روان پویشی و روانکاویفرزندپروری و رشد
مراحل رشد فروید
چطور عواطف و هیجانات در طول زندگی تحول پیدا میکنند؟
مقدمه
هر چند کسی فروید را شاید به این خاطر به یاد نمیآورد، اما او را میتوان بی شک یک رشدگرای تمام و عیار در نظر گرفت. او به نیروی اصلی پیشبرنده حیات در وجود ما لیبیدو یا انرژی روانی میگفت. لیبیدو مانند یک رودخانه جاری در روان ماست . شاید بهترین تصویر ذهنی ما از لیبیدوی مناسب وقتی است که حوصله زیادی داریم و از کارها لذت زیادی میبریم و کسالت و افسردگی بهترین مثال از وقتی است که لیبیدو بخوبی در وجود ما فعالیت ندارد. انرژی روانی مانند طلای روانشناسی است. هیچ کس نمیداند که از کجا بوجود میآید یا چطور ساخته میشود. حال این صحبت چه ارتباطی یه رشد دارد؟ فروید معتقد بود وقتی کودک با لیبیدوی فعال به دنیا میآید در مراحل رشدیاش انرژی روانیاش روی اعضای مختلف بدنش بیشتر متمرکز میشود.
در هر مرحله، کودک لذتهای مخصوص به آن عضو بدن را مورد کنکاش قرار میدهد. به عبارتی آن عضو و لذت بردن از آن دغدغه اصلی کودک میشود. اگر در نحوه ارضای نیاز آن منطقه در دوران حساس رشد، اختلالی ایجاد شود، انرژی روانی در آنجا انباشته میشود و لیبیدو به خوبی به مرحله بعدی نمیرود و در آن مرحله گیر میکند. اصطلاح تخصصی آن در روانکاوی تثبیت است. برای همین در بزرگسالان گاهی رفتارهای غیرمنطقی و بچهگانه دیده میشود که باعث بروز اختلالات روانی میشود.
فروید معتقد بود به کمک روانکاوی میتوان این انباشتگی انرژی روانی را آزاد کرد و انرژی روانی را به حالت طبیعی اشباز گرداند. مثال رودخانه را به خاطر آورید و فرض کنید بر سر راه آب سنگهای بزرگی قرار گرفته که جلوی مسیر طبیعی آب را گرفتهاند. این سنگها حکم تثبیت را در مراحل رشدی دارند. کار روانکاو باز کردن راه آب است نه جهت دادن به آن. در ادامه با آوردن بخشهایی از کتاب نظریه های درمان پروچسکا (ترجمه یحیی سید محمدی) با مراحل رشد فروید آشنا میشوید. اگر به این مراحل و تاثیرات آن آگاه شوید تاثیر زیادی روی دروننگری و خودکاوی شما دارد
“دکتر بهروز هاشمی”
مرحلهی دهانی
در طول ۱۸ ماه اول زندگی، امیال جنسی کودک بر ناحیه دهان تمرکز دارند. بیشترین لذت کودک از مکیدن چیزی ارضاکننده، مانند پستان حاصل میشود. امیال غریزی در طول مرحلهی جذب دهانی، بهصورت منفعلانه ارضای دهانی کسب میکنند و در طول مرحلهی پرخاشگر دهانی لذت دهانی را بهصورت فعالتری کسب مینمایند. مکیدن پستان یا شیشه شیر، به دهان بردن اسباببازیها و انگشتان و حتی غان و غون کردن، برخی از اعمالی هستند که کودک برای کسب ارضای دهانی انجام میدهد. افراد در بزرگسالی از طریق بوسیدن، قضیب لیسی، فرج لیسی یا لیسیدن پستانها و سایر اندامهای بدن ارضای جنسی دهانی که میکنند.
نیازهای جنسی دهانی کودک شدید و فوری هستند، ولی کودک برای تأمین پستان یا شیشه شیر که برای ارضای دهانی ضروری هستند، به والدین وابسته است. اینکه والدین چگونه به این نیازهای فوری پاسخ دهند تأثیر مهمی بر شخصیت کودک دارد. والدینی که خیلی محرومکننده یا خیلی آسانگیر هستند، انتقال کودک از مرحلهی دهانی به مراحل بعدی رشد شخصیت را با مشکل مواجه میسازند.
کودک در اثر محرومیت میتواند در مرحلهی دهانی تثبیتشده بماند: انرژیها عمدتاً به سمت یافتن ارضای دهانی هدایت میشوند که در طول دوره کودکی بهقدر کافی تأمین نشده است. در صورت ارضای افراطی، کودک بازهم میتواند در مرحلهی دهانی تثبیت شود، ولی انرژیها به سمت تلاش برای تکرار کردن و حفظ کردن شرایط ارضاکننده هدایت میشوند. تثبیت در اثر محرومیت یا ارضای افراطی به رشد شخصیت دهانی با صفات دوقطبی زیر منجر میشود: خوشبینی/ بدبینی، بدگمانی/سادهلوحی، خودخوارشماری/ خودپسندی، بیاختیاری/ به بازی گرفتن و حسد/تحسین (آبراهام، ۱۹۲۷؛ گلاور، ۱۹۲۵).
گرچه این بههیچوجه یک قاعده نیست، ولی میتوان ارضای افراطی را بهاینصورت در نظر گرفت که به برداشتهای پیشکلامی از دنیا و خویشتن منجر میشود که نتیجهی آنها صفات سمت راست در هر جفت است. خوشبینی از این برداشت ناشی میشود که اوضاع همیشه عالی است، بنابراین دلیلی وجود ندارد که فرد انتظار داشته باشد که به همین صورت ادامه نیابد.
سادهلوحی از این تجربه حاصل میشود که فرد درمییابد هرآنچه در کودکی از دیگران گرفته خوب بوده، پس چرا اکنون هر چیزی را که دیگران میگویند دربست نپذیرد. خودپسندی از این احساس ناشی میشود که فرد موجود برتری برای والدین بوده که بیشازحد به او علاقه داشتهاند. به بازی گرفتن با این آمادگی ذهنی ارتباط دارد که فرد احساس میکند میتواند والدین را به انجام دادن هر کاری که او دوست دارد وادار سازد. سرانجام اینکه، تحسین ناشی از این احساس است که دیگران نیز مانند خود فرد و والدین او خوب هستند.
از سوی دیگر، محرومیت بهاحتمالزیاد به بدبینی منجر میشود؛ از همان ابتدا آمادگی ذهنی این است که نیازهای فرد ارضا نخواهند شد. بدگمانی از این احساس ناشی میشود که اگر نمیتوان به والدین اعتماد کرد، پس افراد کمی وجود دارند که فرد میتواند به آنها اعتماد کند. خودخوارشماری از این برداشت ناشی میشود که فرد خیلی بد است. بدیینی از این نتیجهگیری مکرر حاصل میشود که صرفنظر از اینکه فرد چقدر گریه کند و لگد بزند، والدین اهمیتی نمیدهند. حسد نوعی اشتیاق درونی به داشتن صفاتی است که فرد را نزد دیگران بهقدر کافی دوستداشتنی میکند که به او اهمیت زیاد بدهند.
تثبیت در مرحلهی دهانی، غیرازاین صفات، این گرایش را در فرد ایجاد میکند که وقتی تهدید یا ناکام میشود به دفاعهای ابتدایی متوسل شود. انکار از بستن چشمها و به خواب رفتن بهعنوان راهی برای دور نگه داشتن نیازهای دهانی ارضا نشده حاصل میشود. این دفاع در سطح شناختی، منحرف کردن توجه فرد از جنبههای تهدیدکنندهی دنیا یا خود را شامل میشود.
مبنای جسمانی فرافکنی تفکردن هر چیز بدی است که کودک آن را به دهان برده و آن را جزئی از محیط ساخته است. فرافکنی ازلحاظ شناختی، درک کردن آن جنبههایی از خویشتن در محیط است که بد یا تهدیدکننده هستند. جذب در سطح جسمانی، فرودادن غذا و مایعات و آنها را بخشی از خویشتن کردن است. این دفاع در سطح شناختی، ایجاب میکند که فرد تصورات دیگران را بخشی از تصور خویش کند. کودکان در مرحلهی دهانی، برای ارضا کردن نیازهای خود ذاتاً را به دیگران وابسته هستند. بنابراین، افرادی که در این مرحله تثبیتشدهاند، خیلی از خود در برابر اضطراب جدایی دفاع میکنند.
شخصیتهای دهانی نگران هستند که اگر افراد عزیز آنها بدانند که آنها چقدر خودخواه، پرتوقع و وابسته هستند، امکان دارد آنها را ترک کرده یا محبت خود را از ایشان دریغ کنند. آنها در اثر تجربه یاد میگیرند که بهتر است میل شدید خود را به در آغوش گرفتهشدن، مراقبتشدن و تغذیه شدن کنترل کنند مبادا که تنها رها شوند. بنابراین آنها یاد میگیرند این امیال تنگنظرانه و خودشیفتهوار را انکار یا فرافکنی کنند. هرچند که در اعماق وجود خود میل دارند که بهصورت منفعلانه بگیرند بدون اینکه بدهند یا بدون اینکه سزاوار باشند، پرخاشگرانه تصاحب کنند.
شخصیت دهانی که خوب از خود دفاع میکند بیمار محسوب نمیشود بلکه مانند تمام شخصیتهای پیشتناسلی که دربارهی آنها بحث خواهیم کرد، فرد ناپختهای است. قطعاً آدمهای زیادی وجود دارند که خیلی خوشبین، سادهلوح و خودپسند هستند که بیآنکه خود را بیمار دانسته یا دیگران آنها را بیمار بدانند، انکار میکنند که نقایصی در آنها وجود دارد.
همچنین، افراد زیادی وجود دارند که معتقدند بدگمان بودن عاقلانه است، انتظار کمی از این دنیا دارند و خودخواهی و فریبکاری را در دیگران میبینند. این افراد نیز بهندرت بیمار قضاوت میشوند.
مرحلهی مقعدی
در جامعهای که مستراح برای فعالیتهای مقعد تعیین شده و افراد از دیدن یا بوی فضولات مقعد دچار تهوع میشوند، فکر کردن به اینکه پزشکی مانند فروید معتقد بود که این ناحیهی کثیف میتواند منبع بسیار نیرومند لذت برای کودکان بین ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی باشد، ناخوشایند است. حتی در جامعهی بسیار تمیز ما، خیلی از افراد هنوز بهسختی میتوانند تجسم کنند که مقعد آنها میتواند منبع ارضای شهوانی باشد. بااینحال، خیلی از افراد وقتیکه در توالت خود خلوت میکنند، قبول دارند که تخلیه کردن مقعد میتواند «وقفهای باشد که آنها را سرحال میآورد». یکی از بیماران یبس ما گفت که این لذتبخشترین لحظهی زندگی او در هفته است.
کودکان در مرحلهی مقعدی آمادگی دارند که یاد بگیرند میل شدید و بازی کردن با مقعد یا فضولات آن، آنها را با مقررات جامعه دربارهی پاکیزگی در تعارض قرار میدهد. حتی لذت تخلیه کردن مقعدی باید تحت کنترل مقررات والدین برای کنترل رود قرار گیرد. تا قبل از آموزش استفاده از توالت، کودک آزاد بود تا بهمحض ایجاد تنش در مقعد، عضلات اسفنکتر را رها کند. اما اکنون والدین به نمایندگی از جامعه از کودک میخواهند که میل فطری به کاهش تنش فوری را کنترل کند. به قول اریکسون (۱۹۵۰)، اکنون کودک باید یاد بگیرد نگه دارد و بعد رها کند. علاوهبراین، کودک باید زمانبندی مناسب را برای نگهداشتن و رها کردن نیز یاد بگیرد. اگر کودک زمانی رها کند که باید نگه دارد، دردسر است و اگر زمانی که باید رها کند نگه دارد، دردسر بیشتری است!
مرحلهی مقعدی علاوه بر کشمکشهای مرتبط با آموزش استفاده از توالت، کشمکشهای نیرومند دیگری را نیز دربر دارد. تمام کشمکشهای مربوط به چه موقعی باید خورد، چه وقت باید خوابید، چگونه باید لباس پوشید و چه کسی را باید بوسید، تلاشهای کودک را برای توافق کردن در مورد مقررات جامعه و والدین و عرض وجود کردن نشان میدهند. درصورتیکه والدین بسیار پرتوقع یا آسانگیر باشند، کودک بهاحتمالزیاد در مرحلهی مقعدی دچار تعارض شده و تثبیت میشود. صفات دو قطبی که در اثر تثبیت ایجاد میشوند عبارتاند از: خسّت/اسرافکاری، مفید بودن/ گشادهرویی، لجاجت/ تسلیم، نظم/ شلختگی، وقتشناسی/ وقتنشناسی، دقت/ ابهام (فروید، ۱۹۲۵؛ فنیکل، ۱۹۴۵).
والدین بسیار پرتوقع یا بیشازحد کنترلکنندهای که خیلی سریع یا خیلی با خشونت آموزش استفاده از توالت را تحمیل میکنند، موردتوجه فروید قرار داشتند. کسی که تحت این نوع تربیت قرار میگیرد بهاحتمالزیاد شخصیت مقعدی را پرورش میدهد که گرایشهای نگهداشتن بر آن حاکم هستند. به نظر میرسد که تجربهی بیاننشدهی کودک این احساس باشد که وقتی نمیخواسته رها کند مجبور به رها کردن شده است.
بعداً وقتیکه کودک رها کرد، والدین او با آنچه که دیدند چه کردند؟ فقط سیفون توالت را کشیدند. اکنون این افراد طوری واکنش نشان میدهند که گویی اگر دوباره برخلاف اراده خود رها کنند، سزاوار لعن هستند. بنابراین این شخصیتها محکم به پول (خسّت)، به احساسات (مقید بودن) و راه و رسم خودشان (لجاجت) میچسبند. بااینحال، افراد در جریان آموزش استفاده از توالت خشونتآمیز این را نیز یاد میگیرند که اگر واقعاً تمیز یا منظم نباشند، اگر وقتی میخواهند بهجایی بروند و وقتشناس نباشند و اگر کارهای خود را با دقت انجام ندهند، تنبیه خواهند شد.
والدین آسانگیری که به آموزش استفاده از توالت علاقهای ندارند بهاحتمالزیاد کودک را ترغیب میکنند هر وقت که احساس فشار کرد، رها کند. این مسیر به سمت شخصیت مقعدی، افرادی را به بار میآورد که بهاحتمالزیاد بهراحتی پول خرج میکنند (اسرافکار)، احساسات خود را تخلیه میکنند (تندمزاج) و از خود ارادهای نشان نمیدهند (تسلیم). فرض بر این است که بیتوجهی به مقررات اجتماعی اساسی نظیر آموزش مناسب استفاده از توالت، کودک را ترغیب میکند تا بهطورکلی شلخته، کثیف، کُند و به جزئیات (ابهام و گنگی) بیتوجه باشد.
فرض شده که تعارضهای مرحلهی آلتی به شکلگیری دفاعهای خاصی منجر میشود. واکنش وارونه یا تجربه کردن خلاف آنچه فرد واقعاً دوست دارد، ابتدا بهعنوان واکنشی به خیلی تمیز بودن که والدین آن را توقع دارند، بهجای ابراز کردن تمایلات شلخته بودن، ایجاد میشود. عمل زدایی (ابطال) یا تاوان دادن به خاطر امیال یا اعمال غیرقابلقبول، زمانی روی میدهد که کودک یاد میگیرد بهجای گفتن «من احساس گرم مدفوع در شلوارم را دوست دارم»، امنتر است که بگوید: «متأسفم که در شلوارم ول کردم». جداسازی یا تجربه نکردن احساسهایی که با افکار همراه هستند، زمانی نمایان میشود که کودک مجبور است عملکرد مقعد را بهجای تجربهای غریزی، عملی مکانیکی برداشت کند. توجیه عقلی یا فرایند بیاثر کردن تجربیات مملو از عاطفه بهوسیلهی صحبت کردن به زبان عقلانی یا منطقی، تااندازهای با تجربیاتی چون صحبت کردن از نظم تخلیه روده بهعنوان تسکیندهندهی دستگاه معدی- رودهای ارتباط دارد.
شخصیتهای مقعدی برای اینکه امیال مقعد کثیف کردن هر جا و در هر وقت که بخواهند را کنترل کنند و برای کنترل کردن میل شهوانی لذت بردن از مقعد خود در اثر لمس کردن آن، نوازش کردن آن یا فروبردن چیزهایی در آن، از این دفاعها و دفاعهای دیگر استفاده میکنند.
حتی افرادی که خانوادهی بسیار آسانگیری دارند درمییابند که نمیتوانند بدون اینکه توسط همسالان یا شخصیتهایی چون معلمان که مظهر والدین هستند تنبیه شوند، هر وقت که بخواهند با مقعد خود ور بروند. هر دو نوع شخصیت مقعدی برای ناآگاه ماندن از خصومت و پرخاشگری شدید مرتبط با تعارضهای آموزش استفاده از توالت و سایر زمینههای زندگی که فرهنگ بر کنترل کردن غرایز فرد تأکید میورزد، از این دفاعها استفاده میکنند. بار دیگر، شخصیت مقعدی که خوب از خود دفاع میکند، ناپخته محسوب میشود نه بیمار. افراد مقعدی به تمیزی و وقتشناسی خود افتخار میکنند و حتی دیگران آنها را به خاطر داشتن این صفات تحسین میکنند.
مرحلهی آلتی
نام این مرحله که بهطور مشخصی به اندامهای تناسلی مرد اشاره دارد، از مشکلی خبر میدهد که فروید با نظریهپردازی خیلی زیاد دربارهی مردان و بعد تعمیم دادن آن به زنان داشت. فرض شده که در مرحلهی آلتی، امیال جنسی در هر دو جنس بر اندامهای تناسلی تمرکز دارند. فرض بر این است که هر دو جنس بین سه تا شش سالگی به اندامهای تناسلی خود خیلی علاقهمند هستند و فراوانی خود ارضایی خویش را افزایش میدهند. آنها همچنین به جنس مخالف خیلی علاقه دارند و به بازیهای «دکتر و بیمار» میپردازند که بهموجب آن برای ارضا کردن کنجکاوی جنسی خود یکدیگر را وارسی میکنند.
تعارض کودکان با امیال تناسلی آنها ارتباطی ندارد، زیرا ازلحاظ نظری کودکان دیگر میتوانند این امیال را ارضا کنند. تعارض بر سر موضوع امیال جنسی آنهاست که در این مرحله والد جنس مخالف است. تمایل پسر به مادرش بهصورت پیامد طبیعی خدمت کردن مادر بهعنوان منبع اصلی ارضای نیازهای قبلی او، مخصوصاً نیاز به مکیدن، توجیه میشود.
بنابراین، منطقی به نظر میرسد که فرض کنیم پسر امیال جنسی تناسلی خود را ابتدا به سمت مادرش هدایت میکند و از او انتظار دارد که وی را ارضا کند. البته، تعارض ادیپی از این امر ناشی میشود که پدر حق و امتیاز لذت بردن از مادر را دارد. پسر میترسد که امکان دارد پدر با از میان برداشتن این منبع مشکل، یعنی آلت تناسلی پسر، رقیب خود را تنبیه کند. سرانجام اضطراب اختگی باعث میشود که پسر میل خود را به مادر و خصومت رقابتجویانه خود را نسبت به پدر سرکوب کرده و با مقررات پدرش همانندسازی کند، به این امید که اگر آنگونه که پدرش از او میخواهد عمل کند، میتواند از اختگی بر حذر باشد.
با توجه به اینکه مادر منبع اصلی ارضای غریزی برای دخترها و همینطور پسرهاست. توجیه کردن این موضوع که چرا دختر بهجای مادر به پدر خود تمایل پیدا میکند دشوارتر است. فروید اظهار داشت که وقتی دخترها پی میبرند که مادرشان با ندادن آلت مردی به آنها، آنها را فریب داده است، نسبت به مادر خود خصومت میورزند. اینکه چرا فروید فرض کرد که زنها به خاطر نداشتن آلت مردی نتیجه میگیرند که اشکالی در آنها وجود دارد و نه برعکس، همیشه یک راز بوده است. برای مثال یکی از همکاران غیرفرویدی ما ماجرای دختر پنج سالهاش را نقل میکند که آلت برادر سه سالهی خود را کشف کرد. او بهجای اینکه به آلت برادرش رشک ببرد، فریاد زد «مامان، مامان، مهبل اندی گمشده».
بااینحال و بهرغم اعتراض قابلدرک زنان روشنفکر، شماری از روانکاوان کلاسیک هنوز فرض میکنند که دخترها در آغاز به آلت مردی رشک میبرند، از دست مادر خود عصبانی میشوند و تااندازهای برای اینکه بتوانند حداقل در آلت پدر خود سهیم شوند، امیال خود را به او معطوف میکنند.
بار دیگر، مسئلهی مهم این است که چگونه والدین به امیال تناسلی فرزندان خود پاسخ میدهند. آسانگیری زیاد و طرد بیشازحد، هر دو میتوانند موجب تثبیت در مرحلهی آلتی شوند که شکلگیری صفات دوقطبی زیر را به بار میآورند: تکبر/ بیزاری از خود، غرور/ فروتنی، شیک/ سادگی، عشوهگری/ کمرویی، معاشرتی/ منزوی، پررویی/ باحیا بودن.
طرد بیشازحد که بهموجب آن والدین به فرزندان جنس مخالف خود محبت چندانی نمیکنند، آنها را کمتر در آغوش گرفته و میبوسند و جذابیت آنها را تحسین نمیکنند، احتمالاً این خودانگاره را به بار میآورد: «من باید آدم نفرتانگیزی باشم که والدینم حتی مرا در آغوش نمیگیرند و نمیبوسند. اگر جنس مخالف نیز مرا ناخوشایند بداند دراینصورت چرا باید دلربایی کنم، لباس شیک بپوشیم، برونگرا یا جسور باشم، یا به خود ببالم؟». از سوی دیگر، کسی که والد بسیار آسانگیری داشته است، خواه اغواگر بوده یا مرتکب زنای با محارم شده باشد، بهراحتی میتواند احساسهای تکبر و خودبینی را پرورش دهد. آنها احساس میکنند که اگر بابا آنها را به مامان ترجیح میدهد، یا بالعکس، واقعاً باید آدم فوقالعادهای باشند. دلربایی کردن، شیکپوشی، غرور و بیپروایی همگی بر حفظ کردن خودانگارهای استوار هستند که بهموجب آن فرد تصور میکند که دلپذیرترین آدم روی زمین است.
بااینحال، تعارض بر سر امیال جنسی نسبت به والد، صرفاً ناشی از نحوه واکنش نشان دادن والد نیست. پسر باید از خود در برابر اضطراب اختگی نیز دفاع کند و دختر باید با این اضطراب مقابله کند که امکان دارد مادر رقابتجوی او آسیب بیشتری به او برساند. کودک باید علیه ممنوعیتهای زنا با محارم جامعه نیز از خود دفاع کند. این تعارضها به سرکوبی منجر میشوند که دفاعی عمده علیه امیال زنا با محارم است. پسربچه با ناآگاه ماندن از حتی خیالپردازی دربارهی والد جنس مخالف خود، احساس میکند که از زنا با محارم و اختگی ناشی از آن با ممنوعیتهایی که همراه با آن خواهند بود، در امان است. بااینحال، این تکانه نیز مانند همهی امیال تعارضی، فراگیر بوده و فقط با دفاعهای ناهشیار میتوان آن را دور نگه داشت.
مرحلهی نهفتگی
در نظریهی روانکاوی کلاسیک، در این مرحله امیال جنسی جدید و آشکاری وجود ندارد، بلکه این مرحلهای است که در آن امیال پیشتناسلی عمدتاً سرکوب میشوند. فروید رشد شخصیت تازهای را با مرحلهی نهفتگی مرتبط ندانست و باور داشت که شکلگیری شخصیت پیشتناسلی شده در ۶ سالگی کامل میشود. دوره نهفتگی عمدتاً بهصورت آرامش و سکون بین دورهی پیشتناسلی و آشوبی که در نوجوانی، یعنی شروع مرحلهی تناسلی، دوباره ظاهر میشود، در نظر گرفتهشده است.
در تدوینهای جدیدتر روانکاوی، دورهی نهفتگی زمانی است که خود رشد میکند و مقررات اجتماعی شهروند شدن را یاد میگیرد. این دستاوردها کودک را قادر میسازند تا ازلحاظ روانشناختی وارد نوجوانی شود و مرحلهی تناسلی را هنگامیکه فرامیرسد، هدایت کند.
مرحلهی تناسلی
در مرحلهی تناسلی، لیبیدو دوباره پدیدار میشود- این بار در اندامهای تناسلی نوجوانان که عمدتاً چالشهای مراحل آلتی و نهفتگی را پشت سر گذاشتهاند اکنون موضوع مناسبی را برای میل جنسی (عشق) و پرخاشگری(کار) پیدا میکنند.
در نظریهی فروید، انسان بدون حداقل مقداری تعارض بین امیال غریزی و قیدوبندهای اجتماعی به مرحلهی تناسلی نمیرسد. برخی افراد در مرحلهی دهانی، مقعدی، یا آلتی تثبیت میشود و تیپ شخصیت متناسب با آنها را نشان میدهند. دیگران در هر یک از این مراحل دچار تعارضهایی میشوند و شخصیت آمیختهای را آشکار میسازند که ترکیبی از صفات و دفاعهای هر مرحله است. اما هیچکس بدون اینکه تحت روانکاوی موفقیتآمیز قرار بگیرد، شخصیت تناسلی کاملاً پختهای نخواهد شد. چون این شخصیت هدف آرمانی روانکاوی است، تا بخش مربوط به فرد آرمانی این نظریه، بحث دربارهی آن را به تعویق میاندازیم.
سوالات خود را در بخش کامنت مجله بهداشت روان مطرح کنید تا متخصص روانشناس به شما پاسخ دهد.
منبع
کتاب: نظام های روان درمانی
نویسنده: جان نورکراس، جیمز پروچاسکا
مترجم: یحیی سیدمحمدی
سلام لطفا کاملتر و کاربردی تر
سلام لطفا کاربردی تر
سلام. حق با شماست متن تئوری هست و برای رواندرمانگران مناسبه. به صورت کاربردی تر رو می تونید تو جلسات روانکاوی تجربه کنید