
عزتنفس چیست؟
اگر بخواهیم به زبان ساده تعریف درستی از عزتنفس داشته باشیم میتوانیم آن را به صورت زیر معنی کنیم:
“باور به ارزشمند بودن خود، احساس مهم، خوب بودن و دوست داشتن خود و دیگران.”
در نتیجه رفتار، گفتار و افکار فردی که عزتنفس دارد برگرفته از همان باور و احساس خواهد بود. بعبارت دیگر عزت نفس یعنی داشتن خودبذیری نامشروط. یعنی ما خودمان را فارغ از هر اتفاق، ویژگی مثبت و منفی، موفقیت و شکست دوست داشته باشیم.
عزتنفس چه زمانی شکل میگیرد؟
روانشناسان معتقدند عزتنفس بین یک تا سه سالگی شکل میگیرد که بحرانیترین مرحله رشد کودک است. در این دوره به دلیل اینکه کودک شروع به راه رفتن میکند چندین اتفاق مهم در زندگی او رخ میدهد:
- کنجکاوی برای کشف، تجربه و احساس دنیای پیرامون خود که با درد و لذت همراه است.
- توانمندی دور شدن از مادر به انتخاب خود و تجربه کردن آزادی.
- درک نادانی، ناتوانی و نیازمندی خود در کنار درک دانایی، توانمندی و قدرت بزرگترها برای رفع نیازهای کودک.
- تمرین انجام مستقل کارها (مثل رفتن به دستشویی).
اگر در این دوران بحرانی والدین رفتار درستی با کودک نداشته باشند و نیازهای او را به صورت درست و علمی برطرف نکنند و از طرف دیگر او را با تنبیه، تمسخر، تحقیر، تحمیل، تقصیر، ایجاد ترس، مقایسه، تهدید (دیگر دوستت نخواهم داشت)، فشار، زورگویی و عشق شرطی (اگر این کار را بکنی دوستت دارم وگرنه……) بزرگ کنند، عزتنفس او خدشهدار شده و در کودک دو باور بسیار مهم و حیاتی شکل میگیرد:
- من بدم.
- من ذاتاً ارزشمند، خواستنی و دوستداشتنی نیستم.
احساس بیارزش بودن، حقارت، بیکفایتی، مهم نبودن، دیگران را برتر و بهتر و خود را کوچک و حقیر دانستن نتایج ناشی از دو باور ذکرشده است. به دنبال آن رفتار و گفتار شخص با کمبود عزتنفس نیز کاملاً بیانگر این باور و احساس است.
عوامل آسیبزننده به عزتنفس:
- توجه کردن به نظرات و قضاوت اجتماعی؛
مقدم بودن نظر دیگران بر نظر خودم. - مقایسه کردن اجتماعی؛
مقایسه در حد ایده گرفتن خوب است. - سرزنش کردن به دلیل اشتباهات گذشته و سختگیری به خاطر آینده،
انتظار زیاد از خود در مدت کوتاه و سرزنش خود که باعث افکار تکرارشونده منفی و نگهداشتن آنها میشود. - نحوه برخورد من با جسمم و مراقبت نکردن از آن؛
داشتن سبک زندگی مناسب، داشتن برنامه و فعالیت و تغذیه مناسب و مواظبت از سلامت جسمی لازم است. - کسی که ارزشمندی او پایین هست، معمولاً از مکانیزمهای دفاعی استفاده میکند.
مثل انکار: من که روزی یک بار بیشتر سیگار نمیکشم. - عدم یکپارچه بودن و انسجام شخصیت؛
مثال؛ خانواده برام خیلی مهماند ولی بیشترین لحظات را در محل کار میگذرانم.
من انسانیت را خیلی دوست دارم ولی اگر همکار از نظر مالی به کمک نیاز داشت، بیتفاوت باشم.
منبع
کانال روانشناسی نوین – @tiiinnk
کانال خدمات روانشناسی پل امید- @poleomidcilinic
اول از همه تشکر می کنم از زمانی که برای مجله اینترنتی تون تخصیص می دید.
چندتا سوال داشتم بنده
۱٫”باور به ارزشمند بودن خود” که داخل متن ذکر شده منظور ارزشمندی بالقوه هستش؟
۲٫ اگر علائمی که نشونه ی کمبود عزت نفس باشه دیده بشه چه راه حل فردی ای پیشنهاد شده؟
۳٫ آیا کمبود عزت نفس فقط محدود به اونایی میشه که ارزشمندی شون رو کمتر از چیزی که هستن می دونن یا اون دسته از آدم هایی که بیش از حد و به شکل طلبکارانه ای خودشون رو از دیگران ارزشمند تر می بینن هم به همین مشکل دچار هستند؟
۱٫ . بالقوه نیست….اینه که من تحت هر شرایطی خودم رو دوست داشته باشم و حس کنم موجود خوب و ارزشمندی هستم و خودم رو محدود به رفتارم یا اشتباهم نکنم
ولی می تونم اینطوری بگم که اگه بخوایم ارزشمندی رو بالقوه و بالفعل کنیم، وقتی شما احساس ارزشمندی بالقوه دارید، سعی می کنید اون رو بالفعل کنید و بعد از این که بالفعل شد بطور بالقوه هم افزایش پیدا می کنه و یه حلقه تقویت کننده درست می شه. بنظرم بهتره جدا نباشن
۲٫ بهترین راه حل مراجعه به روانشناس یا روانگکاو هست… مطالعه و پرداختن به رشد شخصی هم گاهی کمک می کنه…. بعضی آدما با معنویت یا عقلانیت جبرانش می کنند، اما نظرم باز هم اینه که بهترین راه روانشناسه
۳٫ نه. اون کسی که خودش رو از دیگران ارزشمند تر می دونه احتمالا از یک دفاع در برابر این موضوع استفاده می کنه که حس ارزشمندی نمی کنه.به هر ال کسی که خودش رو بهتر از واقعیت می دونه….خودش رو همونجور که هست نپذیرفته.
مرسی از وقتی که گذاشتید