ارتقاء سلامت روانبهداشت روانخودشکوفایی و عزت نفسسبک زندگی

انگیزه

تفاوت انگیزه‌ی درونی و بیرونی

انگیزه درونی و بیرونی

نیازها حالت‌های انگیزشی را در ما به وجود می‌آورند. اما مشاهده علیتی رفتار روزمره، حاکی است که گاهی نیازهای ما خاموش هستند، یا حداقل جایی در گوشه هشیاری ما قرار دارند. افراد همیشه انگیزش خودشان را از درون ایجاد نمی‌کنند، بلکه گاهی منفعل می‌شوند و به محیط چشم می‌دوزند تا برای آنها انگیزش تأمین کند.

انگیزش درونی

انگیزش درونی، گرایش فطری پرداختن به تمایلات و به کار بردن توانایی‌ها و در انجام این کار، جستجو کردن چالش‌های بهینه و تسلط یافتن بر آنهاست. انگیزش درونی به طور خودانگیخته از نیازهای روان‌شناختی، کنجکاوی، و تلاش‌های فطری برای رشد، حاصل می‌شود. وقتی افراد به صورت درونی با انگیزه می‌شوند، به خاطر علاقه، احساس چالشی که فعالیت خاصی ایجاد می‌کند، و به خاطر لذتی که از آن می‌برند، رفتار می‌کنند. این رفتار به صورت خودانگیخته، نه به دلیل وسیله‌ای بیرونی، روی می‌دهد. افراد به این علت انگیزش درونی را تجربه می‌کنند که درون خودشان نیازهای روان‌شناختی دارند.

انگیزش بیرونی

انگیزش بیرونی از مشوق‌ها و پیامدهای محیطی مانند غذا یا پول، ناشی می‌شود. انگیزش بیرونی به جای پرداختن به فعالیتی، برای تجربه کردن خشنودی فطری در آن، از پیامدی ناشی می‌شود که از خود آن فعالیت جداست.

انگیزش بیرونی از انگیزش ((این کار را بکن تا آن را به دست آوری)) ناشی می‌شود. معمولاً رفتارهایی که هم تحت تاثیر انگیزه درونی و بیرونی قرار دارند، دقیقاً مشابه به نظر می‌رسند. همان‌گونه که فرد با انگیزه درونی، کتاب می‌خواند، نقاشی می‌کند، به مدرسه یا محیط کار می‌رود، فرد با انگیزه بیرونی هم همین کارها را می‌کند.

انواع انگیزش بیرونی

مشوق‌ها و پیامدها

بررسی انگیزش بیرونی بر دیدگاه شرطی‌سازی کنشگر (operant conditioning) استوار است. طرفداران شرطی‌سازی کنشگر برای اینکه نشان دهند چگونه مشوق‌ها و پیامدها رفتار را با انگیزه می‌کنند، الگوی زیر را ارائه می‌دهند:

S: R -> C

S ،R و C به ترتیب علامت اختصاری نشانه موقعیتی (Situational Cue) یعنی مشوق، پاسخ رفتاری (Behavioral Response)، و پیامد (Consequence) هستند. دو نقطه بین S و R نشان می‌دهد که نشانه موقعیتی، زمینه را برای پاسخ رفتاری آماده می‌کند، ولی موجب آن نمی‌شود. فلش بین R و C نشان می‌دهد که پاسخ رفتاری موجب پیامد می‌شود.

مشوق‌ها

مشوق (Incentive) رویدادی محیطی است که انسان را به سمت شروع کردن رفتاری خاص می‌کشاند یا از آن دور می‌کند. مشوق‌ها همیشه قبل از رفتار واقع می‌شوند (یعنی، R: S)، و با انجام این کار، انتظاری را در انسان به وجود می‌آورند که پیامدهای خوشایند یا ناخوشایند در شرف وقوع هستند. نمونه‌هایی از مشوق‌های مثبت از این قرارند: لبخند، بوی وسوسه‌انگیز، حضور دوستان و همکاران، نامه‌ای که به نظر می‌رسد حاوی چک است. برخی از مشوق‌های منفی می‌توانند از این قبیل باشند: بوی گندیدگی، حضور دشمنان یا رقیبان، نامه‌های تبلیغاتی، و ….

مشوق‌ها موجب رفتار نمی‌شوند، بلکه بر احتمال اینکه پاسخ داده شود یا نه تأثیر می‌گذارند.

تقویت‌کننده چیست؟

تقویت‌کننده از لحاظ علمی، هرگونه رویداد بیرونی است که رفتار را افزایش می‌دهد. از لحاظ نظری باید آن را به صورتی تعریف کرد که از تأثیرش بر رفتار مستقل باشد. چنین تعریفی چرخشی می‌شود: علت موجب معلول می‌شود (تقویت‌کننده موجب افزایش رفتار می‌شود)، ولی معلول علت را توجیه می‌کند (افزایش رفتار به معنی آن است که باید تقویت شده باشد). برای خارج شدن از این باتلاق چرخشی باید رویدادی بیرونی را انتخاب کنند که قبلاً برای فرد بخصوصی مورد استفاده قرار نگرفته باشد و از قبل بدانند که آیا رفتار را افزایش خواهد داد یا نه.

تعریف‌های غیر چرخشی زیر از تقویت‌کننده مثبت ارائه شده‌اند:

الف) محرکی که سائق را کاهش می‌دهد.

ب) محرکی که انگیختگی را کاهش دهد.

ج) محرکی که انگیختگی را افزایش دهد.

د) تحریک لذت‌بخش مغز.

ح) فرصت انجام دادن رفتار با فراوانی زیاد.

فوریت ارائه تقویت تا اندازه‌ای اثربخشی آن را تعیین می‌کند.

علاوه بر کیفیت و فوریت، چهار ویژگی دیگر پاداش تعیین می‌کنند که چه چیزی تقویت‌کننده است و چه چیزی نیست. شش نکته، اثربخشی تقویت‌کننده مثبت را تعیین می‌کنند: (۱) کیفیت آن؛ (۲) فوریت آن؛ (۳) مناسبت فرد / تقویت‌کننده؛ (۴) نیاز دریافت‌کننده به پاداشی خاص؛ (۵) شدت آن؛ و (۶) ارزشی که دریافت‌کننده برای تقویت‌کننده قائل است.

پیامدها

پیامدها دو نوع هستند: تقویت‌کننده‌ها و تنبیه‌کننده‌ها.

تقویت‌کننده‌ها نیز دو نوع هستند: مثبت و منفی.

تقویت‌کننده‌های مثبت

تقویت‌کننده مثبت هرگونه محرک محیطی است که وقتی ارائه شود، احتمال وقوع رفتار مطلوب را در آینده افزایش می‌دهد.

تقویت‌کننده‌های منفی

تقویت‌کننده منفی هرگونه محرک محیطی است که وقتی حذف شود، احتمال وقوع رفتار مطلوب را در آینده افزایش می‌دهد.

تنبیه‌کننده‌ها

تنبیه‌کننده، هرگونه محرک محیطی است که وقتی ارائه شود، احتمال وقوع رفتار نا مطلوب را در آینده کاهش دهد.

آیا تنبیه مؤثر واقع می‌شود؟

با اینکه تنبیه متداول است، اصولاً تأثیری ندارد. اما چرا از تنبیه به این گستردگی استفاده می‌شود؟

الف) برای جلوگیری از رفتارهای نامطلوب در آینده.

ب) برای کسب اطاعت فوری جهت متوقف کردن رفتار نامطلوب.

ج) برای نشان دادن هیجان منفی (مانند ناکامی، خشم).

د) برای انجام دادن کاری درباره رفتار نامطلوب (زمانی که نمی‌توانیم از راهبرد بهتری استفاده کنیم).

به‌طورکلی تنبیه مؤثر واقع نمی‌شود. از آن بدتر، تنبیه عوارض جانبی نگران‌کننده و ناخواسته‌ای به بار می‌آورد که تهیج پذیری منفی (گریه کردن، جیغ کشیدن، احساس ترس)، اختلال در رابطه تنبیه‌کننده با تنبیه شونده، و سرمشق گیری منفی از نحوه مقابله کردن با رفتار نامطلوب دیگران، از آن جمله هستند.

یکی از بحث‌انگیزترین مصارف تنبیه، تنبیه بدنی است. کتک زدن نه تنها پیامد موردنظر آن را به بار نمی‌آورد، بلکه پیامدهای ناخواسته زیادی را به بار می‌آورد.

زیان‌های نهفته پاداش

دادن پاداش بیرونی برای فعالیتی که به صورت درونی جالب است، معمولاً انگیزش درونی آینده را تضعیف می‌کند. تأثیر نامطلوب پاداش بر انگیزش درونی، زیان‌های نهفته پاداش نامیده می‌شود.

پاداش‌های مورد انتظار و مادی

تقویت‌کننده‌ها فقط در صورتی انگیزش درونی را کاهش می‌دهند که فرد انتظار داشته باشد انجام دادن تکلیف، پاداشی را به بار خواهد آورد. پاداش‌های مورد انتظار انگیزش درونی را تضعیف می‌کنند، درحالی‌که پاداش‌های غیرمنتظره چنین نمی‌کنند.

دومین عامل، تمایز بین پاداش‌های مادی و کلامی است. پاداش‌های مادی مانند پول، جوایز، و غذا، انگیزش درونی را کاهش می‌دهند، درحالی‌که پاداش‌های کلامی (غیرمادی)، مانند تحسین، آن را کاهش نمی‌دهند.

معانی ضمنی

خبر خوب این است که پاداش‌های بیرونی را می‌توان به‌صورتی مورداستفاده قرار داد که انگیزش درونی را به مخاطره نیندازند. خبر بد این است که جامعه ما اغلب برای باانگیزه کردن دیگران، به پاداش‌های مورد انتظار و مادی متکی است.

پاداش‌های مورد انتظار و مادی فقط انگیزش درونی را به مخاطره نمی‌اندازند، بلکه در فرایند و کیفیت یادگیری اختلال ایجاد می‌کنند. پاداش‌های بیرونی، هنگامی‌که فرد مشغول یادگیری است، توجه وی را از یادگیری به سمت گرفتن پاداش منحرف می‌کنند. پاداش‌ها، اهداف یادگیرنده را از تسلط یافتن به گرفتن پاداش بیرونی منحرف می‌کنند. یادگیرنده‌هایی که انگیزه بیرونی دارند، بیشتر نسبت به حالت هیجانی منفی ( مانند ناکامی) و کمتر نسبت به هیجان مثبت (مانند خشنودی) مستعدند.

آخرین نکته این است که پاداش‌ها در پرورش خودگردانی مستقل اختلال ایجاد می‌کنند.

منافع مشوق‌ها و پاداش‌ها

پژوهشگران سعی کرده‌اند، پاداش‌ها را طوری به کار برند که تأثیر زیان‌بخش آنها به حداقل برسد. یک راه برای انجام این کار، استفاده از پاداش‌های غیرمنتظره و کلامی (مثل تحسین) و استفاده نکردن از پاداش‌های مورد انتظار و مادی (مثل رشوه) است. راه دیگر، محدود کردن استفاده از برانگیزنده های بیرونی برای تکالیفی است که اهمیت اجتماعی دارند ولی جاذبه درونی آنها کم است. یعنی اگر کسی از همان ابتدا، برای انجام دادن کاری، انگیزش درونی کمی دارد یا اصلاً ندارد، در این صورت پاداش‌های بیرونی، انگیزش درونی وی را به مخاطره نمی‌اندازند(زیرا انگیزش درونی وجود ندارد که تضعیف شود).

پاداش‌های بیرونی، برانگیزش درونی فرد برای کارهایی که جالب نیستند، هیچ تأثیری ندارند – نه تأثیر تضعیف‌کننده، نه تسهیل‌کننده.

مشوق‌ها و تقویت‌کننده‌ها منافعی هم دارند. پاداش‌ها می‌توانند کاری را که جالب نبوده آن‌قدر جالب کنند که ارزش دنبال کردن را داشته باشد. درصورتی‌که پاداش به قدر کافی جالب باشد، افرادی که پاداش می‌گیرند تقریباً به هر کاری می‌پردازند.

برای استفاده نکردن از برانگیزنده‌های بیرونی، حتی برای کارهایی که از لحاظ درونی جالب نیستند، چهار دلیل زیر را در نظر بگیرید:

۱- برانگیزنده‌های بیرونی بازهم کیفیت عملکرد را تضعیف نموده و در فرایند یادگیری اختلال ایجاد می‌کنند.

۲-استفاده از پاداش‌ها، توجه را از پرسیدن این سؤال سخت منحرف می‌کند که چرا از ابتدا باید از کسی خواسته شود کاری را که جالب نیست انجام دهد.

۳-برای ترغیب کردن مشارکت، راه‌هایی بهتر از رشوه‌دهی وجود دارد ( مثلاً محیط‌های حامی خود مختاری را در نظر بگیرید).

۴-برانگیزنده‌های بیرونی باز هم توانایی بلندمدت فرد را برای خودگردانی مستقل، تضعیف می‌کنند.

نظریه ارزیابی شناختی

آنچه در پس استفاده از برانگیزنده بیرونی نهفته است، شکل دادن رفتار دیگران، تأثیر گذاشتن بر آن و کنترل کردن آن است. اما هدف دیگری هم وجود دارد. مشوق‌ها و پیامدها، بازخوردی نیز تأمین می‌کنند که فرد را از شایستگی‌اش در یک کار، آگاه می‌سازد. پاداش‌هایی مانند پول، جوایز، نمرات خوب، بورس‌های تحصیلی، و تحسین‌های کلامی، نه تنها رفتار را افزایش می‌دهند (یعنی کنترل می‌کنند)، بلکه این پیام را می‌رسانند که کار، خوب انجام شده است (یعنی، به اطلاع رساندن شایستگی).

نظریه ارزیابی شناختی اعلام می‌دارد که همه رویدادهای بیرونی، جنبه کنترل‌کننده و جنبه اطلاع‌رسانی دارند. این نظریه فرض می‌کند که انسان‌ها نیازهای روان‌شناختی به خود مختاری و شایستگی دارند. جنبه کنترل‌کننده رویداد بیرونی بر نیاز به خودمختاری تأثیر می‌گذارد، درحالی‌که جنبه اطلاع‌رسانی آن، نیاز به شایستگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نظریه ارزیابی شناختی به‌طور رسمی، سه قضیه را مطرح می‌کند:

قضیه ۱

رویدادهای بیرونی در صورتی بر انگیزش درونی فرد تأثیر می‌گذارند که درک منبع علیت فرد را برای آن رفتار تحت تأثیر قرار دهند. رویدادهایی که به درک منبع علیت بیرونی کمک می‌کنند، انگیزش درونی را کاهش و انگیزش بیرونی را افزایش می‌دهند، اما رویدادهایی که درک منبع علیت درونی را تقویت می‌کنند، انگیزش درونی را افزایش و انگیزش بیرونی را کاهش می‌دهند.

قضیه ۲

رویدادهای بیرونی در صورتی بر درک شایستگی فرد تأثیر می‌گذارند که انگیزش درونی وی را برای فعالیتی که در سطح بهینه چالش‌انگیز بوده است، تحت تأثیر قرار دهند. رویدادهایی که به درک شایستگی فرد تأثیر می‌گذارند که انگیزش درونی وی را برای فعالیتی که در سطح بهینه چالش‌انگیز بوده است، تحت تأثیر قرار دهند. رویدادهایی که به درک شایستگی بیشتر کمک می‌کنند، انگیزش درونی را افزایش می‌دهند، درحالی‌که رویدادهایی که درک شایستگی را کاهش می‌دهند، انگیزش درونی را کاهش خواهند داد.

قضیه ۳

رویدادهایی که با شروع و تنظیم رفتار ارتباط دارند، سه جنبه بالقوه دارند که هر یک از اهمیت کارکردی برخوردارند. جنبه اطلاع‌رسانی، به درک منبع علیت درونی و درک شایستگی کمک می‌کند، بنابراین، انگیزش درونی را افزایش می‌دهد. جنبه کنترل‌کننده، به درک منبع علیت بیرونی کمک می‌کند، بنابراین، انگیزش درونی را تضعیف نموده و انگیزش بیرونی را تقویت می‌کند. جنبه بی‌انگیزه کننده، به درک ناشایستگی کمک می‌کند و بنابراین، انگیزش درونی را تضعیف و بی انگیزشی را تقویت می‌کند. برجستگی نسبی این سه جنبه برای فرد، اهمیت کارکردی رویداد بیرونی را تعیین می‌کند.

دو نمونه از رویدادهای کنترل‌کننده و اطلاع‌رسان

۱-تحسین

تحسین را که یک رویداد بیرونی است، گاهی می‌توان برای کنترل رفتار یک نفر و گاهی برای آگاه ساختن او از شایستگی‌اش در انجام دادن یک کار، مورداستفاده قرار داد. برای مثال (آفرین دقیقاً کارت رو انجام دادی) و (آفرین بازدهی شما ۱۰ درصد افزایش پیدا کرده).

۲-رقابت

زمانی که موقعیت اجتماعی فشار زیادی برای برنده شدن وارد می‌کند، رقیبان به خود تکلیف اهمیت چندانی نمی‌دهند، بلکه بیشتر برای برنده شدن اهمیت قائل هستند. درصورتی‌که موقعیت اجتماعی کمتر روی برنده شدن تأکید کند (مثلاً بازی دوستانه)، جنبه اطلاع‌رسانی رقابت نسبتاً برجسته‌تر می‌شود.

منافع کمک‌کردن به انگیزش درونی

تقویت کردن انگیزش درونی، با ارزش است زیرا منافع مهم زیادی را برای فرد به ارمغان می‌آورد که استقامت، خلاقیت، درک مفهوم، و سلامت ذهنی از آن جمله هستند.

استقامت

هرچه انگیزش درونی فرد بیشتر باشد، استقامت او در کاری که انجام می‌دهد، بیشتر خواهد بود.

خلاقیت

رویدادهای بیرونی کنترل‌کننده خلاقیت را تضعیف می‌کنند، به‌طوری‌که وقتی کسی تحت نظر قرار دارد، ارزیابی می‌شود، مورد تحکم قرار می‌گیرد، یا زمانی که برای عملکرد ماهرانه‌ای پاداش‌هایی در کار هستند، خلاقیت کاهش می‌یابد.

درک مفهوم / یادگیری با کیفیت عالی

سومین فایده انگیزش درونی، توانایی آن در افزایش دادن درک مفهوم هنگام یادگیری است. درصورتی‌که انگیزش درونی بالا باشد، یادگیرنده‌ها در نحوه تفکرشان انعطاف‌پذیری بیشتری نشان می‌دهند، اطلاعات را فعال‌تر پردازش می‌کنند، و به‌صورت مفهومی نه طوطی‌وار، یاد می‌گیرند.

عملکرد مطلوب و سلامتی

آنهایی که با انگیزش درونی فعالیت می‌کنند، خودشکوفایی و شادابی بیشتر، اضطراب و افسردگی کمتر، عزت‌نفس بالاتر، روابط عالی‌تر با دوستان و همسر را نشان می‌دهند، کمتر تلویزیون می‌بینند و الکل و سیگار کمتر مصرف می‌کنند.

نظریه خودمختاری

طبق نظریه خودمختاری، سه نوع انگیزش وجود دارد: بی انگیزشی، انگیزش بیرونی و انگیزش درونی. این انواع از انگیزش را می‌توان در یک پیوستار خودمختاری یا درک منبع علیت، مرتب کرد. در سمت راست، بی انگیزشی قرار دارد، حالتی که در آن، فرد نه انگیزش درونی دارد نه بیرونی (مثل، دانش‌آموز ترک تحصیل کرده، ورزشکار سرخورده، یا همسر بی‌تفاوت). در وسط شکل، چهار نوع انگیزش بیرونی قرار دارند که می‌توان آنها را بر اساس درجه خودمختاری از یکدیگر متمایز کرد: تنظیم بیرونی (اصلاً خودمختار نیست)، تنظیم درون‌فکنی شده (تا اندازه‌ای خودمختار است)، تنظیم خود پذیر (عمدتاً خودمختار است)، و تنظیم آمیخته (کاملاً خودمختار است). در سمت چپ، انگیزش درونی بیانگر حمایت کامل فرد از خودمختاری است و به تمام مواردی که نیازهای روان‌شناختی فرد، انگیزشی را برای عمل کردن به وجود می‌آورند، مربوط می‌شود.

مشخص کردن انواع انگیزش به این دلیل اهمیت دارد که مقدار خودمختاری در هر حالت انگیزشی، بر آنچه افراد فکر می‌کنند، احساس می‌کنند، و انجام می‌دهند تأثیر بسزایی دارد. این چهار نوع انگیزش بیرونی از این نظر که فرد آنها را تا چه اندازه‌ای به‌صورت خودمختار تجربه می‌کند، تفاوت زیادی دارند. افراد عمدتاً به خاطر اطاعت و به‌این‌علت که مجبور هستند (یعنی، کنترل شده‌اند)، به تنظیم بیرونی و درون‌فکنی شده تن در می‌دهند، اما افرادی که به تنظیم خود پذیر و آمیخته می‌پردازند، این کار را دوست دارند و آن را ترجیح می‌دهند (یعنی آنها به‌صورت خودمختار عمل می‌کنند).

انگیزش بیرونی

بیشتر کارهایی که در طول روز انجام می‌دهیم، از لحاظ درونی برانگیزنده نیستند. همه نوع انگیزش بیرونی، با رفتارهایی که از ما مطالبه می‌کنند، وابستگی بیرونی دارند. در عمل این وابستگی بیرونی، انگیزش بیرونی‌ای را برای انجام دادن یک کار به وجود می‌آورد که خود آن کار به تنهایی نمی‌تواند آن را ایجاد کند.

تنظیم بیرونی

رفتارهایی که به صورت بیرونی تنظیم‌شده‌اند، برای به‌دست آوردن پاداش یا برآورده ساختن خواسته‌ای بیرونی، انجام می‌شوند. وجود برانگیزنده‌های بیرونی (مثل پاداش‌ها، تهدیدها) برای کسی که از بیرون تنظیم شده است، افزایش و کاهش انگیزش را تنظیم می‌کند. کسی که از بیرون تنظیم می‌شود، معمولاً تا وقتی‌که یک مشوق بیرونی وجود نداشته باشد، به سختی کاری را انجام می‌دهد.

تنظیم درون‌فکنی‌شده

درونی کردن، اما نه واقعاً پذیرفتن درخواست‌های دیگران برای فکر کردن، احساس کردن، یا رفتار کردن به شیوه خاص است. تنظیم درون‌فکنی شده اصولاً باانگیزه شدن به خاطر احساس گناه و استبداد بایدهاست. درواقع، فرد به عنوان نماینده محیط بیرونی عمل می‌کند، خودش را برای انجام دادن رفتاری که دیگران بد می‌دانند، تنبیه می‌کند (احساس شرمندگی یا گناه). بنابراین درون سازی تا اندازه‌ای صورت گرفته است، اما این درون سازی به جای اینکه به صورت واقعی و اختیاری در خود (self) ادغام شود، با اکراه روی داده است.

تنظیم خود پذیر

تنظیم خود پذیر بیانگر انگیزش بیرونی عمدتاً درونی شده و خود مختار است. کسی که به شیوه خود پذیر تنظیم شده، به صورت اختیاری، مزایا و فایده عقیده یا رفتاری را قبول می‌کند زیرا به نظر وی، این شیوه تفکر یا رفتار کردن، با اهمیت و مفید است. بنابراین، اگر دانش‌آموزی باور داشته باشد که تکلف اضافی در ریاضی اهمیت دارد، یا اگر ورزشکاری به این باور برسد که تمرین اضافی ضربه پشت دستی (بک هند) مهم است، انگیزش مطالعه کردن یا تمرین کردن بیرونی هستند ولی آزادانه انتخاب شده‌اند.

تنظیم آمیخته

تنظیم آمیخته، خودمختارترین نوع انگیزش بیرونی است. درحالی‌که درونی کردن، فرایند جذب کردن ارزش یا شیوه رفتار کردن است، درآمیختن، فرایندی است که افراد از طریق آن، ارزش‌ها و رفتارهای همانندسازی‌شده خویش را در خود self کاملاً دگرگون می‌کنند. این نوع تنظیم درعین‌حال که نوعی انگیزش است، فرایند رشد نیز هست، زیرا خودآزمایی لازم را برای هماهنگ کردن روش‌های جدید فکر کردن، احساس کردن، و رفتار کردن با روش‌های پیشین فکر کردن، احساس کردن، و رفتار کردن فرد در بر دارد.

پیمان دوستی
۲۴ مرداد ۱۳۹۴

منبع

دوستی

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *