سرگذشتمتفکران بزرگ

مذهب و عقل از نگاه کانت (فلسفه کانت: قسمت چهارم)

مشکلات کانت در رابطه با نوشتن درباره مذهب و عقل

در قسمت قبلی فلسفه کانت ، با کتاب نقد عقل عملی آشنا شدیم. متوجه شدیم که کانت معتقد بود اساس اخلاق بر پایه عقل محض نیست و به قول پاسکال، دل برای خود دلایلی دارد که سر چیزی از آن درک نمی‌کند. در ادامه با رابطه مذهب و عقل از نگاه کانت آشنا می‌شویم.

مذهب و عقل از نگاه کانت

مذهب و عقل از نگاه کانت : این بیانات تا اندازه‌ای محافظه‌کارانه است و به نظر می‌رسد که از ترس یا به خاطر عامه گفته شده است‌، اینطور نیست؟ نه بلکه برعکس است‌، این نفی جسورانه الهیات «عقلانی» و این حصر آزادانه مذهب به امید و ایمان اخلاقی‌، اعتراض همه متدینان آلمان را برانگیخت. برای مقابله با این «توده عظیم کشیشان» (به قول بایرون) جرأت و جسارتی لازم بود که معمولاً از کانت انتظار نمی‌رفت.

جسارت وی هنگامی به وضوح روشن شد که در شصت‌وشش سالگی کتاب «نقد حکم» و در شصت‌ونه سالگی کتاب «دین در حدود عقل محض» را نوشت‌، در کتاب نخستین‌، کانت دوباره به بحث ‌‌درباره اثبات خدا از راه دلیل «نظم جهان» بر می‌گردد. در کتاب نقد عقل محض این دلیل را برای اثبات وجود خدا کافی ندانسته و رد کرده بود. مطلب را با یکسان دانستن نظم و زیبایی آغاز می‌کند. به عقیده او زیبا آن چیزی است که در ترکیب و ساختمان آن تناسب و وحدت مراعات شده باشد‌، چنانکه گویی هوش و خرد در طرح آن دخالت داشته است.

بعد در حال مرور از این مطلب خاطر نشان می‌سازد که تماشای یک طرح و نظم متناسب لذتی ایجاد می‌کند که از هر شائبه‌ای دور است (و شوپنهاور قسمت مهمی ‌از نظریه خود را ‌‌درباره هنر از اینجا گرفته است)؛ و می‌گوید که «علاقه به زیبایی طبیعت به خاطر نفس زیبایی همواره از علائم نیکی است. » بسیاری از اشیاء طبیعت چنان زیبا و متناسب و هماهنگ به نظر می‌رسند که تقریباً ما را به تصور یک طرح و نظم مافوق طبیعی سوق می‌دهند. ولی کانت می‌گوید از طرف دیگر در طبیعت علائم ویرانی و هرج‌ومرج و تکرار و کثرت بی‌فایده زیاد دیده می‌شود طبیعت حیات را محافظت می‌کند ولی به قیمت مرگ و رنج بسیار! پس نمود یک نظم خارجی دلیل وجود یک مشیت و حکمت ازلی نمی‌شود. مستقبلین به الهیات و فلسفه که این‌قدر از نظام و تربیت عالم بحث می‌کنند باید آن را کنار بگذارند و دانشمندان و علماء که به کلی از آن دست کشیده‌اند باید دوباره به کار برند؛ این یک مفتاح عالی است که ما را به صد کشف رهنمون می‌گردد. بدون تردید در اینجا یک نظام و ترتیبی در کار هست ولی داخلی است یعنی این نظم در نسبت اجزاء به کل خویش است؛ و اگر علم بخواهد نسبت اجزاء یک عضوی را به کل خود مورد تحقیق قرار دهد‌، یک اصل دیگر تحقیق را کاملاً مورد استفاده قرار خواهد داد و آن مفهوم مکانیکی حیات است که برای کشف مفید است ولی خود به تنهایی نمی‌تواند نمو جوانه علفی را شرح و توضیح دهد.

جرات‌مندی کانت در نوشتن درباره مذهب و عقل

قابل توجه است که مردی شصت‌و‌نه ساله کتابی در باره رابطه مذهب و عقل بنویسد. این کتاب شاید پرجرئت‌ترین کتب کانت باشد. اگر مذهب را‌، نه بر پایه منطق نظری‌، بلکه بر پایه عقل عملی و حس اخلاقی باید بنا نهاد‌، نتیجه این می‌شود که هر کتاب آسمانی را باید از روی ارزش اخلاقی آن سنجید و خود به خود نمی‌تواند حاکم و قاضی اخلاق شود. معابد و اصول دیانات تا آنجا ارزش دارند که به پیشرفت اخلاقی اقوام کمک کنند. اگر در دینی تشریفات و آداب بر روح اخلاقی آن بچربد‌، آن دین مضمحل خواهد شد. معبد حقیقی آن جامعه است که گرچه به ظاهر پراکنده و مفصل به نظر رسد ولی در حقیقت با روابط قانون اخلاقی مشترک بهم پیوسته باشد. برای ایجاد چنین جامعه‌ای بود که مسیح آمد و رفت. این کلیسای واقعی بود که در برابر معبد یهود قد علم کرد؛ ولی کلیسای دیگری پیدا شد که این اصل شریف را زیر پا گذاشت‌، «مسیح ملکوت سماوات را به زمین نزدیک کرد؛ ولی مقصود او را خوب نفهمیدند و به جای ملکوت الهی بساط سلطه‌ی کشیشان را پهن کردند.»

آداب و تشریفات جای زندگی نیک را گرفت و مذهب به جای آنکه مردم را بهم بپیوندد‌، آنها را به هزار فرقه تقسیم نمود و «زهدفروشی‌های بی‌معنی»‌، «نوعی از خدمت درباری آسمانی» را القاء کرد که در آن «هر شخصی از راه تملق می‌تواند نظر مساعد پادشاه آسمان را به خود جلب کند.» هم‌چنین معجزات نمی‌توانند دلیل و گواه یک دین باشند زیرا ما نمی‌توانیم به گواهانی که آن را تصدیق می‌کنند‌، اعتماد داشته باشیم. هر دعایی بی‌معنی و بی‌فایده است اگر مقصود از آن تعلیق و منع قوانین طبیعت که بته جربه رسیده‌اند باشد. بالاخره‌، اگر کلیسا آلت دست یک حکومت ارتجاعی باشد‌، فساد به منتهی درجه خود رسیده است؛ زیرا در این صورت‌، کلیسا به جای آنکه آلام بشر است را از راه ایمان و احسان و رجاء تسکین دهد‌، آلت دست روحانیانی می‌شود که علم را به خود انحصار می‌دهند و نیز وسیله‌ای برای شکنجه‌های سیاسی می‌گردد.

مشکلات کانت در تالیف درباره مذهب و غقل

جسارت و دلیری این عقاید وقتی ظاهر می‌شود که تغییراتی را که در آن عصر در وضع حکومت پروس روی داد در نظر آوریم. در ۱۷۸۶ فردریک کبیر بود و فردریک ویلهلم دوم به جای او نشست. این پادشاه سیاست آزادی‌خواهانه‌ی فردریک را نمی‌پسندید و قبول آن را دور از وطن‌پرستی می‌دانست زیرا در آن اثر روشن‌فکری فرانسه مشهود بود. ندلیتز که وزیر معارف فردریک بود‌، استعفا داد و جای او را ولنر Willner که از فرقه مذهبی پیه‌تیست بود گرفت. فردریک کبیر ولنر را یک «کشیش خائن و توطئه‌چین» می‌دانست که وقت خود را گاهی به کیمیاگری و گاهی در رموز و اسرار روزن کرویتز می‌گذرانید همین که این شخص به قدرت رسید بصورت «آلت بی‌ارزشی» در آمد که پادشاه جدید می‌خواست با آن از راه اجبار و زور آیین مسیح را احیاء کند. در سال ۱۷۸۸ ولنر فرمانی صادر کرد که موجب آن هر گونه تعلیم مخالف مذهب پروتستان لوتر در مدارس و دانشگاهها ممنوع می‌شد. بر تمام مطبوعات بازرسی دقیقی تأسیس کرد و دستور داد که هر معلمی‌که مظنون به خروج از دین شود‌، از کار خود معزول گردد. ابتدا با کانت کاری نداشتند. زیرا او پیر شده بود و به علاوه هم‌چنان که یکی از مشاورین شاه گفته بود‌، کتاب‌های او را کمتر کسی می‌خواند و تازه پس از خواندن نمی‌فهمید‌، ولی کتاب تحقیق در مذهب قابل فهم بود و با آنکه به حرارت دینی صادقانه در آن به کار رفته بود چنان به سبک و آهنگ ولنر نوشته شده بود که نمی‌توانست از دست بازرس سالم در رود.

برلینر موناتسشریفت Berliner Monatashrift می‌خواست این کتاب را چاپ کند ولی حکم شد که از این کار دست بکشد.

در این هنگام کانت قدرت و شجاعتی از خود بروز داد که از مرد هفتاد ساله‌ای بعید می‌نمود. وی کتاب را به شهر ینا پیش یکی از دوستان خود فرستاد و به وسیله او این کتاب جزو مطبوعات دانشگاه به چاپ رسید. ینا از سلطه پروس خارج بود و جزو قلمر دوک ویمار بود که شخص آزادی‌خواهی بود و به گوته توجه داشت. نتیجه آن شد که در سال ۱۷۹۴ فرمان با آب و تابی از دربار پادشاه پروس برای کانت فرستاده شد که در آن چنین نوشته بود: «اعلی‌حضرت ما از مشاهده اینکه شما فلسفه خود را در راه تخریب و تضییع اصول مهم و اساسی کتاب مقدس و مسیحیت به کار می‌برید‌، سخت ناراضی است. از شما می‌خواهیم که بلافاصله در این باب توضیح درستی بدهید و انتظار داریم که در آینده موجبات چنین ناخشنودی را فراهم نیاورید‌، بلکه چنانکه وظیفه‌تان اقتضا می‌کند باید استعداد و قدرت خود را به کار برید تا مقاصد اجداد ما کاملاً برآورده شود. اگر با این فرمان مخالفت کردید باید منتظر نتایج ناگوار باشید. »

کانت جواب داد که هر عالمی‌ حق دارد عقاید خود را در باب مذهب و عقل آزادانه بیان کند و آراء خود را در دسترس مردم بگذارد؛ ولی متعهد می‌شود که در زمان حکومت این پادشاه سکوت را مراعات کند. بعضی از نویسندگان شرح حال او که به نیابت از او می‌خواستند دلیرانه‌تر رفتار کنند‌، از این تسلیم وی اظهار ناخشنودی می‌کنند؛ ولی باید به خاطر آورد که کانت هفتاد ساله بود و سلامتش همواره در معرض خطر‌، از این جهت هرگز مزاج او با مبارزه سازگار نبود؛ به علاوه وی پیام خود را به گوش جهانیان رسانده بود.

منبع

کتاب: تاریخ فلسفه (مذهب و عقل از نگاه کانت)
نویسنده: ویل دورانت
مترجم: عباس زریاب خویی

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پژوهش