آسیب شناسیاختلالات شخصیتروانشناسی شخصیتهوش هیجانی (روابط میانفردی)
اختلال شخصیت وسواسی جبری
الگوی رفتار و تفکر خشک و متعصبانه و کمالگرایی بیمارگون
اختلال شخصیت وسواسی جبری ، به الگویی از رفتار و افکار کمالگرایانه، خشک، بیانعطاف و بعضاً متعصبانه اشاره دارد. معمولاً این افراد بهسختی راضی میشوند و گاهی برای رسیدن به یک کمال موهوم دچار رنج شدید میشوند و تغییر برایشان از جان دادن سختتر است. حتماً در اطرافتان کسانی هستند که احساس میکنند در یک مسابقه قرار دارند و دائما در تلاش مضاعف هستند. این موضوع شاید در ظاهر یک رفتار سازگارانه باشد اما لذت بردن از لحظه را برای آنها نابود میکند.
افراد وسواسی چون از تلاش لذت میبرند یا اهدافشان را دوست دارند، تلاش نمیکنند، آنها تلاش میکنند چون مجبورند. اگر چیزی را طبق قانون خشک و بیانعطافشان پیش نبرند این جبر درونی خفهشان میکنند. دغدغه دائم برای رسیدن به کمال ذهنیشان، آنها را به انسانهایی خسیس، خشک، انعطافناپذیر، متعصب و گاهی متخاصم (اگر کسی طبق کمال و نظم فکریشان عمل نکند، پرخاش گر میشوند) تبدیل میکند. اعتیاد بهکار در آنها نیز بسیار شایع است و بعضاً به شکل دردآوری اخلاق مدار هستند. یکی از شایعترین اختلالات در کره زمین، همین اختلال هست. آنها محصول روند پرجنبوجوش زندگیِ مدرن هستند.. این افراد دردانههای نظامهای حاکم در قرن ۲۱ هستند. همکلاسیهایتان را به خاطر آورید که به خاطر ۱۹ گرفتن، ساعتها گریه میکردند و برای این رفتار وسواسی مورد تشویق و تحسین قرار میگرفتند! در ادامه بیشتر این الگوی رفتاری را خواهید شناخت.
اختلال شخصیت وسواسی جبری
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری همواره در مورد تمیزی و امور جزئی در زندگی روزمره نگرانی شدید دارند. شاید بتوانید به مواردی در زندگی خودتان فکر کنید که تصمیمگیری برایتان خیلی دشوار بود. شاید به مدت چند روز درباره موضوعی نگران بودید، مرتباً بین دو گزینه پسوپیش رفتید و فرایند بررسی کردن نقاط قوت و ضعف هر گزینه عذابتان داد. تصور کنید اگر زندگی به همین صورت پیش میرفت، چه میکردید.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری احساس میکنند با ناتوانی در تصمیمگیری فلج شدهاند. علاوه بر این، افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری ، بسیار کمالگرا و انعطافناپذیر هستند و این ویژگیها را به شیوهه ای ناسازگارانه ابراز میکنند. آنها در تلاش برای کمال دست نیافتی، اسیر سبک تفکری دیگران میشوند و رفتارشان بسیار خشک و انعطافناپذیر است.
آشفتگیها
آشفتگی افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری در نحوه رفتار کردن آنها نیز مشهود است آنها در مورد پاکیزگی و جزئیات نگرانی بیشازحد دارند، تااندازهای که متوجه نمیشوند چه چیزی مهم است و چه چیزی نیست. این شیوه، هم برای دیگران آزارنده و هم برای افراد مبتلا به این اختلال بینتیجه است، زیرا کامل کردن یک برنامه را غیرممکن میسازد. تمامی جزئیات باید دقیقاً رعایت شده باشند و هنگامیکه فرد به این جزئیات میپردازد، وقت و امکانات خود را از دست میدهد. همینطور، زندگی روزمره این افراد تحت سلطه نگرانی متعصبانه در مورد برنامهها قرار دارد. برای مثال، آنها از شرکت کردن در یک جلسه خودداری میکنند، مگر اینکه رأس ثانیهای که برنامهریزیشده است آغاز شود، یااینکه امکان دارد اصرار داشته باشند هرکسی در اتاق به ترتیب حروف الفبا بنشیند.
آنها در مورد زمان و پول خسیس هستند و حتی اشیای فرسوده و بیارزش را احتکار میکنند. افراد مبتلا به این اختلال در ابراز هیجان ضعیف هستند و روابط صمیمانه معدودی دارند. اشتغال شدید آنها بهکار، در این حالت دخالت دارد، زیرا وقت کمی برای فراغت یا معاشرت دارند. زمانی که آنها با دیگران تعامل میکنند، بهقدری خشک هستند که در صورت بروز اختلافنظر، تسلیم نمیشوند یا سازش نمیکنند. چون آنها در مورد مسائل اجتماعی، مذهبی، و سیاسی تنگنظر هستند، دیگران آنها را بسیار متعصب و زاهد مآب میدانند.
تفاوت آنها با افراد سالمِ پرتلاش
به خاطر داشتن این نکته مهم است که بین کسی که سختکوش و منظم است در مورد انجام دادن کارها معیارهای عالی دارد و فردی که به اختلال شخصیت وسواسی جبری مبتلاست، تفاوت و جود دارد. افراد مبتلا به این اختلال بیثمرند، و کمالگرایی آنها بهجای اینکه سازنده باشد خودشکن است. اختلال شخصیت وسواسی جبری یکی از شایعترین اختلالهای شخصیت است (ویسمن،۱۹۹۳) و در مردان بیشتر از زنان شایع است (گولومب، فاوا، آبراهام، و روزنبام، ۱۹۹۵).
علل شکلگیری
فروید باور داشت که سبک وسواسی بیانگر تثبیت در مرحله مقعدی رشد روانی- جنسی یا برگشته به این مرحله است. بااینحال، برداشت نظریهپردازان روان پویشی از این اختلال در مقایسه بازمان فروید، تااندازهای پیشرفت کرده است، بهطوریکه به عوامل شناختی و تجربیات یادگیری قبلی توجه بیشتری دارند (شاپیرو،۱۹۶۵).
از دیدگاه شناختی – رفتاری، افراد مبتلابه این اختلال درباره کامل بودن و اجتناب از اشتباهات، انتظارات غیرواقعبینانهای دارند ( بک و همکاران، ۱۹۹۰، فریمن و همکاران،۱۹۹۰). احساس ارزشمندی خود آنها طوری به رفتارشان بستگی دارد که به آرمان کمالگرایی هماهنگ باشد، اگر آنها نتوانند به این آرمان برسند ( که الزاماً باید به آن برسند)، خود را بیارزش میدانند. از این نظر، اختلال شخصیت وسواسی جبری بر پایه شیوه مشکلآفرین در نظر گرفتن خود استوار است.
به علت ویژگیهای خاص این اختلال شخصیت، اجرای درمان شناختی – رفتاری کار دشواری است. فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری به توجیه کردن عقلانی گرایش دارد (میلون و همکاران،۲۰۰۰)، دائماً اعمال گذشته را بررسی میکند، اعمال آینده را با توجه به این موضوع که آیا خطر اشتباه کردن وجود دارد یا نه، در نظر میگیرد. درمان شناختی – رفتاری، با تمرکز بررسی کردن فرآیندهای تفکر درمانجو، میتواند به این گرایش متفکرانه را تقویت کند. درنتیجه، برخی از درمانگران از روشهای رفتاری سنتی، مانند توقف فکر استفاده میکنند- به درمانجویان آموزش میدهند مقدار زمانی را که در نگرانی فکورانه سپری میکنند، کاهش دهند (میلون و همکاران،۲۰۰۰).
ویژگیهای تشخیصی
این تشخیص برای افرادی مقرر میشود که طبق چهار مورد زیر یا بیشتر، به الگوی فراگیر اشتغال ذهنی به نظم ترتیب، کمالگرایی، و کنترل ذهنی و میان فردی، به بهای از دست دادن انعطافپذیری، گشادهرویی و کارایی عبارت هستند.
- اشتغال ذهنی به جزئیات، مقررات، نظم، سازماندهی، یا برنامهها، تا بدان حد که هدف اصلی فعالیت از بین میرود.
- کمالگراییای که کامل کردن تکالیف را مختل میکند
- پایبندی شدید بهکار و بارآوری بهطوریکه سرگرمیهای اوقات فراغت و روابط دوستی نادیده گرفته میشود(به علت نیاز مالی نباشد).
- گرایش به وظیفهشناسی افراطی، درستکار بودن، و انعطافناپذیری درباره مسائل اخلاقی، پاکدامنی، یا ارزشها،(به علت فرهنگ یا مذهب)
- ناتوانی در دور انداختن اشیای فرسوده یا بیارزش
- اکراه در واگذار کردن تکالیف به دیگران مگر اینکه آنها با روش دقیق انجام دادن کارها موافق باشند
- شیوه خرج کردن تنگنظرانه در مورد خود و دیگران
- خشکی و لجاجت
منبع:
کتاب: آسیبشناسی روانی
نویسنده: ریچارد پی هالجین – سوزان کراس ویتبورن
مترجم: یحیی سیدمحمدی