آسیب شناسیرواندرمانی
با هزینههای سنگین رواندرمانی و مشاوره روانشناسی چه کار کنیم؟
رواندرمانی و مشاوره به مثابه یک سرمایهگذاری مفید برای درمانجویان
وقتی با مردم و اطرافیانم صحبت میکنم، معمولا از هزینههای سنگین رواندرمانی و مشاوره روانشناسی گلایه میکنند.آنها معمولا میگویند مراجعه به روانشناس به حدی گران است، که آنها کلا از ان صرف نظر میکنند. با توجه به شرایط موجود صحبت آنها کاملا قابل درک است . در این نوشته اصلا سعی ندارم نشان دهم که هزینههای رواندرمانی و مشاوره روانشناسی سنگین نیست، بلکه تلاشم بر این است که چیزهایی را که شاید قبل از شروع درمان شفاف نیست، توضیح دهم. این توضیحات از سه منبع الهام گرفته شدهاند: ۱٫ تجربیات شخصی من در فرایند یادگیری رواندرمانی و گذراندن درمانهای مختلف با استادها و رواندرمانگران خودم. ۲٫ کار با مراجعین ۳٫ مطالعات و استفاده از تجارب دیگران
معمولا وقتی از قیمتهای بالای روانشناس حرف میزنیم نکاتی وجود دارد که آن را نمیبینیم(چون خودمان اثر آن را تجربه نکردیم). به همین منظور در زیر به شرح ۷ نکته مهم در مورد هزینههای سنگین رواندرمانی و مشاوره روانشناسی میپردازیم
هفت نکته مهم درمورد هزینههای سنگین رواندرمانی و مشاوره روانشناسی
رواندرمانی یک سرمایهگذاری فوقالعاده است
همه ما به واسطه محیط رشدی و تجربیات قدیمی دچار روانرنجوری و موانع ذهنی زیادی میشویم. فروید معتقد است که هر قدر هم سبک فرزندپروری ما کامل اجرا شود باز ایجاد این روانرنجوریها اجتنابناپذیر است. از آنجا که از نظر فروید واقعیت هیچگاه صددرصد ارضا کننده نیست و کودک عمیقا بیدفاع است، کودک دست به ابزاری روانشناختی میزند که از این واقعیت به نوعی اجتناب کند و آن را نپذیرد. این ابزار که در کودکی برای ما گاهی مفید بودند و در بزرگسالی مانع تجارب رشدی و مهم میشوند، مکانیزم دفاعی نامیده میشوند. این مکانیزمهای قدیمی و ناهشیار، معمولا کار ما را در زندگی سختتر میکنند.
اجازه بدهید با یک مثال ادامه دهم، کودکی که دائما تحت فشار انتقاد والدین خود بوده همیشه احساس میکند که نقصی در وجودش نهفته است. او با این احساس نقص و حقارت بزرگ میشود. در بزرگسالی هر کس به او انتقاد ساده یا مخالفتی بکند، به شدت اشفته و عصبانی میشود و سعی میکند با مقابله به مثل به این احساس حقارت پاسخ دهد (به نحوی دیگر نمیخواهد در شرایط انتقاد، نقص و حقارت باشد ولی ناخودآگاه به آن دامن میزند). به واسطه این رفتار انتقامجویانه، بعد از مدتی از سر کار اخراج میشود، مسیر رویاهایش مخدوش میشود و روابط عاطفیاش به شدت اسیب میبینند. حالا او بیشتر احساس نقص میکند.
حالا با در نظر گرفتن مثال بالا، میبینم اگر فرد مذکور انعطاف بیشتری در برابر احساس نقص و حقارت داشت، شاید اوضاع مالی بهتری داشت، روابط سازندهتری داشت و استعدادهایش را بهتر شکوفا میکرد و دیگر احساس نقص نمیکرد. حضور چنین فردی در رواندرمانی و اصلاح اشتباهاتی که در طول رشد برای او شکل گرفته، جنبه سرمایه گذاری فوقالعادهای دارد. او با پرداخت هزینهای موقت ابزار دائمی بدست میآورد که یک عمر از ان استفاده میکند.
بگذارید با چند مثال عددی ملموس ادامه دهم. روزی که خودم قصد کردم درمان بلندمدتی را شروع کنم، هزینههای درمان با توجه به درآمدم در آن دوران، خیلی سنگین و تقریبا غیر ممکن به نظر میرسیدند. به هر زحمتی بود، این هزینه را جور کردم و در کمال تعجب در کمتر از ۶ ماه درآمد من تقریبا دو برابر شد. درمان باعث شده بود تمام موانع و ترسهای بیموردی را که باعث شده بود درآمد کمی داشته باشم، کنار بگذارم. در آخر نه تنها هزینههای جلسات را به سادگی میپرداختم، مشکلات مالی دیگرم هم بر طرف شد.
مراجع دیگری داشتم که پتانسیل بالایی برای درآمدزایی داشت اما با درآمد کمی زندگی میکرد و سعی میکرد تا حد امکان از محیطهای اجتماعی غنی و رشد دهنده فاصله بگیرد. علاوه بر این وظایف اساسیاش در دانشگاه به شدت مختل شده بودند و اضافه وزن داشت. در کمتر از نه ماه درآمد او سه برابر شد(که البته از قبل پتانسیل ان را داشت ولی استفاده نمیکرد و ما فقط ان را فعال کردیم)، دانشگاهش روی غلتک افتاد و شروع به کاهش وزن کرد.
روانشناسان معتقدند که یک درمان باید همه جانبه باشد. به چنین درمانی BIO-PSYCHO-SOCIAL (زیستی-اجتماعی و روانی) میگویند. اگر فقط به موانع ذهنی و روانی بپردازیم یا برای مشکلات فقط دارو تجویز کنیم و فکری به حال مشکلات اجتماعی فرد نکنیم، درمان ناقص میماند. درمانگر باید به خوبی جای زخم مراجع را بشناسد و با کمک مراجع آن را برطرف کند. مسلما یکی از مشکلات اساسی ما مشکلات اجتماعی و درآمد است. درمان کمک میکند پتانسیلهای خود را برای درامدزایی و رشئ بشناسیم و آنها را به خوبی شکوفا کنیم. البته همیشه قرار نیست درآمد زیاد شود، گاهی مشکل مراجع اصلا درامد نیست.
ما فکر میکنیم خودمان از پس مشکلات روانی خود بر میآییم
مسلما فرد با توجه به تیپ شخصیتیاش ممکن است تا حدی در حل مشکلات روانی کودکیاش موفق باشد اما در اغلب اوقات هر قدر هم که فرد مطالعه زیادی کند و از شرایطش اگاه شود درمان رخ نمیدهد. بسیاری از بزرگان و نوابغ تاریخ از پس چنین مشکلاتی به تنهایی بر نیامدند. کتاب وقتی نیچه گریست سعی میکند چنین موضوعی را توضیح دهد.
برای ما انسانها که در رابطه آسیب دیدهایم، شفا فقط در رابطه و دوستی اتفاق میافتد. درمانگر تبدیل به شنونده و مراقبی میشود که هیچوقت نداشتیم. پس وقتی فکر کنیم همهتوانیم و خودمان بلدیم خودمان را درمان کنیم، قطعا چرا باید پول اضافه به درمانگر بدهیم؟ این خودسوپرمن انگاری یا همهتوانی یکی از همان مکانیزمهایی است که مانع دیدن واقعیت و موفقیت ما در زندگی میشود.
رواندرمانگران پولکی و سودجو هستند
این جمله را زیاد میشنوم. مسلما ما روانشناسها در ایجاد چنین نظری نقش داشتهایم. امیدوارم بتوانیم با عملکرد مناسب این ذهنیت را تغییر دهیم. در کتاب هنر درمان، یالوم در دو فصل مزایا و معایب شغل رواندرمانی را نوشته است. در آن به خوبی نشان میدهد که اگر به دنبال ثروتاندوزی هستید، روانشناس شدن یک اشتباه بزرگ است. رواندرمانگران باید بخش زیادی از درامد خود را هزینه بازسازی روانی خود کنند. به این هزینهها هزینههای جاری، هزینه دفتر مناسب، دورههای مدرن درمانی و تحت درمان قرار گرفتن مداوم را هم اضافه کنید.
بگذریم. در نهایت در نظر داشته باشید که حتی درمانگران سودجو هم الزاما بیکفایت نیستند، آنها هم شاید بتوانند گره از کار شما باز کنند.
نکته ای که در نظر نمیگیرید این است که درمانگران ممکن است مشکل مالی شما را در نظر بگیرند و به شرایط شما کمک کنند
مسلما هیچ درمانگری دوست ندارد با خدماتی که ارائه میشود مانند کالایی برخورد شود که بر سر آن چانه میزنند، اما معمولا اگر درمانگری مطمئن باشد که مراجع واقعا توان پرداخت ندارد، ممکن است در پرداخت هزینهها کمک کند. ممکن است بخشی از هزینه را کم کند، یا به بعد موکول کند و یا قسط بندی کند. از انجا که تیپ شخصیتی روانشناس به تیپهای امدادگر نزدیک است، برای این که مشکل خود را بیان کنید، درنگ نکنید، ممکن است پاسخ مطلوبی بگیرید.
این نوع کمکرسانی برای من همیشه خوشایند بوده است. در این فرایند کسی که پول زیادی ندارد از موهبت درمان برخوردار میشود و با قوی شدن در فرایند درمان، درآمد بهتری خواهد داشت و هزینههای معوقه را پرداخت میکند. فکر نمیکنم چنین موضوعی برای درمانگری ناخوشایند باشد. این معامله کاملا برد-برد است.
ما اهمیت سلامت یا بهداشت روان را نمیدانیم
ما معمولا به راحتی حاضریم برای جسم خود و درمان آن هزینه کنیم، چون آن را اجتنابناپذیر قلمداد میکنیم. از آنجا که فکر میکنیم خودمان به تنهایی میتوانیم از پس مشکلات روانی برآییم یا بر این باوریم خودش خودبهخود درست میشود، هزینه برای بهداشت روان را در اولویت پایینتری قرار میدهیم.
اهمیت ندادن به رشد فردی
ما معمولا فقط برای رهایی از درد و رنج ناشی از یک اختلال به درمانگر رجوع میکنیم. اگر تحت فشار روانی نباشیم، نیازی به بهتر شدن شرایط نمیبینیم. یکی از دشواریهای رشد کردن این است که ما قبل از شروع آن، نمیدانیم چه چیزی بدست خواهیم آورد. این موضوع گاهی باعث میشود مزایای رشد را نبینیم. به طور مثال یکی از مراجعین، با گذر مدتی از درمانش، بعد از این که سالها موفق به رانندگی نشده بود، توانست رانندگی کند. رانندگی هیچوقت موضوع بحث جلسات نبود، اما چون برخی مسائل مانند ضعف عزت نفس، احساس بیکفایتی و اضطراب در مراجع از ریشه حل شده بود، توانست به سادگی رانندگی کند. مغز ما برای چیزی که نتیجه آن را نداند ، معمولا تمرکز کافی (هزینه، وقت و انرژی روانی) نمیگذارد. از این رو چون مزایا و محصولات فرعی آن از قبل کاملا مشخص نیست، انگیزه ما برای شروع آن کم میشود و حس میکنیم سرمایهگذاری صحیحی نیست.
درمان موثر اثری دائمی خواهد داشت
. اگر یک بار مسالهای از ریشه درست شود، ان مساله برای همیشه درون وجود ما حل خواهد شد و در آینده مشکلات کمتری ایجاد خواهد کرد. شاید ما برای مدتی برای اصلاح مسیر زندگیمان که چند دهه به طول انجامیده، زیر بار فشار رویم اما برای همیشه از مهارتهای روانشناختی آن استفاده میکنیم.
جمعبندی
من کییفیت زندگی خودم را تا حد زیادی مدیون رواندرمانیهای مناسبی میدانم که پشت سر گذاشتم. همچنین تاثیر مثبت زیادی را روی مراجعان دیدم. یکی از اهداف نوشتن این مطلب این بود که تجربه خودم را بتوانم با دیگران به اشتراک بگذارم.
برای این که بتوانید با روند و شیوه تاثیر گذاری رواندرمانی آشنا شوید بد نیست ویدئوی زیر را ببینید
رواندرمانی چطوراثر میکندنام مقاله: با هزینههای سنگین رواندرمانی و مشاوره روانشناسی چه کار کنیم؟
“نویسنده: “بهروز هاشمی
تمام موارد بالا میتواند صحیح باشد ولی این نکته را هم در یک بحث اخلاقی باید گوشزد میکردید که گاه رواندرمانی و بویژه سایکوانالیز میتواند خود باعث دامن زدن به روان نژندی شود.
می تونید منبعتون برای این حرف رو بگید؟