علل پیداش بچه بازی
پژوهشگرانی که سعی دارند از پرورش بچه بازی آگاه شوند، «چرخهی قربانی – به – سوءاستفاده کننده» را توصیف کردهاند (بگلی و همکاران، ۱۹۹۴)، که به موجب آن، برخی از قربانیان سوءاستفادهی جنسی در کودکی، هنگام بزرگسالی مرتکب اعمال سوءاستفاده جنسی مشابهی میشوند. برقرار کردن چنین ارتباطی، اذهان کسانی را که مرتکب این جرمهای ناراحتکننده میشوند روشن خواهد کرد و ممکن است به ابداع برنامههای درمانی مؤثری برای بچهبازها منجر شود. متأسفانه رابطهی قربانی شدن با قربانی کننده شدن چندان روشن نیست.
تعدادی از پژوهشگران در تحقیقات گذشتهنگر، دریافتهاند که برخی از بچهبازها در کودکی سوءاستفادهی جنسی شدهاند (بگلی و همکاران، ۱۹۹۴). با این حال، پژوهشگران دیگر، پی بردهاند که میزان سوءاستفاده شدن جنسی کودکی در بین بچهبازها فقط اندکی بالاتر از افرادی است که علیه بزرگسالان مرتکب خلافهای جنسی میشوند یا دست به خلافهای خشونتآمیز علیه انواع قربانیان میزنند (فروند، واتسون، و دیکی، ۱۹۹۰). این پژوهشگران میگویند امکان دارد بچهبازها با این به اصطلاح بهانه که تجربهی قربانی شدن خودشان در کودکی آنها را به رفتار بهرهکش واداشته است، مسئولیت خلافهای خودشان را به حداقل برسانند.
بگلی و همکارانش (۱۹۹۴) بر اساس گزارشهایی که حداقل ۳ درصد مردان دانشجو اعتراف میکنند که خیال پردازیهایی دربارهی آمیزش یا تماسهای جنسی واقعی با کودک داشتهاند، تصمیم گرفتند رابطهی سوابق سوءاستفاده شدن جنسی را با تمایل شهوانی به کودکان در مردان بهنجار، کاوش کنند. آنهایی که بیش از یکبار قربانی سوءاستفاده جنسی شده بودند و متحمل سوءاستفادهی هیجانی نیز شده بودند، به احتمالاً خیلی بیشتری به کودکان و نوجوانان کوچک علاقهی جنسی نشان میدادند و به میزان کمتری درگیر فعالیت جنسی با افراد صغیر میشدند. این مردان در مقایسه با آنهایی که سوابق سوءاستفادهی جنسی و هیجانی نداشتند، بیشتر به نشانههای پریشانی هیجانی، از جمله احساس افسردگی و اضطراب مبتلا بودند. این محققان میگویند، سوابق دردناک سوءاستفاده شدن ممکن است باعث شده باشد که برخی از این افراد برای توجیه کردن عوارض مخرب تعدیشان، با سوءاستفاده کنندههای خود همانندسازی کرده باشند.
پژوهشگران دیگر، در واکنش به یافتههای ناهماهنگی که سوءاستفادهی جنسی را به بچه بازی بعدی ربط میدهند، حوزهی خود را گسترش داده و شرایط پیشایند خانوادگی و رشدی بچه بازی و تعرض جنسی را بررسی کردهاند. آنها خاطرنشان میسازند که سوءاستفادهی جنسی از کودکان بهندرت رویداد مجزایی است؛ در عوض، غالباً در بافت خانوادههایی یافت میشود که با تعارض هیجانی و جسمانی قابلملاحظهای دستبهگریبان بودهاند. خودِ والدین ممکن است مرتکب سوءاستفاده شده باشند یا اینکه صرفاً برای تأمین محبت و حمایت کافی برای فرزندانشان که توسط دیگران قربانی شدهاند، در دسترس نباشند (الکساندر، ۱۹۹۲)
آشوب خانوادگی جدی میتواند زمینه را برای تعدی جنسی و خلافکاری بعدی در زندگی، آماده سازد. الکساندر (۱۹۹۲) میگوید، الگوهای دلبستگی ناایمن والدین، شیوهی برقراری ارتباط آشفتهی آنها، و رفتار بهرهکشی جنسی آنها برای فردی که بعدها خودش سوءاستفاده کنندهی جنسی خواهد شد، الگو میشوند. والدینی که سوءاستفادهی جنسی میکنند، قادر نیستند نیازمندیهای روابط خود را به شیوهی پخته و شایسته برآورده سازند و نمیتوانند برای متوقف کردن رفتار سوءاستفادهی خود درصدد درخواست کمک برآیند.
بنابراین، بچهبازها دیگران، از جمله بزرگسالان و کودکان را به صورت افرادی که طبق امیال و نیازهای خودشان عمل میکنند در نظر میگیرند و درعینحال، منکر تأثیر عوارض تخلفات جنسی بر قربانیانشان میشوند. همینطور، پرنتکی و همکارانش (۱۹۸۹)، معلوم کردند که روابط آشفتهی اولیه با مراقبان، همراه با انحراف جنسی در محدودهی خانواده، از جمل ۸ ه خصوصیات اغلب خلافکاران جنسی خشن هستند. فقدان الگوهای مناسب برای روابط و کنترل کردن تکانههای پرخاشگری و جنسی باعث میشوند که خلافکاریهای جنسی را خروج «قابل قبولی» برای احساسات انزوا، خشم، و انگیختگی جنسی این افراد باشند.
هیچ مدل یا نظریهی واحدی نمیتواند تمام موارد بچه بازی را بهطور شایسته توجیه کند، بااینحال، بررسی دقیق تجربیات کودکی بچهبازها میتواند دلایل ارتکاب این افراد به اینگونه اعمال را روشن کند. با این شناخت بهتر میتوان درمانهای مؤثرتری را تدارک دید. شاید از آن مهمتر، میتوان برنامههای پیشگیرانهای را تدارک دید که به موجب آنها، بتوان به آن دسته از افرادی که بیشتر در معرض خطر تداوم چرخهی سوءاستفاده قرار دارند، قبل از اینکه طبق خیالپردازیها و تمایلاتشان عمل کنند، کمک مؤثری کرد.
منبع
کتاب: آسیبشناسی روانی
نویسنده: ریچارد پی هالجین – سوزان کراس ویتبورن
مترجم: یحیی سیدمحمدی