روان پویشی و روانکاویسرگذشتمتفکران بزرگمکاتب روانشناسی

زندگی آنا فروید : خدمات و دیدگاه‌های او

خدمات دختر فروید به روانکاوی

زندگی آنا فروید : در هر علمی، مبانی نظری که اساس آن علم را پایه‌گذاری می‌کنند، مهم‌ترین جنبه آن علم هستند. بررسی تئوری‌های دانشمندانی که در آن علم اظهارنظر می‌کنند به ما کمک می‌کند تا دست به پژوهش‌های عملی درزمینه همان تئوری‌ها بزنیم. آنا فروید یکی از روان تحلیل گران قرن گذشته، فردی بود که پایه‌گذار «روان تحلیل گری کودکان» به‌طور گسترده بود. و همین امر که او با کودکان کار می‌کرد باعث شد فردی برجسته در میان روانشناسان شود. تئوری‌های آنا فروید با توجه به اینکه اغلب از کارهای عملی او نشأت می‌گیرند، قابل پژوهش و بررسی دوباره هستند. در این مقاله در ابتدا با زندگی آنا فروید آشنایی مختصری پیدا خواهیم کرد سپس به بررسی خدمات او به روانشناسی می‌پردازیم و در آخر یکی از روش‌های تشخیصی او را که بسیار ارزشمند است به‌صورت یک خلاصه مقاله خواهیم آورد.

تاریخچه زندگی آنا فروید (۱۹۸۲ – ۱۸۹۵)

زندگی آنا فروید در ۳ دسامبر ۱۸۹۵ آغاز شد. آنا جوان‌ترین و ششمین فرزند زیگموند فروید و مارتا فروید است. او یک کودک سرزنده و مشهور به شیطنت بود. پدرش زیگموند به دوستش افلیز در سال ۱۸۹۹ نوشت «آنا یک کودک زیبای تخس است.» (انتشارات موزه فروید، ۱۹۹۳). با وجود آنکه آنا فروید ممکن است بچه برنامه‌ریزی نشده‌ای بوده باشد (او گفت که اگر روش ضدبارداری مطمئن‌تری در دسترس والدینش بود، او هرگز به دنیا نمی‌آمد) از بین شش فرزند فروید تنها کسی بود که راه او را ادامه داد. (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸). پدرش در نامه‌ای که به یکی از دوستانش نوشت، تولد او را به‌جای اینکه با اشتیاق خبر دهد به‌صورت رویدادی که ناگزیر آن را پذیرفته است اطلاع داد و اظهار داشت که اگر نوزاد پسر می‌بود این امر را تلگرافی به او خبر می‌داد (یانگ به رول، ۱۹۸۸، به نقل از شولتز، ۱۹۹۶).

زندگی آنا فروید در کودکی ناخشنود بود چون که نسبت به خواهر بزرگ‌ترش که مورد حمایت مادرش بود حسادت می‌ورزید و همشیرهای دیگر به او اعتنای نداشتند. او «تجربه کنار گذاشته شدن توسط بچه‌های بزرگ‌تر خانواده و کسی که فقط حوصله آنها را سر می‌برد و نیز احساس کسالت و تنهایی» را به خاطر می‌آورد. (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸). هنگامی‌که رقیبش (که همان خواهرش سوفی بود) در سال ۱۹۱۳ ازدواج کرد. آنا به پدرش نوشت، «من از اینکه سوفی ازدواج کرد خوشحال هستم، چون‌که جروبحث بی‌پایانی که بین ما بود برای من وحشتناک بود.» (انتشارات موزه فروید، ۱۹۹۳).

با وجود تمامی این ناکامی‌ها،‌ سال تولد آنا، یعنی ۱۸۹۵، به‌طور سمبلیک یا شاید حتی پیشگویانه بود، زیرا با ظهور روانکاوی همزمان بود و دیگر آنکه آنا تنها فرزند فروید بود که راه پدرش را ادامه داد و روانکاو شد. (شولتز وشولتز، ۱۹۹۶). همچنین پدرش نسبت به آنا بی‌توجه نبود، به‌زودی آنا محبوب پدرش شد و طولی نکشید که وی «همچنان که به سیگار برگ عادت داشت به خردسال‌ترین دخترش نیز خو گرفت.» (اپیگ نانسی و فارستر، ۱۹۹۲، به نقل از شولتز وشولتز، ۱۹۹۶).

روانکاوی با فروید و پیوستن به انجمن روانکاوی

در ۱۴امین سال زندگی آنا فروید، بر حسب علاقه‌اش او در جلسات انجمن روان‌کاوی شرکت می‌کرد و با دقت به شرح‌حال‌هایی که مطرح و بحث می‌شد گوش می‌داد (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸). آنا در ۲۲ سالگی، به سبب پیوند عاطفی که با پدرش برقرار کرده بود و نگرانی‌های آنا در مورد آنچه که فروید «امیال جنسی او» می‌نامید، تحلیل وی را آغاز کرد. او رؤیاهای خشونت باری مانند تیراندازی، کشتن، مردن و دفاع از وی در برابر دشمنان، گزارش می‌داد. (شولتز و شولتز، ۱۹۹۶). بعدها از فروید به خاطر تحلیل کردن دخترش شدیداً انتقاد کردند. یک نویسنده آن را «درمانی غیرممکن که زنا با محارم را در بردارد… و نمایش ادیپی که در دو انتهای کاناپه روان‌کاوی جریان دارد» خواند. (ماهونی، ۱۹۹۲، به نقل از شولتز، ۱۹۹۸).

چند سال بعد، (در سال ۱۹۲۲) آنا فروید به انجمن روان‌کاوی وین پیوست و مقاله‌ای با عنوان «غلبه بر خیال‌پردازی‌ها و رؤیاهای روز» ارائه داد. با اینکه وی ادعا می‌کرد که تجربه یک بیمار را شرح می‌دهد، ولی در واقع خیال‌پردازی‌های خودش را نقل می‌کرد. وی درباره رابطه عشقی حاوی زنا با محارم بین پدر و دختر، تنبیه بدنی و ارضای جنسی از طریق استمنا صحبت می‌کرد. (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸).

این مقاله با استقبال فروید و همکارانش روبه‌رو شد و موجبات پذیرش وی به انجمن را فراهم کرد. آنا هرگز ازدواج نکرد. زندگی آنا فروید در راه روان‌کاوی کودکان دچار اختلال هیجانی و پرستاری از پدرش به هنگام دوره طولانی بیماری وی صرف شد. «مراقبت و پرستاری آنا از وی اجتناب‌ناپذیر بود. در دهه پایانی عمر فروید او به‌عنوان مهم‌ترین شخص بی‌همتا در زندگی‌اش ظاهر می‌شود» تمامی پیوندها و جدایی‌های آنا، بیماری و کارهایش، در دفتر فروید ثبت شده‌اند (حاشیه‌نویسی در فروید، به نقل از شولتز، ۱۹۹۶).

خدمت به روان‌کاوی در زندگی آنا فروید

در سال ۱۹۲۳، آنا فروید کار روان تحلیل گری خودش را با کودکان آغاز کرد و دو سال بعد در انستیتوی روان تحلیل گری وین در حال ارائه یک سمینار درباره تکنیک‌های تحلیل کودکان بود. (انتشارات موزه فروید، ۱۹۹۳). «زیگموند فروید در طبابت خصوصی‌اش هرگز کودکان را تحت درمان قرار نداده بود.»

آنا در ۱۹۲۷، نخستین کتابش را با عنوان «مقدمه‌ای بر روش تحلیل کودکان» که از علایق او آگاهی می‌داد منتشر کرد. او یک رویکرد درمان مبتنی بر روانکاوی برای کودکان تدوین کرد که در آن ناپختگی نسبی و سطح پایین مهارت‌های کلامی آنان را ملحوظ داشته بود. از جمله نوآوری‌های او در این زمینه می‌توان به‌کارگیری اسباب‌بازی‌ها و مشاهده کودک در خانه را ذکر کرد. (شولتز وشولتز، ۱۹۹۶). بعدها او درباره این دوره چنین گفت: «برگشتن دوباره به وین باعث شده بود ما همه بسیار هیجان‌زده و پرانرژی باشیم، این مانند این بود که یک قاره در حال کشف شدن بود و ما کاشف آن بودیم و ما حالا یک شانس برای تغییر همه‌چیز داریم»

از سال ۱۹۲۷ تا سال ۱۹۳۴، آنا فروید دبیر کل انجمن بین‌المللی روان تحلیل گری بود. او کار تحلیل کودکان را ادامه داد و سمینارهایی را در این موضوع راه‌اندازی کرد و کنفرانس‌هایی را سازمان‌بندی کرد. همچنین درعین‌حال به پرستاری کردن از پدرش در خانه ادامه داد. او همچنین به‌عنوان یک نماینده عمومی در چنین موقعیت‌های عمومی فعال بود، مثلاً اهداء یک لوح در زادگاهش در فریبرگ یا دریافت جایزه گوته در فرانکفورد.

آموزش روان تحلیلگری

سال ۱۹۵۳ سال مهمی در زندگی آنا فروید بود. در سال ۱۹۳۵، آنا فروید مدیر انستیتوی آموزش روان تحلیلگری وین شد، به دنبال این سال‌ها او مطالعه مؤثرش را در زمینه راه‌ها و مسیرهایی که به‌وسیله ایگو به کار می‌رود برای اینکه تجربیات ناخوشایند و اضطراب را تخلیه کند، منتشر کرد. نام این کتاب «ایگو و مکانیسم‌های دفاعی» بود. این کتاب یک حرکت خارج از پایه‌های سنتی تفکر روان تحلیل گری بر روی غرایز داشت، که بر اساس عملکرد ایگو طرح‌ریزی شده بود و همین باعث شد شهرت آنا به عنوان یک تئوری پرداز پیشگام استوار شود. (فاین ۱۹۹۰)

آنا فروید همچنین در فعالیت‌های خیریه به نفع کودکان، شرکت می‌کرد. تا آنجا که به همراه دوستش دوروتی، مدرسه‌ای را راه‌اندازی کردند. او در این مدرسه به کودکان اجازه می‌داد، غذایشان را خودشان انتخاب کنند. خودشان فعالیت‌هایشان را نظم بخشند و به آنها احترام می‌گذاشتند. (انتشارات موزه فروید، ۱۹۹۳).

بیشتر کارهای او در لندن انجام می‌شد، جایی که خانواده فروید پس از فرار از چنگ نازی‌ها در سال ۱۹۳۸ اقامت کردند. او در مجاورت خانه‌ای که پدرش در آنجا مرده بود یک کلینیک باز کرد و به درمان بیماران پرداخت و یک مرکز آموزش روان‌کاوی تأسیس کرد که روانشناسان بالینی از سراسر جهان برای تحلیل به آنجا می‌رفتند. آثار او در نشریه‌های سالانه مطالعه کودک از راه روانکاوی که نشر آنها از ۱۹۴۵ آغاز گردید گزارش می‌شد. (شولتز و شولتز، ۱۹۹۶).

در سال ۱۹۴۷، آنا فروید و کیت فریدلندر، بخش درمانی کودکان هامپسیتد را راه‌اندازی کردند و کلینیک کودکان بعد از پنج سال به آن اضافه شد. در این کلینیک آنا فرصت به عمل درآوردن نظریات روانکاوی را داشت. یکی از کارکنانش دراین‌باره نوشته بود آنا دارای یک خانواده گسترده بود که همگی شامل کودکان و خانواده‌هایشان بودند.

همچنین آنا فروید، جلسات هفتگی را در آنجا فراهم می‌کرد و فرصت ارائه دیدگاه‌های تجربی و عملی‌اش در آنجا فراهم می‌شد. روش آنها شامل استفاده از خطوط رشدی بود که رشد طبیعی را فهرست می‌کرد «از وابستگی به اعتماد عاطفی» و همچنین نیمرخ تشخیصی فرا روانشناسی که به تحلیل‌گر کمک می‌کرد، عوامل موردی خاص را که باعث انحراف رشد طبیعی یا سازگاری (رشد طبیعی) می‌شوند را تشخیص دهد. (در مورد نیمرخ فراروانشناسی آنا فروید در بخش‌های بعدی مفصلاً صحبت خواهیم کرد).

از سال ۱۹۵۰ تا آخر زندگی‌اش، آنا فروید به طور مرتب به ایالات‌متحده سفر کرد و چندین سخنرانی را ارائه داد (انتشارات موزه فروید، ۱۹۹۳).

آثار زندگی آنا فروید

مجموعه کارهای او در ۸ جلد گردآوری شد که بین سال‌های ۱۹۶۵ و ۱۹۸۱ انتشار یافت. (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸). آنا فروید در کتابش با نام «کودکی بهنجار یا نابهنجار» (۱۹۶۵)، قسمت‌هایی از کار در کلینیک‌ها مپسفید را خلاصه کرد. آنچه که او گردآوری کرده شامل مشاهدات در کلینیک کودکان، مهدکودک‌های عادی یا مهدکودک‌هایی برای کودکان نابینا، گروه‌های مادر و کودکان نوپا و پرستاران جنگ بود. آنا تحلیل کودکان را بیشتر از همه نشانه‌های انتقال‌دهنده‌ای که بررسی می‌شد،”جاده باشکوهی به سمت ناهشیار می‌دانست.”»

در طول دهه ۱۹۷۰، او درباره مشکلات کار کردن با کودکان محروم شده‌ی عاطفی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کرد و درباره تأخیرها و انحرافات رشد این کودکان دست به مطالعات وسیعی زد.

آنا همچنین در مدرسه حقوق یل، سمینارهایی را درباره جرم و خانواده ارائه داد. همین امر موجب انتشار مقالاتی در این باره به همراه جوزف گلدستین و آلبرت سولینت درباره «کودکان و قانون» شد (۱۹۷۳). (انتشارات موزه فروید، ۱۹۹۳).

آنچه در آخر می‌خواهیم به آن اشاره کنیم، این است که فهرست استاندارد مکانیسم‌های دفاعی فروید، در واقع کار آنا فروید بود. این فعالیت یکی از مهمترین فعالیت‌های زندگی آنا فروید بود. او مکانیسم‌های دفاعی را به شیوه‌ای روشن‌تر و وسیع‌تر توصیف کرد و نمونه‌هایی از آن را از تحلیل‌هایی که در مورد کودکان انجام داده بود ارائه داد (شولتز و شولتز، ۱۹۹۶) در یک مراسم یادبود از طرف ژورنال بین‌المللی همکاری‌های تحلیل روانی، در کلینیک هامپسفتید به او مبلغی برای قدردانی به‌عنوان معلمی پرشور و الهام‌بخش داده شد و کلینیک به یادبود زحمات او برای تحلیل کودکان به « مرکز آنا فروید» نام‌گذاری شد و در سال ۱۹۸۶، خانه‌اش همان‌طور که آرزو داشت به موزه فروید تبدیل شد. (انتشارات موزه فروید، ۱۹۹۳).

نظریه‌ی آنا فروید درباره‌ی کودکی و نوجوانی

در اوایل قرن حاضر، استانلی هال، مؤسس انجمن روان‌شناسی آمریکا و پدر مطالعه علمی درباره نوجوانی، این دوران را با قدری احساسات توصیف کرد. او آن را دوران «طوفان و تنش شدید» و نیز دوران توانایی فوق‌العاده جسمانی، عقلی و عاطفی می‌دانست. تعدادی از پزشکان برجسته و نظریه‌پردازان روان‌کاوی، نوجوانی را وضعیتی می‌دانند که نوجوانان در آن وضعیت دچار اختلال روانی است ( زندگی آنا فروید ، ۱۹۶۹).

آنا فروید نوجوانی را به‌عنوان «آشفتگی تکاملی» تعریف کرد، همچنین این به معنی تغییر اجباری و موقتی است. مطابق با این معنی از نظر زیست‌شناختی، بلوغ سنی است پر از امید و آرزو، اگرچه از خطرهای روان‌شناختی و اجتماعی آزاد نیست: که این‌ها شامل تغییرات وابسته به خانواده، جستجوی الگوهای جدید، به خاطر وارد شدن در ارتباطاتی با کمترین زمینه حمایتی و اختلاف انتظارات چشمگیراست. بنابراین، این‌ها می‌تواند علت این امر باشد که گذشتن از کودکی به فردی فعال، با خودش اضطراب، تعارض و نابهنجاری را به بار می‌آورد. (جورجی پل، ۲۰۰۵).

آنا فروید برخلاف پدر که از طریق مطالعه بزرگ‌سالی راجع به دوره کودکی نظر می‌دهد، مستقیماً دوره‌ی کودکی را مورد بررسی قرار داده است. وی از طریق بازی کودکان به بررسی مراحل رشد کودکان می‌پردازد. (فربد فدایی، ۱۳۷۵). نقطه شروع آنا فروید نیز همچون خود فروید است: نوجوانی بین سیزده تا نوزده سالگی تجدید فعالیت خطرناک احساسات ادیپی را می‌آزماید. به‌طور نوعی، نوجوان از احساس رنجش فزاینده‌ای نسبت به والد هم‌جنس کاملاً آگاه است. تمایل به زنای با محارم درباره والد دیگر بیشتر به‌طور ناخودآگاه باقی می‌ماند (ویلیام سی، کرین، ۱۹۹۷). آنا فروید معتقد است هنگامی‌که نوجوان برای نخستین بار جوشش احساسات ادیپی را می‌آزماید اولین تکانه‌ی او فرار کردن است. نوجوان در حضور والدین احساس تنش و اضطراب می‌کند و تنها هنگامی‌که از آنان جدا باشد، احساس امنیت می‌کند. (فربد فدایی، ۱۳۷۵، دادستان ۱۳۷۶).

نوجوانی

در واقع برخی نوجوانان نیز در چنین زمانی از خانه می‌گریزند، بسیاری دیگر در خانه باقی می‌مانند درحالی‌که خود را در خانه همچون یک شاگرد شبانه‌روزی حس می‌کنند. آنان خود را در اتاق حبس می‌کنند و تنها هنگامی‌که با همسالان خود هستند احساس راحتی می‌کنند. گاهی نوجوانان می‌کوشند با توهین و تحقیر نسبت به والدین از آنان بگریزند. به‌جای پذیرفتن هر نوع وابستگی و عشق، نوجوان دیدگاهی برمی‌گزیند که کاملاً برعکس آن است. مانند این است که نوجوانان چنین می‌اندیشند که اگر اصلاً به والدین نیندیشند خواهند توانست خود را از قید والدین آزاد نمایند. در اینجا هم ممکن است نوجوان چنین خیال‌بافی کند که ناگهان مستقل شده است، والدین او هنوز بر زندگی آنان مسلط هستند زیرا نوجوانان همه نیروی خود را صرف استهزاء و حمله به والدین خود می‌کنند. (ویلیام سی، کرین ۱۹۹۷).

نوجوانان گاهی درصدد برمی‌آیند که بی‌توجه به آنچه که احساساتشان بدان وابسته است، از خود در مقابل همه احساسات و تکانه‌ها محافظت کنند. یکی از روش‌ها در این مورد «ریاضت کشی» است. یعنی نوجوانان می‌کوشند از هر نوع لذت جسمی بپرهیزید ممکن است دختران یا پسران رژیم غذایی دقیق و سختی را بپذیرند، لذات ناشی از لباس‌های قشنگ، رقص، موسیقی هرچند سرگرم‌کننده و غیر جدی را از خود دریغ دارند یا بکوشند از طریق ورزش و تمرینات سخت بدنی بر جسم خود مسلط شوند. یک وسیله دفاعی دیگر برعلیه تکانه‌ها، «عقلی سازی مسائل» است.

نوجوان می‌کوشد که مسائل مربوط به امور جنسی و تهاجمی را به یک سطح مجرد و انتزاعی و ذهنی انتقال دهد. او ممکن است نظریه‌های ظریفی درباره ماهیت عشق و خانواده یا در مورد آزادی و اقتدار بپردازد. درحالی‌که چنین نظریاتی ممکن است هوشمندانه و بدیع باشد اما در ضمن کوشش‌هایی در جامعه‌ی مبدل برای درآویختن با مسائل اودیپی در یک سطح کاملاً ذهنی است. (ویلیام سی، کرین ۱۹۹۷). آنا فروید متذکر می‌شود که آشوب دوره نوجوانی و دفاع‌ها و روش‌های نومیدانه و بسیار سخت این دوره درواقع طبیعی و مورد انتظار است. او معمولاً در این موارد روان‌درمانی را توصیه نمی‌کند و می‌اندیشد که به نوجوان باید میدان داد تا راه‌حل را خود بیابد، اما شاید والدین نیاز به راهنمایی داشته باشد (فربد فدایی، ۱۳۷۵).

انواع اضطراب از دیدگاه آنا فروید

آنا فروید تمایز بین اضطراب واقعی، اضطراب نوروزی و اضطراب اخلاقی (فرامنی) را می‌پذیرد. اما وی شکل‌های مختلف اضطراب، در خلال نخستین سال‌های زندگی را توصیف کرده و معتقد است که هر شکلی از اضطراب، مشخص‌کننده مرحله خاصی از تحول «رابطه‌ی موضوعی» است:

  1. اضطراب جدایی: (مانند ترس از بین رفتن و مردن از گرسنگی، ترس از تنهایی و ناتوانی) مشخص‌کننده نخستین مرحله، یعنی مرحله‌ای است که با صفت «همزیستی» متمایز می‌شود و در آن وحدت زیست‌شناختی زوج مادر – کودک مشاهده می‌گردد.
  2. ترس از دست دادن «موضوع عشق»: مرحله‌ای که رابطه از نوع موضوع جزئی یا موضوع اتکایی است.
  3. مرحله سوم که «عشق موضوع» است: به‌منزله مرحله‌ی پایداری موضوع یا دوامشی توصیف شده است، بر اساس ترس از دست دادن عشق موضوع مشخص می‌شود.
  4. اضطراب اختگی: به مرحله‌ی احلیلی وابسته است.
  5. اضطراب ناشی از قدرت کشاننده‌ها: در مرحله‌ی ادیپی و به هنگام بلوغ مشاهده می‌گردد.
  6. اضطراب فرامنی که سرچشمه یک اضطراب اخلاقی است، در نوجوانان و بزرگ‌سالان مشاهده می‌شود. به‌طورکلی بر اساس نظر آنا فروید، سطح اضطراب خیال‌بافانه کودک با درجه تحول‌یافتگی وی مطابقت دارد. (دادستان، ۱۳۷۶).

مکانیزم‌های دفاعی از دیدگاه آنا فروید

شاید مهمترین خدمت زندگی آنا فروید استاندارد کردن مکانیزم‌های دفاعی باشد:

الف – مکانیزم‌های دفاعی در دوره‌ی کودکی اول:

۱ – مکانیزم نفی از طریق گفتار

۲ – مکانیزم نفی از طریق تخیل

ب – مکانیزم‌های دفاعی بعد از دو سالگی:

۳ – همسان‌سازی با پرخاشگری (محدودکننده‌ها)

ج – مکانیزم‌های دفاعی دوره نوجوانی:

۴ – مکانیزم دفاعی ریاضت‌طلبی یا مبتنی بر منبع لذت

۵ – مکانیزم دفاعی عقلی سازی از طریق تفکر و تخیل

د – مکانیزم‌های دوره بزرگ‌سالی

۶ – سرکوب گری

۷ – واپس روی

۸ – جابه‌جایی

۹ – انکار و …

مراحل تحول از نظر آنا فروید

  1. گذار از وابستگی عاطفی به استقلال عمل عاطفی
  2. گذار از وابستگی به دیگران از لحاظ تغذیه مبتنی بر برنامه‌ی خودتنظیمی
  3. گذار از خودمحوری به رفاقت و صمیمیت با دیگران
  4. گذار از بی‌توجهی به بدن به احساس مسئولیت در قبال ارگانیزم
  5. گذار از بازی با بدن به بازی با اسباب‌بازی و از بازی با اسباب‌بازی به کار

بچه‌های خیلی کوچک با بدن خود یا مادر بازی می‌کنند و مادر تجلی‌گاه بروز انگیزه‌های بچه می‌شود. در این مرحله اشیایی که رنگ و بوی مادر دارند به‌عنوان اشیاء نیمه‌راهی یا گذاری خوانده می‌شوند که به کودک کمک می‌کنند از یک حالت به حالت دیگر گذر کند.

مراحل بازی از دیدگاه آنا فروید

  1. بازی با اسباب‌بازی
  2. بازی کودک با کودکان دیگر همراه یا بدون اسباب‌بازی
  3. بازی کودک با بزرگ‌ترها همراه یا بدون اسباب‌بازی (فربد فدایی، ۱۳۷۵، دادستان، ۱۳۷۶).

منبع

ihoosh

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پژوهش