آسیب شناسیارتقاء سلامت روانرفتارگرایی و شناختیسبک زندگیمکانیزمهای دفاعی و خطاهای شناختی
خطای شناختی اثر خصوصیت مثبت
چرا چکلیستها فریب میدهند؟
خطاهای شناختی اشتباهات فکری و ذهنی ما هستند. معمولاً الگویی از این طرز فکر، در کودکی ما شکل میگیرد و گاهی در طول زندگی ادامه مییابند. به عبارتی شرایط سخت، این خطاها را ایجاد و فعال میکند و این خطاها شرایط سخت را بدتر میکنند و احساس ناخوشایندی در ما ایجاد کرده و سازگاری ما را با محیط تنزل میدهند. در زیر با یک نوع خطای شناختی آشنا میشوید.
خطای شناختی اثر خصوصیت مثبت
دو سری عدد داریم سری الف، شامل ۷۲۴، ۹۴۷، ۴۲۱، ۸۴۳، ۳۹۴، ۴۱۱، ۰۵۴ و ۶۴۶ است. این اعداد چه اشتراکی دارند؟ تا زمانی که جوابی پیدا نکردی، ادامهی متن را نخوان. از آنچه فکر میکردی آسانتر است. عدد ۴ در هر یک از آنها وجود دارد. حالا سری ب را امتحان کن ۳۴۹، ۸۵۱، ۲۷۴، ۹۰۵، ۷۷۲، ۰۳۲، ۸۵۴ و ۱۱۳ چه چیزی این اعداد را با هم مرتبط میکند؟ تا وقتی این ارتباط را کشف نکردی، بقیهی متن را نخوان. سری ب سختتر است، نه؟ جواب: هیچکدام از عدد ۶ استفاده نکرده-اند. از این چه چیزی یاد میگیری؟ تشخیص «نبودن» بهمراتب دشوارتر از تشخیص «بودن» است. بهعبارتدیگر، ما تأکید بیشتری بر آنچه هست میکنیم تا آنچه وجود ندارد.
هفتهی پیش، وقتی قدم میزدم، به ذهنم رسید چیزی آزارم نمیدهد. فکر نامنتظرهای بود. با وجود اینکه به ندرت درد را تجربه میکنم ولی وقتیکه به سراغم میآید حضورش به شدت ملموس است. با اینکه در نبود درد به ندرت متوجهش می-شوم. این حقیقت ساده و آشکار شگفتزدهام کرد. یک لحظه به وجد آمدم تا اینکه این کشف کوچک دوباره از ذهنم پرید.
یک ارکستر، سمفونی نهم بتهوون را اجرا میکرد. توفانی از شور و اشتیاق سالن کنسرت را فرا گرفت. حین اجرای قسمت با کلام در قطعهی چهارم، اشک شوق در
جایجای سالن قابلدیدن بود. با خودم فکر کردم چهقدر خوششانسایم که این سمفونی وجود دارد. اما آیا واقعاً درست است؟ بدون این سمفونی کمتر خوشحال بودیم؟ احتمالاً نه. اگر این سمفونی هرگز ساخته نمیشد، هیچکس جای خالیاش را حس نمیکرد. رهبر ارکستر هم درخواستهای همراه با عصبانیتی مثل این را دریافت نمیکرد «لطفاً به سرعت این سمفونی را بنویس و اجرا کن.» بهطور خلاصه، اهمیت چیزی که وجود دارد بهمراتب بیشتر از چیزی است که وجود ندارد. علم این را خطای شناختی اثر خصوصیت مثبت نامگذاری میکند. کمپینهای پیشگیری به خوبی از این اثر استفاده میکنند. جملهی «سیگار کشیدن باعث سرطان ریه میشود.» به مراتب تأثیر بیشتری دارد تا «سیگار نکشیدن به زندگی بدون سرطان ریه منجر می-شود.» بازرسان و افراد حرفهای دیگر که از چکلیستها استفاده میکنند به خطای شناختی اثر خصوصیت مثبت متمایلاند.
اظهارنامههای مالیاتی فوقالعاده، بلافاصله آشکار میشوند، چون آنها در چکلیست این افراد برجسته شدهاند. اما آنچه به چشم نمیآید، کلاهبرداریهای هنرمندانه است، مثل اتفاقات شرکت اِنرون یا نقشهی پونزی برنی مادوف. پروژههایهای «تاجران کلاهبردار» مثل نیک لیسون و ژروم کرویل که به خاطر آنها مؤسسات برینگزو سوسیه ژنرال قربانی شدند هم غایباند و به چشم نمیآیند. هوسرانیهای مالی اینچنینی در هیچ فهرستی وجود ندارد. لازم هم نیست که این کارها غیرقانونی باشد. یک مؤسسهی اعتباری حواسش به ریسک اعتبار ناشی از کاهش درآمد گیرندهی وام هست، چرا که چنین چیزی در سیاهههایش ثبت میشود. اما بهعنوانمثال، وقتی ارزش یک ملت به خاطر احداث مرکز سوزاندن زباله در حوالیاش پایین میآید، آن را نادیده میگیرند.
تصور کن محصولی بحثبرانگیز تولید میکنی مثل سُس سالادی که حاوی درجهی بالایی از کلسترول است. چه میکنی؟ روی برچسب، بیست نوع ویتامین مختلفی را که در سُس سالاد وجود دارد تبلیغ و درجه کلسترول را حذف میکنی. مشتریان متوجه نبودش نمیشوند و خصوصیتهای مثبت حاضر باعث ایجاد احساس امنیت و آگاهی در آنها میشود.
در محیط آکادمیک، مدام به اثر خصوصیت مثبت برمیخوریم. تأیید کنندگان فرضیهها به انتشارات راه پیدا میکنند و در موارد استثنایی به چنین مواردی جوایز نوبل هم تعلق میگیرد. از طرف دیگر، اثری با مضمون رد فلان فرضیه بهمراتب سختتر در جایی به چاپ میرسد و تا آنجا که من میدانم هیچگاه جایزهی نوبل به چنین موردی تعلق نگرفته است. بااینحال، چنین رد کردنی به لحاظ علمی بهاندازهی تأیید ارزش دارد. پیامد دیگر این است که ما به مشورتهای مثبت (کار الف را بکن) اقبال به مراتب بیشتری نشان میدهیم تا به پیشنهادهای منفی (کار ب را فراموش کن)، صرفنظر از اینکه دومی چه-قدر میتواند مفیدتر باشد.
در نتیجه، ما در درک اتفاقاتی که نیفتادهاند مشکل داریم. ما در برابر آنچه وجود ندارد نابیناییم. وقتی جنگی وجود دارد، متوجه آن هستیم. اما در دوران صلح برای نبود جنگ ارزش قائل نمیشویم. اگر سالم باشیم، بهندرت راجع به بیمار بودن فکر میکنیم. یا اگر در شهر کانکون از هواپیما پیاده شویم، برای فکر کردن به اینکه در پرواز حادثهای رخ نداده وقتی صرف نمی-کنیم. اگر بیشتر به فقدانها فکر کنیم، ممکن است واقعاً خوشحالتر باشیم. اما این یک کار ذهنی دشوار است. بزرگ سؤال فلسفی این است که چرا یک چیز وجود دارد و «هیچچیز» وجود ندارد. انتظار پاسخ سریع نداشته باش. بهعبارتدیگر، خود همین سؤال ابزار مفیدی به دست میدهد برای مبارزه با خطای شناختی اثر خصوصیت مثبت.
منبع
کتاب هنر شفاف اندیشیدن