الکتروآنسفالوگرافی شناختی به مطالعه این موضوع میپردازد که چطور کارکردهای شناختی (مثل ادراک، حافظه، زبان، هیجان، کنترل و نظارت رفتار و همچنین شناخت اجتماعی) با فعالیت الکتریکی مغز حمایت یا بازنمایی میشوند.
بنابراین الکتروآنسفالوگرافی شناختی طیف گستردهای است که در یک سمت آن پژوهشگرانی هستند که در کل به پردازشهای شناختی علاقهمند هستند. الکتروآنسفالوگرافی برای این دسته از پژوهشگران به این دلیل مفید است که نسبت به مقیاسهای رفتاری مثل «زمان واکنش» یا «روشهای خودگزارشدهی دروننگرانه» حساسیت بالاتری دارد، بنابراین بهتر میتواند پردازشهای شناختی و زیرعناصر آنها را از هم تمیز دهد. در این طیف طراحی آزمایش و نظریه مهم و حیاتی هستند درحالیکه تواناییهای تحلیل پیشرفته داده و تفسیرهای نوروفیزیولوژیکی دقیق اهمیت کمتری دارند. در این طیف هدف عمده، مجزا کردن و فهمیدن عناصر شناختی رفتار است.
در سمت دیگر این طیف محققانی هستند که به ویژگیهای کارکردی شبکههای عصبی علاقهمند هستند و از پارادایمهای شناختی بهعنوان ابزار استفاده میکنند تا الگوهای خاصی از فعالیت عصبی را برانگیزانند. برای این دسته از محققان الکتروآنسفالوگرافی به این دلیل مفید است که مقیاس مستقیمی از فعالیت جمعیتی نورونها است و میتواند پژوهش در انسانها را با مدلهای محاسباتی پردازشهای نوروبیولوژیکی و نوروفیزیولوژیکی مرتبط کند و فرصتی برای مقایسههای تطبیقی فراهم کند. این دسته تکالیف شناختی تا حد ممکن ساده هستند و شامل حالتهای محدود و تکرار آزمایشهای زیاد است.
بنابراین ما طیفی داریم که در یک سمت آن روانشناسی و در سمت دیگر آن علوم اعصاب است. به عنوان یک متخصص الکتروآنسفالوگرافی شناختی مهم است که جایگاه خودتان را در این طیف تشخیص دهید چون به شما کمک میکند که آزمایشها، فرضیهها، تحلیل دادهها، مجلات هدف و کنفرانسها و مسیر شغلیتان را بهتر انتخاب کنید. همچنین به شما کمک میکند که انتخاب کنید مقالات روانشناسی شناختی را بخوانید یا مقالات علوم اعصاب را مطالعه کنید، این مسئله همچنین بر نوع تحلیلهایی که باید اجرا کنید و نوع مجلاتی که برای انتشار یافتههایتان انتخاب میکنید تأثیرگذار است.
چگونه به طور حرفهای در حوزه الکتروآنسفالوگرافی شناختی وارد شویم؟
در ادامه پایههای مفهومی، ریاضیاتی و اجرایی (از طریق برنامهنویسی متلب) تحلیلهای مربوط به زمان، زمان-فرکانس و تحلیلهای بر پایه همزمانی در مگنتوآنسفالوگرافی (MEG[1])، الکتروآنسفالوگرافی (EEG[2]) و پتانسیلهای میدان موضعی (LFP[3]) بررسی خواهد شد.
الکتروآنسفالوگرافی غیرتهاجمی انسان برای مدت زیادی است (حداقل از دهه ۱۹۶۰) که وجود دارد، هرچند که تاریخچه آن به ثبت هانس برگر در اواخر ۱۹۲۰ برمیگردد. این تاریخچه طولانی را مدیون افزایش توان محاسباتی، نرمافزارهایی مثل متلب با زبانهای برنامهنویسی روان و توسعه جعبهابزارهای رایگان (مثل eeglab، fieldtrip، spm، nutmeg، cartool و BrainStorm) و نرمافزارهای تجارتی (مثل Brain Vision Analyzed، Curry و BESA) هستیم.
سه جعبهابزار مفید متلب برای تحلیلهای دادههای ایای جی بر اساس میزان استفاده بدین قرارند: signal-processing toolbox، statistics toolbox و image-processing toolbox.
بیشتر مطالب آموزشی که در ادامه میآید برای EEG، MEG، electrocorticogram (ECoG-intracranial EEG)، LFP، EMG (electromyography)، fMRI، near-infrared spectroscopy یا هر نوع سیگنالی که بهصورت مجزا نمونهگیری میشود و در طول زمان متغیر است، مفید است.
منبع
ترجمه: ژاله علیپور – وبسایت نوروسافاری
مطالب بسیار جالب و دیدنی است،
متشکرم