رنج از نگاه نیچه
۱
معدودی از فلاسفه به احساس بدبختی و ستوه، حسن ظن داشتهاند. بهطور سنتی، زندگی خردمندانه را با کوشش برای کاهش رنج – اضطراب، ناامیدی، عصبانیت، تحقیر خود و شکست عاطفی – ملازم شمردهاند.
۲
فریدریش نیچه اشاره کرد که اکثر فلاسفه همواره «بیخاصیت» بودهاند. او در پاییز ۱۸۸۸ با اندکی پریشانی گفت: «سرنوشت من این است که نخستین انسان شریف باشم»، «سخت بیمناکم که روزی مرا مقدس بنامند»؛ و این تاریخ را حدود طلوع هزارهی سوم میدانست: «بگذارید فرض کنیم که مردم حدود سال ۲۰۰۰ اجازه خواهند یافت آثار مرا بخوانند.» او مطمئن بود مردم از آثارش لذت خواهند برد:
به نظر میآید به دست گرفتن یکی از کتابهای من از نادرترین امتیازاتی است که فرد میتواند به خود عطا کند – حتی تصور میکنم چنین شخصی در حین انجام دادن این کار کفشهای خود را – چیزی از پوتین نمیگویم – از پا درمیآورد.
این امتیازی بود؛ زیرا نیچه، چهرهای تنها در میان بیخاصیتها، دریافته بود کسانی که خواهان احساس رضایت خاطر هستند باید از هر گونه سختی استقبال کنند:
شما میخواهید رنج را از میان بردارید، اگر بشود – و کدام «اگر بشود» ی دیوانهوارتر از این! ولی چه میخواهیم؟ گویی ما به راستی خوش میداریم که رنج را فزونی بخشیم و آن را از آنچه تاکنون بوده است بدتر کنیم.
گرچه نیچه در ابراز بهترین آرزوها برای دوستانش بسیار مبادی آداب بود، ولی قلباً میدانست به چه نیاز دارند:
در حق انسانهایی که دوستشان دارم، آرزوی رنجوری، پریشانی، بیماری، بدرفتاری و آزردگی میکنم. آرزو میکنم که آنها با خودخوارشماری ژرف، عذاب بیاعتمادی به خود و بدبختی شکستخوردگان ناآشنا نمانند.
این امر کمک میکند تا دریابیم چرا کارش به مقام زیر رسید، گرچه خودش هم این وضع را پیش بینی کرده بود:
بزرگترین هدیهای که تاکنون به بشریت داده شده است.
منبع
کتاب: تسلی بخشیهای فلسفه
نویسنده: آلن دوباتن
مترجم: عرفان ثابتی
بسیار به نیچه علاقمندم مننمونه بارز پیش بینی ایشان در اشتیاق به خواندن آثارشان هستم.نیچه از معدود فلاسفه ایست که بسیار ساده جملاتش به فهم و درکبیشتر مسائل کمکمیکند.