ارتقاء سلامت روانخودشکوفایی و عزت نفسروان پویشی و روانکاویسبک زندگیهوش هیجانی (روابط میانفردی)
ایماگودرمانی یا ایماگوتراپی – قسمت اول
نظریه هارویل هندریکس
خاستگاه نظریه ایماگو درمانی
درمان تصویرسازی – ارتباطی (IRT) در ۱۹۷۰ به عرصه زوجدرمانی راه یافت. طولانی بودن روانکاویهای سنتی به لحاظ زمانی و هزینه زیاد درمان از مهمترین عواملی بودند که رواندرمانی را از شکل پویشی درازمدت به حوزههای شناخت بنیاد و گرایش به سرعت سوق دادند. حیطه زوجدرمانی و خانوادهدرمانی نیز تحت تأثیر بینشهای رابطه محور پدیدار شده، تمرکز بر متغیرهای میان فردی را آغاز و کارایی قابل مشاهده و کوتاهمدت درمانها را مورد توجه قرار دادند. ایماگودرمانی ارتباطی نیز همچنان که از نامش پیداست دست ساخته همین نگرش تلفیقی بوده است.
این رویکرد دو مقوله را بهطور همزمان مورد تأکید قرار میدهد:
- شناسایی تأثیرات کودکی بر پویاییهای ازدواج و انتخاب همسر
- اهمیت اکتساب مهارتهای ارتباطی.
ایماگو درمانی هر دو مقوله تحلیلهای درون روانی و روابط میان فردی را مورد توجه قرار میدهد. ایماگودرمانی یا درمان تصویرسازی ارتباطی (IRT) نوعی درمان تحلیلی ست که توسط هارویل هندریکس با التقاط رویکردهایی چند، بنیانگذاری و وارد عرصه زوجدرمانی شده است. هندریکس اصول ایماگودرمانی را در دو کتاب «عشقی را که میخواهید بیافرینید: راهنمایی برای زوجها (۱۹۸۸)» و «عشقی که احساس میکنید را حفظ کنید: راهنمایی برای مجردها (۱۹۹۲)» شرح داده است. مبانی نظری آن را تحلیلی بهویژه یونگی و مداخلات آن به روانشناسی گشتالت و سایکودرما نسبت میدهند. ایماگودرمانی آمیزهای از نظریههای دیروز و امروز است.
همانطور که از نام نظریه پیداست مهمترین مفاهیمی که هندریکس به آن توجه داشته تصویرسازی ذهنی و «ارتباط» بوده است. این نظریهپرداز با تصویرسازی ذهنی زوجها را به «خاطرات کودکی»شان برمیگرداند و با بینش رساندن آنان در مورد خاطرات اولیه بار جراحتهایی که بر دوش میکشند را سبک مینماید. درعینحال که فلسفهای انعطافپذیر و قابل درک پیرامون روابط به زوجها عرضه میکند. مهارتهای لازم جهت حل مسئله و مکالمه را در اختیارشان قرار میدهد. فلسفه مطرح شده در این درمان حقیقت عشق و ناکامیها را برای جفتها روشن کرده و نمایان میکند که چرا بهتر است همسران بجای فروپاشی رابطه، روی آن کار کنند. ایماگودرمانی در میان طیف وسیعی از مدلهای در دسترس زوجدرمانی با مجموعهای از ویژگیهای ارزشمند شناسایی میشود: کاربردی – کوتاهمدت – قابل فهم – منطقی – راهگشا و بهسرعت تأثیرگذار .
نظریه آسیبشناسی روانی ایماگودرمانی
آسیبشناسی در این دیدگاه برخاسته از روابط معیوب و فعلی همسران است که خود در کودکی هر همسر ریشه دارد. ریشه تمام دشواریهای کنونی رابطه، گسیختگیهای پیوندهای مورد انتظار در کودکی است که دوباره در روابط صمیمانه همسران پدیدار خواهند شد . بنیان درمان ایماگویی – ارتباطی بر این عقیده استوار است که هر فرد مخلوق و تابع رابطه و خالق آن نیز میباشد بهعبارتدیگر هر شخص در بدو خلقتش زندگی را متصل و در پیوند تمام جنبههای خود آغاز میکند. مشکلات انسان از آنجایی شروع میشود که این پیوند ضروری میان اجزا گسیخته میگردد. از مهمترین آنها رفتارهای ناهشیار والدین است. شیوههای فرزند پروری والدین عموماً به شیوهای ناهشیارانه از حفظ و ابقاء اتصال اولیه کودک حمایت نمیکنند و نتیجه این نا حمایتگریها جدایی کودک از بخشهای مرتبط وجود خود و نیز بیگانگی از دیگران خواهد بود. گرایش ذاتی و بنیادین هر انسانی اکتساب و احیاء دوباره این پیوند طبیعی است.
ازدواج بهعنوان عاملی مفید و ساختاردهنده به جوامع و جهت برآوری نیازهای شخصی افراد گسترش یافته است و نیز همگام با همین گرایش ذاتی حرکت میکند: ازدواج از نقطه نظر ایماگو درمانگران وسیلهای است که افراد بهوسیله آن تلاش میکنند تا آن اتصال و آن پیوند گمشده را ترمیم نمایند.
عشق رؤیایی، فرایندی انتخابی است که افراد در آن به شیوهای ناهشیارانه رابطه را با کسی شبیه مراقب اولیه خود ایجاد میکنند و همانطور که در کودکی از آن مراقب انتظار حفظ و حمایت از یکپارچگی و برآوری نیازهای ایشان شفا بخشیده، احساس تمامیت و کلیت با هستی را به آنها برگرداند. متأسفانه عموماً این تلاش به شیوهای اجتنابناپذیر با شکست مواجه میشود. از آنجا که شباهت همسر انتخابشده با والد برترمان در کودکی دوباره همان جراحتها و هیجانات را بازآفرینی میکند رابطه به مکانی برای کشمکش قدرت تبدیل خواهد شد. در همین نقطه است که بیشتر زوجها به دنبال درمان روانه میشوند.
به عقیده هندریکس ما در بزرگسالی جذب کسانی میشویم که فکر میکنیم آنچه در کودکی نداشتهایم را به ما خواهند داد: جور شدن ایماگویی. به گفته سلیپ (۱۹۹۴) ایماگو یعنی تصویر روانی موجود در ذهن که از جمعآوری پیامهای مثبت و منفی نهفته شده در تجارب کودکی ایجاد میشود. هندریکس (۱۹۹۶) معتقد است که این پیامها از والدین همشیرها و خالهها و عموها و همسالان و معلمان دریافت و در ناهشیار ذخیره میگردد.
مرحله شیفتگی
به لحاظ روانشناختی عشق رؤیایی و همراه با شیفتگی یک واکنش شیمیایی است. هم اکنون دانشمندان نمایان کردهاند که وقتی آدمی عاشق میشود مادهای شیمیایی بنام فنیل تیلامین (PEA) در مغز آزاد میگردد. این ماده احساسات هیجان وجد و نشاط و سرخوشی را در شخص ایجاد میکند (فیشر ۱۹۹۲). فنیل تیلامین یک آمفتامین طبیعی است که کارکرد مغز را افزایش میدهد. این آمفتامین در مرکز هیجانی مغز قرار دارد و در افراد نشئگی طبیعی به وجود میآورد. ترشح سایر مواد شیمیایی مانند وازوپرسین و اکسی توسین دست بهدست فنیل تیلامین داده و در ایجاد دلبستگی و امیال جنسی ایفای نقش میکنند. دو واقعیت شگفتانگیز آنکه فنیل تیلامین تنها در حضور ابژه عشق ترشح میشود و مغز حداکثر دو سال توان تحمل این ماده را دارد. از این عشق رؤیایی و رمانتیک همانطور که بهطور طبیعی پدیدار میشود بهطور طبیعی هم پایان مییابد.
ایماگودرمانی، عشق رؤیایی را روشی تدبیر شده از سوی طبیعت میداند: طبیعت عشق رومانتیک را بهعنوان روشی هدفمندانه جهت در کنار هم قرار دادن دو انسان که هر دو در مراحل رشد خود به لحاظ هیجانی آسیب دیده و به شیوهای مکمل آسیبپذیر شدهاند طرحریزی کرده است. دکتر هارویل هندریکس عشق رمانتیک را با «بیهوشی طبیعت» نام گذاری کرده و منظور او از کلمه بیهوشی بی حسی و نادیده انگاری شدید عاشق در مورد خطاها و ایرادهای معشوق است. عشق رمانتیک عموماً در دوران نامزدی و مرحله پیش از ازدواج ظاهر میگردد.
ایماگو و مغز
واژه ایماگو لغتی لاتین و به معنی تصویر است. ایماگو (تصویر) به این نگرش اشاره میکند که ما در درون ذهن تصاویری از هر جنبه مثبت و منفی مراقبان کودکیمان نگهداری میکنیم. این تصاویر در بخش ناهشیار ذهن نگهداری میشوند. البته در ایماگودرمانی منظور از «ناهشیار» بخشی بسیار قدیمی در ذهن است که در همه پستانداران یافت میشود. در ایماگودرمانی ناهشیار را تحت عنوان «مغز کهن» بکار میبریم.
مغز کهن که از ساقه مغز شروع و تا مرکز آن ادامه مییابد شامل دو بخش اصلی است : مغز مخصوص به خزندگان و مغز مرتبط به پستانداران. مغز مربوط به خزندگان محل کارکردهای جسمانی که برای انجامشان نیازی به تفکر ندارد مثل تپش قلب و تنفس و عمل هضم ازاین دستهاند. این بخش محل مکانیزمهای بقایی که در وقت برخورد با خطرات فعال میشوند، وقتی در مواجه با خطر ادراک شده یکی از سه شیوه جنگ و گریز و میخکوب شدن را بر میگزینیم. مغز خزندگان وظیفه دیگری هم دارد: این بخش مراقب احساس آسودگی و امنیت ماست. از این رو چنانچه جانوری سرخوشی و بازی کرده و جفتگیری نماید و احساس امنیت کند متعاقباً به کار و خلاقیت بپردازد نشانگر کارکرد خوب و درست این بخش از مغز است (لاکوت ۲۰۰۷).
قسمت مرتبط با پستانداران محلی است که در آن احساسات و نیازمان به برقراری روابط و گرایشمان به زندگی در گروه جای میگیرد. این بخش از مغز به مرحله تکاملی پستانداران مربوط است و بر فعالیتهای زندگی آنها در گروه، غذا دادن به کودکان و تجربه احساسات ایشان تأثیر میگذارد، انسانها و حیوانات در داشتن این بخش تکاملیافته مشترکاند.
اما آنچه ما را از سایر حیوانات متمایز میکند لایه سوم مغزمان است. این لایه سوم که گاهی تحت عنوان قشر خاکستری شناخته میشود همان کورتکس مغزی (مغز منطقی) است . اندازه کورتکس پنج برابر مغز کهن بوده. کلیه پیشرفتهای تکنولوژیکی انسان بهواسطه فعالیت کورتکس صورت میگیرند. شاید به همین دلیل آن را با «هشیاری» بخش خودآگاه ذهن معادل دانستهاند.
جنبه ناهشیار مغز کهن در زوجدرمانی اهمیت خاصی دارد. وقتی زوجها عاشق میشوند احساسی از امنیت و آسودگی را تجربه میکنند، با سرخوشی به هم محبت میکنند و عموماً در امور کاری و اجتماعی خلاقیت بیشتری نشان میدهند. این همه از کارکردهای مغز کهن است. وقتی دوره شیفتگی کمرنگ میشود – که همیشه هم میشود – و منابع ناراحتکننده خود را نمایان میسازند همسران یا میجنگند یا میگریزند. بعضیها در واکنش، شکایتهای همسر مثل مردهها بی تفاوت میشوند و سایرین تسلیم شدن را انتخاب میکنند.
کارکرد مهم دیگر مغز کهن در ایماگودرمانی غیرمنطقی بودن آن است. مغز کهن با وجود بی صدایی، محل ذخیره تراماها و محرومیتها و ناکامیها و خاطرات کودکی است. مغز کهن به علت ویژگی بی زمانی نمیتواند میان ناکام شدن در گذشته و ناکام شدن در زمان حال فرقی قائل شود. به همین دلیل واکنشهای شدید به دور از منطق، در روابط برونریزی میشوند، در حقیقت انرژی خود را از مغز کهن دریافت میکنند.
شما به عنوان یک ایماگودرمانگر همیشه باید دو رکن را به خاطر داشته باشید: ایمنی و رشد. در آغاز درمان همسران از هم احساس امنیت نمیگیرند و این ناایمنی را از طریق جنگوگریز و میخکوب شدن و یا تسلیم گردیدن نشان میدهند. هریک از همسران انگشت اتهام را به سوی دیگری میگیرد و دیگری را غیرمنطقی، به هم ریخته و آشفته قلمداد میکند. یکی از بهترین مداخلات برای ایجاد ایمنی استفاده از تکنیک «خنثی کردن ناکامیها» است.
کشمکش قدرت
کلیشه معروفی هست که «وقتی ماهعسل تمام میشود این مرحله شروع میشود.» در چالشهای ارتباطی به کرات به جملاتی از این دست بر میخوریم: «او مرا درک نمیکند. اداره خانواده کار سختی است. او فقط سرگرم امور خودش است. او بیشازحد فوتبال بازی میکند. بعضی افراد از طریق تحمیل کردن به دیگری هر روز او را از خود دورتر میکنند. بعضی زوجها با استفاده از اعمال قدرت از شیوههای اجباری مانند جیغ زدن یا نق زدن استفاده میکنند. نمونههای بالا همگی شیوههای انتخابی افراد برای دست و پا زدن در مرحله چالش قدرتاند که دستاورد تمامشان ناکامی است.»
خودبلعیدگی
ایماگودرمانی با تأثیرپذیری از اریکسون (۱۹۵۹) و ماهلر (۱۹۷۵) تاکید میکند: وقتی کودکان در عبور موفقیت آمیز از مراحل تحولی طبیعی خود با اشکال مواجه میشوند به وقفه و تأخیر در رشد دچار میگردند. اما همچنان در آرزوی برآوری نیازهایشان باقی میمانند و فقط بر درد و نیازهای درون خودشان توجه میکنند. سپس فرد به سازگاری اجباری با شرایط و جبران ناداشته های روانیاش در زندگی میپردازد و همچنان امیدوار است دیگران به دادش برسند و چیزها را از دریچه چشم او نگاه کنند. خودبلعیدگی قابلیت توجه به حقیقت سایرین را از فرد سلب میکند.
ایماگودرمانی یکی از اصلیترین خاستگاههای کشمکش قدرت را «خودبینی» هر دو همسر میداند. خودبینی وضعیتی است که فرد با درگیر شدن در آن عمدتاً بر رفعورجوع نیازهای روانی خود تمرکز (خودبلعیدگی) و نسبت به چشمانداز دیگری بیتفاوت میماند. ناکامیهایی که در روابط پیش میآیند به علامتهای نشانهای در جادهها بی شباهت نیستند. آنها برای زوج معلوم میکنند که گیر کارشان دقیقاً در چه نقطهای است و برای دوباره باهم به جلو رفتن از راه بلدها کمک بخواهند. بر اساس ایماگودرمانی «ناکامیهای ارتباطی» عموماً به درمانگران هشدار میدهند که دو کارکرد اصلی در رابطه با بازسازی به توجه جدی نیاز دارند. که عبارتاند از:
◦دفاع کردن در مقابل فقدان عشق رؤیایی
◦شفا بخشیدن به جراحتهای ایجادشده در فرایند تحولی
۱-دفاع در مقابل از دست دادن عشق رؤیایی
وقتی به دلایل اجتنابناپذیر فیزیولوژیک دوره شیفتگی سر میآید همسران مراحل مشخصی را پیش رو دارند. آدمها وقتی از قلمرو عشق رمانتیک بیرون میافتند اول دچار «شوک» میشوند. سپس ممکن است بهواسطه مکانیزم «انکار» دگرگونیهای پدیدار شده را بهحساب تغییر موقت خلق یا … بگذارند. وقتی انکار فایده نکرد نوبت «خشم» میرسد. خشم برای اینکه چرا محبوب دیروز حالا دیگر مثل گذشته پاسخگویی نمیکند. در این مرحله غالباً افراد بهمنظور تلاش برای بازگرداندن پاسخهای گذشته از شیوههای قهری و اجباری استفاده میکنند. وقتیکه خشم هم کارساز نشد. دوره «یاس و اندوه» فرا میرسد. در این مرحلهی آخر است که بسیاری از زوجها به طلاق یا زندگی با هم ولی تنها و برخی به بیشتر جنگ کردن پناه میبرند. زوجهایی که دوره شیفتگی را پشت سر گذاشتهاند باید بفهمند عشق رمانتیکی پدیدهای موقتی است و حالا باید تلاش کنند عشق دائمی بر مبنای واقعیت پدید آورند. بنیانگذاری عشقی هوشیار اهمیت بیشتری دارد.
۲-التیام آسیبهای ایجاد شده در فرایند رشدی (تحول در کودکی – تیپهای شخصیتی)
تئوریهای تحولی عموماً در مورد مدت زمانی که فرایند رشد ضروری است، با هم اختلاف نظر دارند. مارگارت ماهلر مراحل شکلگیری شخصیت را چهار سال اول میداند، از سوی دیگر اریک اریکسون (۱۹۵۹) این دوران را تمام عمر قلمداد میکند . ایماگودرمانی مفروضههای هردو نظریه را ترکیب و از هردوی آنها وام گرفته است. این نظریه رشد را فرایند هفت تا ده ساله دانسته و فرایند تشکیلشده در این دوران چندین بار در طول زندگی تکرار خواهد شد.
یکی از اصلیترین تفاوتهای آن با نظریه تحولی اریکسون تأکید نظریه اریکسون بر فرایندهای درون روانی و تأکید ایماگو بر فرایندهای میان فردی است. مراحل رشد و شکلگیری شخصیت کاملاً بر اساس پیوند میان کودک با مراقب خود بنیانگذاری کرده است. فرض اساسی این است که برای گذر موفقیتآمیز از هر مرحله لازم است کودک از سوی مراقبش مورد انعکاس و معتبر شماری قرار گیرد. وقتی مراقب نیاز کودک به دیده شدن و پذیرش را برآورده میکند کودک مرحلههای رشد را بدون تجربه منفی پشت سر میگذارد.
در مورد تفاوت روانکاو با یک روانشناس عادی روی لین لینک و برای آشنایی با نتایج و تاثیر روانکاوی روی این لینک کلیک کنید.
منبع
کتاب: زوج در مانی تحلیلی
تالیف و ترجمه: بیتا حسینی
نشر: جنگل
همه ما وقتی کودک بودیم راهبردی برای رفع نیاز های خود پیدا می کردیم. طبیعی است استفاده از راهبردهای دوران کودکی در دوران بزرگسالی ثمربخش نخواهد بود. مشاوره پیش از ازدواج به شما می آموزد چگونه با اختلافات فکری و اختلاف نظر با شوهر یا زن خود رفتار کنید. در شیوه زوج درمانی ایماگو ، تکنیکی که یاد می گیرید ” درخواست تغییر رفتار ” نام دارد. این یک روش بسیار امن برای بیان نیاز و خواسته های خود به همسر و همچنین آموزش مهارت گوش دادن به خواسته های اوست. در واقع این تکنیک به زوج اطلاعاتی ارائه می دهد تا رفتار خود را به خاطر همسر و بهبود رابطه زناشویی تغییر دهید:
http://moshaverebama.com/premarital-counselling/