) را براثر خیالپردازیهای ضمن بازیابی و تحریف و حذف از دست میداد. بنابراین، دادهها تنها شامل آنهایی بودند که فروید به یاد میآورد.
دوم، این احتمال وجود دارد که فروید هنگام یادآوری دادهها تفسیر مجددی از آنها به عمل میآورد. هنگام استنتاج، او ممکن است بهوسیلهی تمایل خود راهنمایی شده باشد تا مطالبی را در جهت تأیید فرضیههایش پیدا کند. بهعبارتدیگر، او ممکن است آنچه را که میخواسته است بشنود به یاد آورده و ثبت کرده باشد. البته، باید این احتمال را نیز در نظر بگیریم که ممکن است یادداشتهای فروید دقیق بوده باشند، اما دانستن این مطلب با هر درجهای از اطمینان ناممکن است زیرا دادههای اصلی ازمیانرفتهاند.
سومین انتقاد به تفاوتهای بین یادداشتهای فروید دربارهی جلسههای درمان و شرححال بیماران است که سرانجام منتشر کرده است که تصور میرود بر اساس آن یادداشتها نوشتهشده باشند. پژوهشگری یادداشتهای فروید و شرححال منتشرشدهی بیماران را مقایسه کرده و در مورد آنها چندین تفاوت یافته است. در میان این یادداشتها یک دورهی طولانیتر روانکاوی وجود داشت، یک توالی نادرست رویدادهایی که بیمار در هنگام روانکاوی فاش کرده است و یک ادعای اثبات نشده در مورد این ادعا که بیمار درمان شده است (ایگل، ۱۹۸۸؛ ماهونی، ۱۹۸۶). هیچ راهی وجود ندارد تا معلوم کند که آیا فروید این تحریفها را عمدی انجام داده است تا شواهد تأییدکنندهای برای دیدگاه خود فراهم کند و یا اینکه آنها از نتیجهگیریهای خود وی بهدستآمدهاند. تاریخدانان نمیتوانستند هیچگونه خطاهای مشابه احتمالی را در سایر مطالعههای موردی فروید ردیابی کنند، زیرا او بیشتر پروندههای بیمارانش را از بین برده است.
همچنین فروید پس از جدایی از بروئز فقط شش مورد از شرححال بیمارانش را منتشر کرد و هیچیک از آنها شواهد متقاعدکنندهای برای تأیید نظام روانکاویاش بهدست نمیدهند. «بعضی از این شرححالها برای تأیید نظریهی روانکاوی بهاندازهای تردیدآمیزند که شخص کاملاً تعجب میکند که چرا فروید حتی زحمت انتشار آنها را به خود هموارساخته… دو مورد از آنها ناقص و در درمان بیماران بلااثر بوده است… مورد سوم در حقیقت توسط فروید درماننشده بود (سالووی، ۱۹۹۲، ص.۱۶۰).
انتقاد چهارمی نیز بر دادههای فروید وارد است. حتی اگر یادداشتهای کامل، کلمه به کلمه هم تهیه و نگهداری شده باشند، همیشه این امکان وجود نداشته است که اعتبار آنچه که بیماران گزارش داده بودند تعیین شود. فروید برای اثبات داستانهای تجارب دورهی کودکی بیمارانش کوشش چندانی به عمل نیاورد. منتقدان اظهار میدارند که او باید کوشش میکرد که با پرسیدن از خویشاوندان و دوستانشان دربارهی رویدادهای توصیفشده صحت گزارشهای بیماران را وارسی کند. بدینسان، نخستین گام در تدوین نظریه علمی- جمعآوری دادهها- در مورد فروید ممکن است بهعنوان گامی ناتمام، ناقص و نادرست مشخص شود.
در مورد گام دوم- استنتاج و تعمیم از روی دادهها- ما دقیقاً نمیدانیم که این کار چگونه صورت گرفته است، زیرا فروید هرگز این فرایند را توضیح نداد و ازآنجاکه دادههای فروید کمیتپذیر و قابلتحلیل به روش آماری نبودند، تعیین پایایی و معنیدار بودن آماری این یافتهها ازنظر تاریخدانان ناممکن است.
نظریهها و فرضهای فروید دربارهی طبیعت انسان موردانتقاد قرارگرفتهاند. حتی طرفداران فروید میپذیرند که خود وی اغلب تناقضگویی کرده است و تعاریف او دربارهی بعضی از مفاهیم کلیدی مانند نهاد، من و فرامن مبهماند. چنانکه فروید در نوشتههای بعدیاش شخصاً دشواریهایی را که در تعریف بعضی از عقایدش وجود دارند متذکر شده است.
بسیاری از روانشناسان دیدگاه فروید دربارهی زنان را موردانتقاد قرار دادهاند. او عقیده داشت که فرامن زنان به خوبی رشد نکرده و به سبب فقدان آلت تناسلی مردانه دربارهی بدن خود احساس حقارت میکنند. کارن هورنای روانکاو، به سبب این دیدگاهها دربارهی روانشناسی جنس مؤنث، محفل فروید را ترک کرد و نظام خود را تدوین کرد و بهجای غبطهی آلت تناسلی در زنان، اظهار داشت که مردان دارای غبطهی رحم هستند. امروز بیشتر روانشناسان معتقدند که اندیشههای فروید دربارهی رشد روانی- جنسی زنان تأیید نشده و نادرست است.
در آینده آثار نظریهپردازان دیگری را بررسی میکنیم که با اندیشههای فروید مخالفت کردند و کوشیدند تا نظریهی او را تعدیل کنند. آنان میگفتند فروید نیروهای زیستشناختی، بهویژه میل جنسی را بیشازاندازه مورد تأکید قرار میدهد. درحالیکه منتقدان نظر دارند که شخصیت بیشتر تحت نفوذ نیروهای اجتماعی است.
سایر نوفرویدیها از اینکه فروید آزادی اراده را انکار میکرد و بر رفتار گذشته فرد تأکید میورزید و امیدها و هدفهای آینده را نادیده میگرفت عقاید او را موردانتقاد قراردادند. بعضی دیگر از فروید به این جهت انتقاد میکردند که نظریهی شخصیت انسان را تنها برمبنای مشاهدهی روانرنجوران و بیتوجه به خصایص اشخاص سالم ازنظر هیجانی تدوین کرده است. همهی این نکات در ساختن دیدگاههای رقیب دربارهی شخصیت مورداستفاده قرار گرفتند که بهسرعت به انشعاب در محفل روانکاوی منجر شد و مکاتب اشتقاقی روانکاوی فروید را به وجود آورد.
اعتبار علمی مفاهیم روانکاوی
بسیاری از مفاهیم فروید در سالهای دههی ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ موردبررسی آزمایشی قرار گرفت که به نتایج تردیدآمیزی منتهی شد. در سالهای اخیر در این مورد پژوهشهایی با روایی بیشتر صورت گرفتهاند. تحلیلی از ۲۰۰۰ مطالعهی انجامشده در روانپزشکی، روانشناسی، مردمشناسی و سایر رشتههای علمی، اعتبار علمی بعضی از صورتبندیهای فروید را مورد ارزشیابی قرار داده است (فیشر و گرینبرگ، ۱۹۷۷).
گرچه بعضی از مفاهیم فرویدی، ازجمله نهاد، من، فرامن، آرزوی مرگ، لیبیدو و اضطراب در برابر روشهای اعتباریابی علمی مقاومت کردند، بااینحال معلوم شد که سایر مفاهیم آزمونپذیری لازم را داشتند. این تحلیلها نشان دادند که مطالعههای منتشرشده شواهدی را در جهت تأیید موارد زیر فراهم کردهاند:
- بعضی از خصایص سنخهای شخصیتی دهانی و مقعدی؛
- برخی از عوامل علّی همجنسخواهی؛
- این عقیده که رؤیاها دریچههایی برای کاهش تنش هستند؛
- بخشهایی از عقدهی ادیپی در پسران (رقابت با پدر، خیالپردازیهای جنسی دربارهی مادر و اضطراب اختگی).
ازجمله مفاهیم فرویدی که بر اساس نتایج تحقیق آزمایشی تأیید نشده عبارتاند از:
- رؤیاها بیانگر ارضای آرزوها و امیال سرکوبشده در جامهی مبدل هستند؛
- پسرها برای حل عقدهی ادیپی با پدر همانندسازی میکنند و معیارهای فرامن او را از روی ترس میپذیرند؛
- زنان مفهوم حقارتآمیزی از بدن خود دارند، معیارهای فرامن آنها در مقایسه با مردان استحکام کمتری دارد و تحقیق هویت برایشان دشوارتر است.
پژوهشهای بعدی شواهدی را در مورد تأیید تأثیر فرآیندهای ناهشیاری بر افکار و رفتار فراهم کرده و نشان داده است که تأثیرهای ناهشیاری ممکن است ازآنچه که فروید ادعا کرده است فراگیرتر باشد (بورنستین و پیت من، ۱۹۹۲؛ به رادی، ۱۹۸۷؛ جاکوبی و کلی، ۱۹۸۷؛ سیلورمن، ۱۹۷۶). مطالعههای آزمایشی دربارهی آنچه که فروید لغزشهای کلامی نامید نشان داده است که دستکم بعضی از این بیانهای کلامی نادرست ظاهراً همانهایی هستند که فروید میگفت- تعارضها و اضطرابهای ناهشیار که به گونهی آشفته جلوهگر میشوند (ماتلی، ۱۹۸۵).
چنانکه یادآور شدیم، همهی پژوهشهای انجامشده درباره مفاهیم فرویدی نظریهی روانکاوی او را تأیید نمیکنند. مطالعات انجامشده در مورد رشد شخصیت، این عقیده را که شخصیت آدمی عمدتاً تا سن ۵ سالگی شکل میگیرد و ازآنپس چندان تغییر نمیکند، مورد تأیید قرار نمیدهد. تغییر شخصیت در طول زمان استمرار مییابد و بعد از ۵ سالگی به گونهی قابلملاحظهای تغییر میکند (کاگان، کریسلی و زلازو، ۱۹۷۸؛ اُلویوس، ۱۹۹۲ بهعلاوه، پژوهش در مورد غرایز بهعنوان نیروهای سائق شخصیت نشان میدهد که صورتبندی فروید نمیتواند الگوی مفیدی برای انگیزش انسان باشد (بارون و والیتزکی، ۱۹۹۲).
مهمترین نکته در مورد این تلاشهای علمی برای تحلیل عقاید فرویدی آن است که دستکم بعضی از مفاهیم روانکاوی را میتوان به احکامی کاهش داد که ازنظر علمی قابلمطالعه و بررسی باشند.
خدمتهای روانکاوی
اکنون ممکن است بپرسیم پس چرا روانکاوی برخلاف انتقادهایی که بر آن واردشده به حیات خود ادامه داده است؟ تمامی نظریههای رفتار را به سبب آنکه فاقد اعتبار علمی هستند تااندازهای میتوان موردانتقاد قرار داد. روانشناسانی که دربارهی نظریهای تحقیق میکنند گاهی ناگزیر باید ملاکهایی سوای ملاکهای رسمی علمی خشک و دقیق را برگزینند. همچنین کسانی که روانکاوی را انتخاب میکنند بدون در دست داشتن شواهد به این کار نمیپردازند.
روانکاوی نیز شواهدی را مطرح میکند، اما اینها از نوع شواهدی نیستند که بهطور سنتی در علم پذیرفتهشدهاند. اینکه شواهد روانکاوی از نوع شواهد دقیق و محض علمی نیست لزوماً این معنا را ندارد که نظریهی آن غلط یا گمراهکننده است. درهرحال، اعتقاد به روانکاوی ممکن است بر پایههای شهودی توجیهپذیری ظاهری این نظام استوار باشد.
بهطورکلی، روانکاوی فرویدی در روانشناسی علمی آمریکا اهمیت چشمگیری داشته است و علاقه نسبت به عقاید فروید همچنان بالاست. اما محبوبیت روانکاوی بهعنوان روشی برای درمان، وقتیکه برحسب تعداد مراجعانی که آن روش را انتخاب میکنند و تعداد کسانی که برای روانکاو شدن آموزش میبینند قیاس میشود، کاهشیافته است. بهجای استفاده از روش درمان پرهزینه و درازمدت فرویدی، از روشهای روانرنجوری کوتاهتر و کمهزینهتر (که بعضی از آنها از روانکاوی گرفتهشدهاند) و روشهای درمان رفتاری و شناختی استفاده میشود.
درمانهای دارویی نیاز به روانکاوی و روشهای درمانی مشابه را در مورد انواع خاصی از اختلالهای روانی کاهش داده است. در دسترس بودن دارودرمانی مانند لیتیوم و پروزاک موجب شد که بعضی از روانپزشکان و روانشناسان بالینی عقاید خود را دربارهی علل بیماریهای روانی را مورد تجدیدنظر قرار دهند، بدین معنا که به دور از مکتب فکری روانی، همانند گذشته توجه خود را به علل بدنی این اختلالها معطوف داشتند.
در رویکرد بدنی با زیستشیمیایی این عقیده وجود دارد که اختلالهای روانی درنتیجهی به هم خوردن توازن مواد شیمیایی مغز ایجاد میشود. بنابراین وقتیکه بیمار با خوردن یک قرص بهسرعت احساس بهبودی پیدا میکند، چرا باید استفاده از روشهای روانکاوی پرهزینه و وقتگیر تجویز شود؟ اما، دارودرمانی در همهی شرایط و در مورد همهی بیماران کارساز نیست. همچنین باید متذکر شد که این پیشرفت در درمان اختلالهای روانی را مدتها پیش ازآنکه به وقوع بپیوندد پیشبینی کرده بود.
تأثیر اندیشههای فروید بر فرهنگ عمومی ایالاتمتحده آمریکا بسیار زیاد بوده است و این مطلب بلافاصله پس از دیدار وی از دانشگاه کلارک در ۱۹۰۹ احساس شد. روزنامههای ایالاتمتحده داستانها و مقالههای زیادی دربارهی فروید منتشر کردند و تا سال ۱۹۲۰ بیش از ۲۰۰ کتاب دربارهی تحلیلهای فروید در آمریکا انتشار یافت. در مجلههایی مانند مجله خانگی بانوان، ملت و جمهوری نوین مقالههایی دربارهی روانکاوی نوشته میشد. مترو گلدن مایر MGM، یک سازمان عمدهی سازنده فیلمهای سینمایی، به فروید پیشنهاد ۱۰۰ هزار دلار داد تا در تهیهی یک فیلم سینمایی در مورد عشق تشریکمساعی کند. او این پیشنهاد را رد کرد. بنابراین، پذیرش فروید از سوی عامهی مردم بهمراتب زودتر از پذیرش او از طرف روانشناسی علمی صورت گرفت.
قرن بیستم شاهد کاهش محدودیتهای جنسی در رفتار و همچنین کاهش این محدودیتها در هنر، ادبیات و سرگرمیها بوده است. این باور گسترده وجود دارد که بازداری یا سرکوبی ارضای میل جنسی ممکن است زیانبخش باشد. اما تعجبآور است که پیام فروید در رابطه با میل جنسی موجب سوءتفاهمهای زیادی شده است. او هرگز دربارهی تضعیف قوانین جنسی رفتار یا آزادی جنسی بیشتر صحبت نکرد. بلکه دیدگاه او این بود که بازداری میل جنسی برای بقای تمدن ضروری است. علیرغم نیت فروید، آزادی جنسی بیشتر در قرن بیستم، تااندازهای نتیجهی نوشتههای اوست. تأکید او بر میل جنسی به شهرت دیدگاهش کمک کرد. حتی در نشریههای علمی، مقالههای جنسی دارای جاذبهی احساسی است.
علیرغم انتقاد از دقت علمی و ضعف روش پژوهش، روانکاوی فروید در روانشناسی نوین بهصورت نیروی مهمی درآمده است. در ۱۹۲۹، ای.جی. بورینگ، در تاریخ روانشناسی آزمایشی خود نوشت که در روانشناسی هیچ طرفدار عمدهای که در عظمت همتای داروین و هلمهولتز باشد وجود ندارد. بیستویک سال بعد، در چاپ دوم کتابش بورینگ در عقیدهی خود تجدیدنظر کرد. بورینگ ضمن منعکس کردن توسعهی روانشناسی در آن دو دهه با تحسین دربارهی فروید چنین نوشت:
او اکنون بهعنوان بزرگترین مبتکر زمان جلوهگر میشود، نمایندهی روح زمان که تسخیر روانشناسی را با اصل فرایند ناهشیار به انجام رسانید… این احتمال وجود ندارد که در سه قرن آینده کسی بتواند یک تاریخ روانشناسی بنویسد بیآنکه از فروید نام ببرد و باوجوداین ادعا کند که تاریخِ او تاریخ عمومی روانشناسی است. و شما در آن زمان بهترین ملاک بزرگی را ملاحظه میکنید: شهرت پس از مرگ. (بورینگ، ۱۹۵۰، ۷۴۳- ۷۰۷)
منبع
کتاب: تاریخ روانشناسی نوین
نویسنده: سیدنی آلن شولتز، دوان پی شولتز
مترجم: پاشا شریفی، علی اکبر سیف، خدیجه علی آبادی