ارتقاء سلامت روانانسانگرایی و روانشناسی مثبتبهداشت روانخودشکوفایی و عزت نفسسبک زندگیمکاتب روانشناسی
موانع شادمانی یا خوشحالی از نگاه روانشناسی مثبت – قسمت دوم
چرا شاد زندگی نمی کنیم؟
موانع شادمانی از نگاه روانشناسی مثبت – قسمت اول
قیاسهای اجتماعی منفی و سطح شادمانی یا خوشحالی
سطح شادمانی و خوشحالی ما از اینکه خود و شرایط موجودمان را چگونه رتبهبندی میکنیم، نه فقط از مقایسه با شرایط موجودمان، بلکه از مقایسه با دیگران نیز تأثیر میپذیرد (وود، ۱۹۹۶). ما خودمان را ازنظر سلامت، جذابیت شخصی، والدین و فرزندانمان، ثروت، جایگاه اجتماعی، پیشرفت تحصیلی و ورزشی و مانند آنها با دیگران مقایسه میکنیم. این فرایند قیاسهای اجتماعی برای اجداد دیرینه ما عملی سازگارانه بود زیرا باعث میشد که برای بهتر شدن تلاش کنند و مهمترین منابع را در اختیار گروه خود داشته باشند تا بدین ترتیب به تکثیر نسل بپردازند. در جامعه پیشینیان برای یک مشت افراد در هر گروه انسانی (که معمولاً تعدادشان به حدود ۵۰ تا ۲۰۰ متر میرسید) داشتن بهترین سبک زندگی، جذابترین مرد یا زن بودن و بهترین بودن در موقعیت کار، ورزش یا روابط با دیگران بهآسانی امکانپذیر بود.
بهاینترتیب، این افراد معدود در هر گروهبندی انسانی شاد بودند زیرا آنها در گروه خود از بعضی جهتهای خاص بهترین بودند. همچنین برای بسیاری از افراد گروه آرزوی اینکه در چیزی یا در مرحلهای از حیاط بهترین باشند واقعیتگرایانه بود. امروزه رسانههای جدید مانند تلویزیون، سینما، نوارهای دیداری-شنیداری مجلهها، روزنامهها و اینترنت نگارههایی از سبکهای زندگی، جذابیت جسمانی و سطوحی از برتری در کار، ورزش و روابط انسانی را ارائه میدهند که بیشتر مردم هرگز نمیتوانند به آن دست یابند. زمانی که ما موقعیتمان را، بهجای بهترین معیارهای موجود گروه مرجع بیواسطه، با معیارهای ارائهشده در این رسانهها، میسنجیم دچار شادمانی و خوشحالی میشویم زیرا نمیتوانیم به معیارهای ارائهشده در انگارههای رسانهای دستیابیم (باس، ۲۰۰۰).
این امر در برخی موارد به ماهیت اسطورهای این معیارها برمیگردد. برای مثال، انگارههای جذابیت جسمانی و شادمانی(خوشحالی) که ستارههای سینما یا موسیقیدانان به تصویر میکشند تا حدودی افسانهایاند. در سایر موارد نیز دستیابی به معیارهای ارائهشده توسط این رسانهها ناممکن است، زیرا موانع سبک زیستی به بسیاری از ما اجازه نمیدهند تمام انرژیمان را فقط به یک چیز مانند آواز خواندن، شطرنجبازی کردن یا باله رقصیدن اختصاص دهیم و همهی ما به یک اندازه سرآمد نیستیم.
وقتی خودمان را در دستیابی به معیارهای بسیار عالی ارائهشده توسط انگارههای رسانهای شکستخورده مییابیم، عزتنفس پایین و ناشادمانی را تجربه میکنیم. همچنین، انگارههای ارائهشده توسط رسانهها از مردان برتر و زنان جذابتر، ممکن است پایبندی «افراد را به شرکای زندگی خود که به خوبی با این انگارهها قابل قیاس نیستند، سست کند. این امر بهنوبهی خود، در برخی موارد ممکن است بر رضامندی زناشویی، ثبات خانوادگی و سلامت و شادابی فرزندان تأثیر منفی بگذارد (مایرز، ۱۹۹۲).
طبق نظریه مغایرت چندگانه (میکالاس ۱۹۸۵) سطح نیازمندی ما با قیاسهایی که بین شرایط موجود خودمان و معیارهای چندگانه انجام میدهیم تعیین میشود این قیاسها عبارتاند از افرادی که بهتر یا بدتر از ما هستند، شرایط گذشتهمان، آرزوها و آرمانهای آیندهمان، نیازها و هدفهای شخصیمان. این نظریه بیانگر آن است که ما در مورد بهبود بخشیدن به شادمانی(خوشحالی) و عزتنفس پایینمان در ارتباط با قیاسهای منفی با انگارههای رسانهای حق انتخاب داریم. ما میتوانیم روابط، نیرومندیهای شخصی، پیشرفتها و اکتسابهایی را که داریم در قیاس با کسانی که بدتر از ما هستند ارزشمند بشماریم. ما میتوانیم درباره وضعیت خود بر اساس هدفها و آرزوهای شخصی واقعبینانه که با توانایی و منابع شخصیمان همسو هستند داوری کنیم.
ما میتوانیم خودمان را با گروه مرجع محلی بیواسطه، نه با انگارههای نادرست رسانهها، قیاس کنیم. ما همچنین میتوانیم اعتبار انگارههای سلامت، ثروت، شادمانی(خوشحالی) و نظایر آن را که در رسانهها منعکس میشوند محک بزنیم. شواهد گویای این است که ما در انتخاب و انجام این قیاسهای مختلف و بهبود بخشیدن به احساسمان از سلامتی و شادابی، انعطافپذیری داریم (دینر و همکاران، ۱۹۹۹).
واکنشهای نابرابر به سود و زیانهای یکسان
ما همچنین از لحاظ تکاملی بهگونهای طراحیشدهایم که به خاطر چیزهایی که از دست میدهیم در مقایسه با آنچه که بهدست میآوریم هیجان شدیدتری تجربه میکنیم، زیرا این کار برای پیشینیان ما سازگارانه بوده است (باس، ۲۰۰۰). بنابراین از دست دادن حیوانی که با زحمت زیاد شکار شده ولی فرار کرده بود خیلی بیشتر از کشتن موفق همان حیوان پس از یک تعقیب طولانی به تجربه هیجانی شدید میانجامید. کسانیکه در پی از دست دادن چیزی، هیجانهای شدید را تجربه میکردند بهشدت برانگیخته میشدند که سخت کار کنند تا از زیان بیشتر بپرهیزند و لذا زنده میماندند. کسانیکه در پاسخ به از دست دادن چیزها هیجانهای شدید را تجربه نمیکردند تا برای اجتناب از زیانهای بیشتر تلاش کنند، ناگزیر زیانهای مضاعف مانند از دست دادن غذا، پناهگاه و سایر چیزهای لازم برای بقا را تجربه میکردند و لذا از بین میرفتند.
اکنون نیز این میراث همچنان با ما همراه است. شدت ناامیدی که با از دست دادن ۱۰۰ یورو تجربه میشود در مقایسه با رضامندی حاصل از بهدست آوردن ۱۰۰ یورو برابر نیست. یکی از نتایج حاصل از طراحی انسان در فرایند انتخاب طبیعی این است که برای رسیدن به رضامندی شدید باید مقدار زیادی بهدست آورد. اما برای تجربه کردن پریشانی شدی، فقط به اندکی از دست دادن نیاز است.
هردوی این عوامل توان ما را برای شادمانی به مصالحه میخوانند. بهعلاوه، ناامیدیهای ما در افزایش اندک شادمانی که از منافع بزرگ حاصل میشود و کاهش زیاد شادمانی که در پی زیانهای اندک ناشی میشود، ممکن است شادمانی ما را بیشتر بیاعتبار کند. اما اگر بپذیریم که ما اینگونه طراحیشدهایم، دراینصورت وقتیکه پیشرفتهای متوسط ما به افزایش اندک شادمانی میانجامد ناامید نخواهیم شد. زمانی هم که از دستدادنهای متوسطی را پیشبینی یا تجربه میکنیم، میتوانیم امکانات خود را با جلب حمایت دوستان و افراد خانواده افزایش دهیم.
موانع شادمانی از نگاه روانشناسی مثبت – قسمت اول
منبع:
کتاب: روان شناسی مثبت: علم شادمانی و نیرومندی های انسان
نویسنده: آلن کار
مترجم:حسن پاشاشریفی، جعفر نجفی زند ، باقر ثنائی
یکی از ویژگیهای خوب مجله بهداشت روان، به اشتراک گذاشتن مطالب کاربردی است. مطالبی که صرفا دانش روانشناسی را افزایش نمی دهد، بلکه قابل اجرا در زندگی روزمره است. به علاوه، ذکر دقیق منابع نیز اعتماد مخاطب به مطالب را افزایش می دهد.